پارت اول
تانیا( راوی )
من:
- ای ولم کن وحشی! چیکار میکنی؟ دستم شکست دیوونه!
آراد:
- مگه بهت نگفتم توی کار من دخالت نکن؟ تو کار خودت من کار خودم! تانیا یه بار دیگه ببینم تو کاری که بهت مربوط نیست دخالت میکنی میکشمت!
داد زد:
- فهمیدی؟
من:
- آره بابا ولم کن!
تا ولم کرد دویدم سمت اتاقم زبونم رو در آوردم و گفتم:
- جرئتش رو نداری آری جون!
پسره اس*ک*ل میخواد من رو بکشه خبر نداره پچ کنم گرفتنش. روی تختم دراز کشیدم و به سرنوشت این ماموریت فکر کردم، یک سال و نیمه که من اینجا پیش این پسره پرروام از کار و زندگیم افتادم میخواستم فوق بخونم، هی! با زده شدن در از جا پریدم.
اعظم:
- خانم بیاد آقا کارتون داره!
من:
- چیکار؟
اعظم:
- نمیدونم خانوم
من:
- ای بابا، اومدم.
از اتاقم اومدم بیرون آراد تیکهاش رو به ستون وسط اتاق داده بود و طلبکارانه نگاهم میکرد
من:
- چیشده؟
آراد:
- آفرین!
من:
- ها؟
آراد:
- هم گند زدی هم گل کاشتی!
من:
- نمیفهمم!
آراد :
- دخترها رو زیاد فروختیم؛ ولی مجبور شدیم گرون مواد رو بخریم!
من:
- وا چرا؟ من که با نورا حرف زده بودم قرار بود کیلویی ... تومان بده
آراد:
- چون ننوشتی و برسام رای نورا رو زده و اونم کیلویی ... تومان به من داد!
من:
- یعنی سود بی سود!
آراد :
- دقیقا! ولی تو دخترا سی درصد سود کردیم.
من:
- خوبه! امشب مهمونی داریم؟
آراد:
- آماده شو!
یه دفعه یادم افتاد که من چند دقیقهای بیشتر نیست که تو اتاقم.
من:
- راستی چهجوری به این سرعت این همه اطلاعات رو جا به جا کردی؟
پوزخندی رو که اکثر اوقات رو لباشه رو به نمایش گذاشت:
- اسم ما خلافکاره و خلاف یعنی سرعت عمل هنوز نفهمیدی؟
با لحن لوسی گفتم:
- خب یادم رفت آرادی!
یه کم فقط یه کم ل*بش کش اومد که سریع جمعش کرد.
آراد:
- برو جوجه کار دست خودت نده!
من:
- ها؟
آراد:
- ها نه بله! برو بچه، برو!
روم رو سمت اتاقم کردم. اوم امشب چی بپوشم؟