. . .

مذهبی داستان نوح نبی

تالار داستان‌های پیامبران و امامان

ایرما

مدیر تالار دین و مذهب
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
ناظر
نام هنری
مسیحا
آزمایشی
ناظر+رمانیکی‌خوان
مدیر
تالار دین و مذهب
شناسه کاربر
5244
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-28
آخرین بازدید
موضوعات
124
نوشته‌ها
246
پسندها
475
امتیازها
318
محل سکونت
سرزمین هیچکسان

  • #1
حضرت نوح(ع)، اولین پیامبر از پیامبران اولو العزم و نخستین پیامبری است که در زمان او عذاب نازل ‌‌شد‌ه است. حضرت نوح(ع) حدود ۹۵۰ سال قومش را به یکتا پرستی دعوت کرد اما چون قومش به او ایمان نیاوردند خداوند آنها را به وسیله طوفان عذاب کرد. قرآن از حضرت نوح(ع) به عنوان اولین پیامبر صاحب شریعت و کتاب یاد کرده‌ است و در سوره‌ های متعددی به نوح و داستان او اشاره شده است، این پیامبر بزرگ الهی به دلیل عمر بسیار طولانی، به شیخ الانبیاء مشهور است.

استقامت حضرت نوح علیه السّلام[1]​

قوم نوح روزگاری دراز بت پرستی می کردند. ایشان بت ها را معبود خویش قرار داده بودند و از آنها امید خیر و دفع شر داشتند و آنچه در امور زندگی پدید می آمد به این بتها نسبت می دادند!
این خدایان نامهای مختلفی داشتند و قوم نوح هر یک از شئون حیات را مستند به یکی از این بتها «ود، یغوث، سواع، یعوق و نسر»[2] می دانستند. تعقل ناقص و تجلی هوای نفس موجب گزینش بتها در جامعه و پرستش آنها گشته بود. تا آنکه خداوند نوح را که از زبانی فصیح و بیانی شیوا برخوردار بود و عقلی وزین و حلمی فراوان داشت، برای ارشاد آنان فرستاد. نوح از نعمت صبر در مقابل لجاجتها و قدرت پاسخ گویی با استدلال و برهان بهره مند و به روشهای اقناعی آگاه بود.
نوح علیه السّلام قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد ولی قوم اعتنایی نکردند، به آنان اعلام خطر کرد و از عقاب اخروی ایشان را بیم داد، خود را به کوری و کری زدند.
ثواب اخروی را برای آنان تشریح کرد تا شاید تطمیع و ترغیب شوند و میل بکارهای خوب پیدا کنند ولی انگشتان خود را در گوشهای خویش گذاشتند و کوچکترین توجهی به سخن نوح نکردند، اما نوح به مباحثه و مجادله با آنها پرداخت، جهت ارشاد آنان از باب صبر و حلم وارد شد. کلمات شیرین خود را برایشان بیان کرد و هیچگاه ضعف ایمان قوم، امیدواری نوح را کاهش نداد و یأس به قلبش راه نیافت، بلکه علاقه اش به دعوت قوم بیشتر شد و در ابلاغ رسالت خود اصرار و پافشاری کرد.
نوح شب و روز، مخفی و آشکار، آنان را بسوی خدا دعوت کرد، فکر آنان را به رمز وجود و خلقت بدیع کائنات، شب تاریک، آسمان پرستاره، ماه شناور و خورشید درخشان متوجه ساخت.
نوح توجه آنها را با بیانی فصیح به زمینی که از میان آن نهرها جاری است و در آن کشتزارها و اشجار رشد می کنند، سوق داد و قدرت و عظمت پروردگار را در آفرینش به آنان گوشزد کرد.
نوح بدین طریق، مباحثه و استدلال کرد، دلیلهای فراوان آورد تا سرانجام عده معدودی به او ایمان آوردند و دعوت وی را لبیک گفتند و رسالت او را تصدیق نمودند، اما آنان که راه دعوت نوح را بر قلوب خود بسته بودند، همچون زمان قبل از دعوت، به گمراهی و شقاوت خود ادامه دادند، به نوح ایمان نیاوردند و راه هدایت را نیافتند.
در میان آنان که به نوح ایمان نیاوردند، بسیاری از افراد سرشناس و صاحب منصبان عالی دیده می شدند این افراد دست اتحاد به یکدیگر دادند و در نهایت به تمسخر و استهزاء نوح و بی ارزش کردن عقاید وی پرداختند.

