متروکه دلنوشته عروسک کوکی | هورا کاربر انجمن رمانیک

دلنوشته: عروسک کوکی
نویسنده: هورا
ژانر: تراژدی
مقدمه: زِندانی دَر یک جَعبه
جَعبه‌ای که به دَستِ عَروسَک گَردانان شَهر کوک می‌شَوَد... .
تورا آنقدر می‌چَرخانَنَد ومی‌چَرخانَنَد؛ که دیگَر با یک چَرخِشِ اِضافهِ صِدایِ شِکَستَنَت کُل شَهر را می‌گیرَد.

 

[S O-O M]

سلام خدمت نویسنده‌ی عزیز!
متشکریم از شما ضمن انتخاب انجمن رمانیک برای انتظار آثار ارزشمندتان، خواهشمندم قبل از شروع کردن تایپ دلنوشته‌تان قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!

قوانین و مراحل ایجاد تاپیک دلنوشته

زمانی که دلنوشته‌ی شما به ده پارت رسید می‌توانید از طریق لینک زیر برای آن درخواست جلد بدهید. (پ.ن: ابتدا قوانین تالار جلد را مطالعه فرمایید.)

درخواست جلد برای دلنوشته

زمانی که دلنوشته‌ی شما به دوازده پارت رسید شما می‌توانید جهت بررسی سطح قلمتان توسط منتقدان عزیز، از طریق لینک زیر درخواست نقد بدهید.

قوانین و چگونگی درخواست منتقد برای دلنوشته

نویسندگان عزیز؛ جهت درخواست تعویض تگ اثرتان می‌توانید از طریق لینک زیر اقدام نمایید.

درخواست تعویض تگ

شما می‌بایست پس از اتمام تایپ اثرتان؛ از طریق لینک زیر اعلام کنید.

اعلام پایان تایپ دلنوشته

شما می‌بایست پس از اتمام تایپ دلنوشته‌تان جهت رفع اشکالات نگارشی و تایپی؛ از طریق لینک زیر درخواست ویراستار کنید.

درخواست ویراستار برای دلنوشته

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!

|کادر مدیریت انجمن|​

 

[Aria]

می چَرخانند، می چَرخانند...
آنقدر که سرت گیج رود؛ با سر بخوری زمین
خَسته تر از دیروزام؛ امروزام است.
یک عروسک کوکی
که دنیا بالای سرش در حال رقصیدن است... .​

 

[Aria]

خسته وبی جان... .
حرکات هایی بی اراده و
دستانی یخ زده همانند سنگ
نگاه ثابت و میخ روبه دیوار
بی حسی مطلق در یک برزخ
نشانی از تمام شدن کوک عروسک است.
عروسک کوکی ‌ای در شهر... .​

 

[Aria]

حرکت هایت؛
رقص دستانت
لبخند میخ شده روی چهره‌ات... .
عروسک کوک شده‌ایم که با دستان مردمان این شهر می‌چرخد... .








​

 

[Aria]

مرا می‌چَرخوانین
مرا می رقصانید، مرا می‌کشانید
روز‌ها،ماه‌هاو سال‌ها
مَن یک عروسک کوکی خسته تنها
من... .​

 

[Aria]

عروسک کوکی هستم که دردی می‌کشد
اما نمی‌تواند فریاد بزند
بغضی دارد اما نمی‌تواند بشکند
آرزوی خوابی ابدی دارد اما نمی‌تواند بخوابد.



​

 

[Aria]

جیر، جیر
صدای کوک پشت‌ام است.
بچه‌ای که نمی‌فهمید و درک نکرد.
و چَرخواند و چَرخواند... .
زنگ خطر‌‌ام را گویا خود می‌شنیدم... .
این چَرخش آخراست... .
آخر... .​

 

[Aria]

افتاده در کنج دیوار... .
نگاه میخ‌ام به عروسک کوکی جدید
لبخند بی روح آن..
بغض شکست ناپذیرش
راه رفتن‌های ربات وار
چرخش سر و بدنش... .
نگاه خسته‌اش.



​

 

[Aria]

من زندگی‎‌ام را ... .
نفس کشیدن‌هایم را..
حرکت‌هایم و... .
گِروی این دنیایی گذاشته شد.
که مهربانی وجود نداشت
فرمانروا ها و فرمان بردارانی سنگ دلی که
شوق شکستنت را دارن
عروسک کوکی‌ام که شکستم.
​