. . .

تمام شده دلنوشته بندواژه های من | لیانا مسیحا

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
سطح اثر ادبی
طلایی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
Negar__73064630212e1c9a.png




نام دلنوشته: بندواژه های من
نویسنده: لیانا مسیحا
ژانر دلنوشته: تراژدی
مقدمه:
گورستان سرد و تاریک است
و من نشسته‌ام بر سر گوری که دروازه سقوط من است به درد و رنج!
کمی دورتر از این گور، مزار کسی است که عاشقانه دوستش دارم.
ترس چون موریانه‌ای برجانم می‌نشیند؛ ولی من می‌ایستم!
تا بگویم از همه‌ی حرف‌هایم، سخنانم و بند واژه‌هایی که بعد از تو در گلویم مانده‌اند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 18 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #11
دلم آغوش گرمت را می‌خواهد!
نه آن گور سرد را...
قلبم چون کژدمی که بر خود نیش می‌زد
خودزنی می‌کند تا اندکی آرام بگیرد!
اما فقط فریب است و نیرنگ،
برای آرام کردن خود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 15 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #12
خش خش
خس خس
هر دو هم وزن و هماهنگ یکدیگرند.
یکی برای دیگران صدای برگ‌های پاییزی و عشق است،
دومی هم شاید سرمایی باشد که پاییز برایشان رقم زده است!
اما برای من دستورالعمل مرگ جانم است؛
خس خس ریه‌های نیمه جانی است که دیگر نایی ندارند و خش خش قدم‌های آنانی است که تو را بر دوش گور سرد می‌گذارند!
و سنگ سرد بر مزارت می‌نشانند، در آن رقص برگ‌های پاییزی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 13 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #13
نفس‌های سردی که دیگر گرمایی ندارد!
چون تیغ تیز بر جان دخترک درونم فرو می‌نشیند و حس گس خودخواهی را شعله ور می‌سازد و منتظر کسی است، تا او را نابود سازد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #14
چه کسی بهتر از دخترک چشم سبزی که کمی دورتر از من و هیاهوی وجودم
با آرامشی عجیب نشسته و تنها به آن منظره نگاه می‌کند!
با هجوم به سمتش یورش می‌برم و زمانی که نگاهش به نگاهم می‌افتد فرو می‌ریزم.
دخترکی تنها، میراث دار افسون چشمان توست.
آن مرغ‌زاری همیشه سرسبز مبدل به شبی طولانی و بسیار تاریک شده درست مانند نام صاحبش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #15
من عصیانگر را سرکوب می‌کنم و کنارش می‌نشینم!
در چه تضادی است میان ما،
او شب است و تاریک و من روزم و روشن.
لیلای ستیزه جویی که همه عالم و آدم از او به ستوه آمده بودند؛ اینک مظلومانه کنارم نشسته و چشمانی که دیگر زنده نیست را به آن دخمه دوخته است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #16
از کنارش برمی‌خیزم و به سویی که نمی‌دانم کجاست، می‌روم!
تا شاید چیزی برای رهایی جانم بیابم و کسی را تا روانم را آرام کند، که دستی مرا از رخوت و سستی رها می‌کند... رو برمی‌گردانم... خود اوست،
همانی‌ست که دستش مرا به آن گور کشاند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #17
رهگذری که شب‌های بسیاری از
جهل‌اش به خدا شکوه کردم
و چه بسیار نفرین‌هایی که نثارش کردم.
با لبخند فروتنانه می‌نشیند و بی حرف فاتحه‌ای می‌خواند.
نمی‌دانم بر گور پدرش فاتحه می‌خواند و یا باز در پی سخن پراکنی از من است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #18
کمی از او فاصله می‌گیرم و چشم به مزار تو دوخته‌ام.
سخن چین شهر چشمانش را به من می‌دوزد و زیر لب چیزی می‌گوید:
- خدایا شفایش بده!
دلم می‌خواهد بلند فریاد بزنم و بگویم:
- تو مرا به جنون کشاندی، پس از خدا برایم درخواست شفا نکن!
بگذار در این گورستان هم کمی آرامش داشته باشم،
اگر هنوز اندکی وجدان داری!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #19
اما مهر سکوت بر لبانم می‌زنم؛ چون به یاد سخنت افتادم که می‌گفتی:
- مردگان حرمت دارند.
هیچ وقت سخنی از حرمت زندگان نزدی؛ چون می‌دانستی که این به اصطلاح زندگان خیلی وقت است که حرمت شکسته‌اند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,754
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #20
او که رفت دوباره سربازان تاریکی و درد رژه‌کنان از مقابل دیدگانم می‌روند به کنجی و اندیشه‌ درهم‌ و برهم‌ من را ترک می‌کنند!
چون امروز به اندازه کافی خیال و جانم را تاراج کرده‌اند.
سیاهی چادر سخن چین شهر در سر پاییزی می‌رقصد و نوای شوم بوم‌ها همراهش می‌خوانند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین