شعر [~ دل نـوشتـه هـای کوچـــه پـشـتـی ~]

[.Dadmehr.]

داشتم به این فکر میکردم که
اگر یک روز تو را نداشته باشم،
یک روز به تو هیچ حسی نداشته باشم
یک روز ...
بگذریم ، این روزها حالم خوب نیست
مدام با خودم فکر و خیال میکنم
حواسم نبود که خیلی وقت هست که ندارمت

 

[.Dadmehr.]

چشمانِ شب
تنها شاهد خلوتِ میان
منو عکسهای توست
جانِ دل
تو را برای مهتاب
چنان می سُرایم
که شب خلاصه ای از
عاشقانه
ما میشود

 

[.Dadmehr.]

ماندن یا نماندن
سئوال این نیست
آی که چشم های تو می گوید: بمان
می مانم
حتی اگر جهان را
بر شانه های خسته ی من
آوار کرده باشی

 

[.Dadmehr.]

همین جوری
دو تا نگاه در هم گره می خورد
و آدم دیگر نمیتواند
در بدنِ خودش زندگی كند...
می خواهد پر بكشد

 

[.Dadmehr.]

برای نبودن که . . .
همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی
میتوانی همین جا
پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی
این روزها خوبم ، کار میکنم ، شعر میخوانم
قصه می نویسم و گـــــــــــاهی
دلم که برایتــــــــــــ . . . تنگ میشود
تمام خیابانها را ، با یادتـــــــــــ . . . پیاده میروم

 

[.Dadmehr.]

دلــ ـتنـگ کهـ میــ ـشـوی ؛
دیـــگـر انتــظـار معــنا نــدارد
یکـــ نـگـاه کـمـی نامــ ـهـربـ ـان،
یکــ واژهـ ی کمــی دور از انتـ ــظار،
یکـــ لحـظـهـ فـ ــاصــله...
میــ شـکـنـد بغــضــتـــــ را