متروکه دلنوشته دلی نوشت های من | Lena_am کاربر انجمن رمانیک

به نام خداوندی که آتش را آفرید تا سرزمین عشق آتش بگیرد!
نام دلنوشته: دلی نوشت های من
نام نویسنده: Lena_am کاربر انجمن رمانیک
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
ساعتش را دقیق یادم است...دلیلش را نه!
ساعت سیزده و هفت دقیقه شروع عشق ما بود!
نه دلبر؟​

 

[im tomoon]

میدانی دیوانه کیست؟
دیوانه منم...
که دیوانه تو شدم...
دلبر میدانی کیست؟
دلبر تویی!
که نه رحمی میکنی و نه رحمی داری!
تو شبانه روز از من دل میبری!
​

 

[im tomoon]

آهای...دیوانه جانم!
جانِ من...
می‌دانی تو که می‌گویی دوستت دارم!
می‌خواهم بگویم چه اندازه دوستت دارم...
اما...
واژه ای هنوز پیدا نکردم تا دوست داشتن من را به تو ثابت کند!
پس...
می‌گویم: من هم همین طور!
​

 

[im tomoon]

جدا شدیم از هم؟
آری...
اما قلب من تا ابد برای توست!
از خودم مطمعن هستم!
اما خیالم از تو راحت نیست​

 

[im tomoon]

نکند دلِ دلبرم را بشکنند؟
نکند اذیتِ عشق جانم بکنند؟
نکند دلش بگیرد از آدما و من نباشم که آرامش کنم؟
آری...
این ها نگرانی های من است!​

 

[im tomoon]

من هنوز عاشقم...
عاشقِ میم مالکیت هایی که به اسمم میزدی...
عاشقِ عزیزم گفتن هایت.
عاشقِ آن دو چشم هایت...
​

 

[im tomoon]

دلبر؟ چه شد که جدا شدیم از هم؟
مگر تو مرا دوست نداشتی؟
مگر نمی‌گفتی از دوماه پیش است که دوستم داری؟
چه شد پس؟​

 

[im tomoon]

اما من معتادم...
به چی؟
به دوستت دارم هایت...به خنده هات...به همان قلب های مجازی ات!​

 

[im tomoon]

میترسم...
از اینکه یه روز نباشم...
آخ دلبر
چیکار کردی با من؟
که حتی خواندن چت های بدمونم برام خوش آینده!​