. . .

در دست اقدام رمان زادگاه | ایــلآی

تالار تایپ رمان
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
ژانر اثر
  1. ترسناک
  2. تراژدی
بسم تعالی
***
نام رمان: زادگاه
نویسنده: ایــلآی | Eyvin A
ژانر: ترسناک، تراژدی.
خلاصه:
دفتر خاک‌خورده‌ای پیدا شد. دست نوشته‌هایی لرزان از فرد درمانده‌ای در آن به چشم می‌خورد. در صفحات کهنه‌ی آن دفتر که کمی از جلد روی آن تغییر رنگ یافته بود، جملات ساده‌ای کنار یک‌دیگر قرار گرفته؛ امّا هیچ‌کَس متوجّه هراس پشت همین چند جمله نشد:
«من آن قاب را در دست گرفتم و با چیزی که دیدم، پا در این‌جایی که الآن هستم گذاشتم؛ زادگاهم!»
***
 
آخرین ویرایش:

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
917
پسندها
7,490
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
2a3627_23IMG-20230927-100706-639.jpg

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ رمان

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین در زیر سوالتون رو مطرح کنید.
بخش پرسش سوال‌ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
درخواست منتقد

برای رمان شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد


جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن رمان

و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان رمان

|کادر مدیریت رمانیک|
 

-ایــلآی!

رمانیکی فعال
رمانیکی
نام هنری
ایــلآی؛
شناسه کاربر
4016
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-21
آخرین بازدید
موضوعات
6
نوشته‌ها
64
پسندها
349
امتیازها
118

  • #3
مقدّمه:
بعد از مرگ از من چیزی به یاد نخواهد ماند، به جز جملات درهم ریخته‌ی ذهن درمانده‌ام.
از مرگ هراس دارم و صدای قدم‌هایش را شنیدم؛ درست زمانی که پرتوهای آفتابِ ظهر سقف خاکی خانه‌ها را در آغوش کشید.
قلبم در سینه برای ثانیه‌ای متوقّف شد؛ مرگ با روی خوش به استقبالم می‌آمد و چشم‌های حیرانم آمدگی مواجهه با آن را نداشت.
بعد از روزهای متوالی، وَ برای خروج از این آشفتگی، بار سفر بستم و راهی شدم؛ راهیِ جایی که رفتن به آن‌جا اشتباه‌ترین تصمیمی بود که می‌توانستم بگیرم...!
***

سخن نویسنده:
نمی‌دونم ایده‌ی این مجموعه دقیقاً چه‌طور به ذهنم اومد؛ ولی به هر حال ممکنه این رمان به دلیل فی‌البداهه‌نویسی، ایده و... سم باشه؛ امًا با این وجود ریسک نوشتن این رمان رو قبول کردم و پذیرای نقدهاتون هستم. امیدوارم همه‌چیز تا آخر رمان خوب پیش بره. حمایتتون رو از یزدان و شخصیت‌های مجموعه که هر کدوم با دنیایی از ترس و واهمه دست و پنجه نرم می‌کنن، دریغ نکنید.
نکته:
اگه روحیه حساسی دارید و ژانر تراژدی ممکنه روزها ذهنتون رو درگیر کنه، خوندن این جلد از مجموعه‌ی سایه‌نشین رو بهتون پیشنهاد نمی‌کنم؛ ولی اگه علاقه به ژانر ترسناک دارید شاید از جلدهای دوّم "بی‌هویت" و سوّم "سایه‌نشین" خوشتون بیاد.
مهم:
هر جلد داستان‌ها رو از سه شخصیت مجزا تعریف می‌کنه و به هم مرتبطن؛ ولی به هر حال خوندن رمان‌ها به ترتیب الزامی نیست. این مجموعه برام خیلی مهمّه، جلد اوّل به‌خاطر ژانر مکمّل رمان ممکنه باعث نارضایتی خیلی‌ها بشه و من رو ناامید کنه؛ تنها کمکی که ازتون می‌خوام اینه توی نوشتن این اثر کمک کنید؛ با نقدهاتون به من انگیزه می‌دید.
دوست‌دارِتون: یک نوقلم.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
40
بازدیدها
376
پاسخ‌ها
14
بازدیدها
170
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
48

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین