. . .

انتشاریافته دلنوشته سلول تنهایی | هانی.م کاربر انجمن رمانیک

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. تراژدی
سطح اثر ادبی
نقره‌ای
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
✨به نام خدایی که هم درد را آفرید هم درمان آن را✨
%D8%B3%D9%84%D9%88%D9%84_%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C.png

نام اثر: دلنوشته‌ی سلول تنهایی!
نویسنده: هانی.م
ژانر: تراژدی، مذهبی
مقدمه:
در زندانی که نامش دنیاست، اسیر شده‌ام!
من چه کرده‌ام! مرا در این سلول انداختند و رفتند... .
به کدامین جرم!
نجاتم دهید، نجاتم دهید!
به من بگویید چه کنم!​
 
  • لایک
  • عجب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,327
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,324
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #11
ساعت روی دیوار را نگاه کن! می‌تواند به عقب برگردد؟ می‌توانی آن را نگه داری؟!
نه... نه نمی‌توانی. پس عمر خود را حرام این غم و پلیدی‌ها نکن!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,327
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,324
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #12
جلوی در سلول برو... صدا بزن زندان بان را، هرچه در دلت سنگینی می‌کند فریاد بکش.
آزرده خاطری از این زندگی؟ بگو. فریادت را می‌شنود و بدون حتی کلمه‌ای اگر خواست دلت به صلاح تو بود به تو می‌دهد و اگر نبود بهتر از آن را!
این است عدالت حق.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,327
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,324
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #13
به یک باره همه‌ی سلول‌های زندان بر سکوت غلبه کردند و آن را شکستند!
فریادها می‌آید از هر سلول، هرکسی غم خود را فریاد می‌زند... .
گوش کن، سلول بغلی خانواده‌ای که با محبت با هم سخن می‌گویند و پدر خانواده با صدای آرام می‌گوید:
- خدایا شکرت!
او حتی نانی ندارد بر سفره بگذارد و شکر می‌گوید!
سلول آن سمت هم صدای دخترکی می‌آید که به نظر همه چیز دارد؛ اما چرا گریه می‌کند؟!‌
زار می‌زند و با گریه طلب قدری مهر و محبت از خدا می‌کند!
زار می‌زند و می‌گوید که خدا به او همه چیز داده جز قدری محبت از سوی خانواده‌اش!
‌یک طرف حتی نانی ندارند و گرسنه سر بر بالین ‌می‌گذارند؛‌ اما دل‌های پر از محبتی دارند که ‌به آن‌ها شور زندگی می‌دهد.
یک طرف آن‌قدر دارد که تا آخر عمر به نظر می‌رسد که‌ بی‌‌نیاز است؛ اما این‌گونه نیست.‌
او نیازهایی دارد که از همه مهم‌‌تر است مثل محبت، عشق و مهربانی و... .
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,327
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,324
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #14
امروز حالت چه‌طور است زندانی؟
شنیده‌ام به حرف‌هایی که زده‌ام گوش دادی و آن‌قدر تفکر کرده‌ای که خودت از دست کارهای خودت به تنگا آمده‌ای و خود را سرزنش می‌کردی!
سرزنش کردن می‌تواند کمی تو را به سمت این‌که دیگر کارهای ناپسند قبلت را انجم ندهی، بکشاند؛ اما نه این‌که به خود صدمه بزنی!
سلول انفرادی بس است، بلند شو و به سلول خود در زندان برگرد. از وقتی که از سلول انفرادی خود بیرون آمدی، روزهایت را طوری بساز که روزهای گذشته‌ات جلوی آن کم بیاورد.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,327
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,324
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #15
در زندان انفرادی ذهن را گشوده و چنان خورشید پنهان شده از پشت کوه‌ها بیرون آمده و روز جدیدی را با احساس متفاوت‌تری شروع کن... .
مصمم باش، قدم‌های محکم و استوار چون ایستادگی کوه بر روی تصمیم زندگی را بهتر کردن، بردار.
چشم‌هایت را بگشا و زندگی‌ات را خوب نظاره‌گر باش و بی‌اندیش تا از کجا شروع کنی و به آرامش دست یابی!

زندگی زیباست، خرابش نکنیم...‌ .
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,327
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,324
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #16
کسی که از خواب بوده و غرق در رویاهایی که نه حقیقت داشته‌اند و نه درست بوده‌اند، هنگامی که از خواب غفلت بیدار می‌شوند، آنگاه است که با واقعیت روبه رو می‌شوند و خود، دنیای دروغین در خواب را بی‌ارزش و کذب می‌دانند و در بهت آن روزها سکوت را پیشه می‌کنند.
بلند شو زندانی، چیزی به پایان محکومیت تو نمانده است، زمان محکومیت تو زمانی نامشخص است، شاید همین ثانیه، دقیقه، روز و.... نمی‌دانیم!
اگر در سلول را باز کنند و تو را به بیرون بیاورند، اگر سلولت سیاه و کدر باشد دوباره وارد سیاهی دیگری می‌شوی و اگر درستش کنی دیگر زندانی نیست، آزادی مطلق، بدون غم و غصه، درد و بدی و... را به دست می‌آوری!
شروع کن، تو می‌توانی از همین ثانیه برای بهتر شدن دل و روحت و سلولت بجنگی... .
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,327
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,324
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #17
زندگی، ساختن تمام ثانیه‌هایی‌ است که بازگشتی ندارند و هر ثانیه آن می‌تواند بهترین لحظات عمر ما باشد، از تک تک لحظات زندگی خویش بهترین بهره را ببریم.
سلول زندگیتان به سفیدی دانه‌های برف، به رنگ تگرگ‌های بی رنگ و به زیبایی آب‌های روان!
محکومیت در زندانی که زندان‌بانش فرد مهربانی است، سخت نیست... زندگی و این سلول را سخت نگیر، فقط می‌خواهد قدر زندگی و آن بیرون را بدانی، پس سعی کن چشم‌هایت را بگشایی و بهترین کاری که درست است را انجام دهی... .
محکومیتی که مثال زدم محکومیت این زندان‌های امروزی نیست، مثالی بود که اگر خوب بی‌اندیشی ذهن مرا می‌خوانی و حرف مرا می‌فهمی‌.



پایان
 
  • لایک
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #18


عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!

|مدیریت کتابدونی|
 
  • لایک
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین