نام دیالوگنویسی: آیینه
نویسنده: ماهِ نزدیک
ژانر: اجتماعی، تراژدی
خلاصه:
- تابهحال یک بار هم تو را ندیدهام، اما میدانم روی روح خاکخورده من دست کشیدی. من هر روز خاکها را تمیز نمیکنم تا رد دست تو در آیینه روح من باقی بماند. آیا تو هم با گرد و غباری که از من به جا مانده همینقدر مهربان هستی؟ نمیدانم دستت را پاک کردی یا نه؛ به هر حال ممنون.
- دست من؟ روح تو؟ تو؟ من؟ یادم آمد. اگر بخواهی روح تو را با تمام وجود در آغوش میگیرم.
- بیا برگردیم.
- کجا؟ یعنی... با کمال میل!
نویسنده: ماهِ نزدیک
ژانر: اجتماعی، تراژدی
خلاصه:
- تابهحال یک بار هم تو را ندیدهام، اما میدانم روی روح خاکخورده من دست کشیدی. من هر روز خاکها را تمیز نمیکنم تا رد دست تو در آیینه روح من باقی بماند. آیا تو هم با گرد و غباری که از من به جا مانده همینقدر مهربان هستی؟ نمیدانم دستت را پاک کردی یا نه؛ به هر حال ممنون.
- دست من؟ روح تو؟ تو؟ من؟ یادم آمد. اگر بخواهی روح تو را با تمام وجود در آغوش میگیرم.
- بیا برگردیم.
- کجا؟ یعنی... با کمال میل!