لجاجت مخالفین نوح علیه السّلام​

مخالفین نوح پیغمبر را خطاب قرار داده و گفتند: تو بشری همانند ما هستی و نه بالاتر، اگر خدا اراده کرده بود رسولی نزد ما بفرستد، فرشته ای می فرستاد تا به حرف او گوش کنیم و دعوت او را بپذیریم.
راستی ای نوح! این اراذل و اوباش و صاحبان مشاغل پست و بی ارزش که اطراف تو را گرفته اند، کیستند؟! اینها بدون فکر و تدبیر گرد تو را گرفته اند، اگر دعوت تو صحیح و حرف تو حق بود، ما که عاقل و زیرک و دارای ذهنی شفاف و فکری روشن هستیم، زودتر به تو ایمان آورده و دعوت تو را پذیرفته بودیم.
مخالفین نوح غرق دریای عناد و دشمنی بودند و با لجاجت به نبرد با او پرداختند و به نوح گفتند: تو و پیروانت بر ما هیچگونه فضیلتی ندارید، نه در عقل و زیرکی و نه در عاقبت اندیشی و رعایت مصالح. نه تنها در این امور بر ما برتری ندارید بلکه ما گمان می کنیم که تو و یارانت دروغگو باشید.
برخورد گستاخانه این عده کاسه صبر و حلم نوح را درهم نشکست و روش عاقلانه و همیشگی او تغییر نکرد و گفت: بمن بگویید: اگر دلیلی و شاهدی از طرف پروردگار برای صحت ادعای خود آورده بودم و رحمت و فضل پروردگار شامل حالم شده باشد، ولی شما آن را نبینید و یا چشم بصیرت خود را ببندید و بخواهید آفتاب را با گل بپوشانید و یا نور ستارگان را با دست خود مستور دارید آیا من می توانم شما را مجبور سازم و به سمت پذیرش حق و ایمان سوق دهم؟!
مخالفین نوح خطاب به پیغمبر خدا نموده و گفتند: اگر منظور تو ایمان و هدایت ماست و حمایت و یاری ما را می خواهی، باید این اوباش بی سروپا را که به تو اعتقاد پیدا کرده اند از خود برانی، زیرا ما نمی توانیم با آنان همدوش شویم و یا به روش آنان زندگی کنیم، و یا در عقاید خویش با آنان همسو باشیم. راستی چگونه ممکن است که ما دعوت دینی را که وضیع و شریف و پادشاه و گدا را با یک چشم می بیند، بپذیریم؟!
نوح علیه السّلام به مخالفین خود گفت: دعوت من همگانی است و شامل حال عموم مردم می گردد. در این دعوت عاقل و سفیه، مشهور و گمنام، ثروتمند و فقیر و رئیس و مرئوس یکسان و مانند یکدیگرند. گیرم اگر من منظور شما را تأمین و خواسته شما را اجابت کردم و پیروان خود را به خاطر شما طرد کردم، در پخش و انتشار دعوت و تأیید رسالت خویش به چه کسی اعتماد کنم؟! به شما که همواره در فکر لذات ناپایدار دنیا هستید، چگونه ممکن است مردمی که مرا یاری کردند، کنار بگذارم و شما را که به من آزار رساندید اختیار کنم؟! گفتار من به اعماق جان آنان نفوذ کرده، ولی از شما غیر از مخالفت و نافرمانی چیز دیگری ندیدم!
چگونه این مردمی را که حافظ دین خدا هستند و قوم را به سوی او دعوت می کنند، کنار بگذارم؟ اگر آنها را طرد کردم، وضع من در پیشگاه خدا و به هنگام دادخواهی چگونه خواهد بود؟ پیروان من در پیشگاه خدا بگویند: من احسان آنان را با کفران و نیکی آنان را با خیانت تلافی کردم. پس آگاه باشید که شما مردمی جاهلید.
آنگاه که اختلاف بین قوم نوح و پیغمبر خدا اوج گرفت و شکاف اختلاف عمیق تر گشت. قوم از نوح ناراحت شدند و عرصه را بر خود تنگ دیدند و به نوح گفتند: «ای نوح با ما مجادله نمودی و در جدال خود زیاده روی کردی، اگر راست می گویی عذابی را که به ما وعده دادی بیاور!»[3] نوح مخالفین خود را نصیحت کرد و گفت: شما در گرداب جهالت و حماقت فرو رفته اید، مگر من کیستم که عذابی را که وعده داده ام، بیاورم و یا آنکه آن را از شما بازگردانم؟ من بیش از یک بشر نیستم که بر من وحی نازل می گردد تا آن را به شما بگویم. خدای شما، خدای یکتا است، من این پیام را طبق مأموریت خود به شما ابلاغ می کنم، یک بار شما را به ثواب خدا بشارت می دهم و بار دیگر شما را از عذاب او برحذر می دارم.
آگاه باشید که بازگشت هر موجودی به سوی خدا است. اگر بخواهد شما را هدایت می کند و اگر اراده کند عذابی عاجل برایتان می فرستند و اگر هم صلاح بداند عذاب را تأخیر انداخته تا بر کیفر شما بیفزاید و شما را به سختی مکافات و شدت انتقام مبتلا سازد.

نفرین نوح​

برای آنکه پیغمبران الهی رسالت خود را بصورت کامل ادا کنند، خدا به آنان صبر بر شداید و قدرت استدلال عنایت و دامنه همت آنان را توسعه و امید آنان را بسط داده است، تا بدون پروا و با امید فراوان رسالت خود را به تمام مردم ابلاغ کنند تا دیگر عذری برای مردم نباشد و بعد از دعوت و انجام رسالت، حجت تمام شود و برای آنان که نافرمانی کرده اند، بهانه ای باقی نماند.
نوح که از جمله پیغمبران اولوالعزم (صاحب کتاب) بود، نهصد و پنجاه سال در میان قوم خویش به دعوت پرداخت، بر شکنجه آنان صبر کرد، استهزاء آنان را نادیده گرفت، امید و آرزو را در نهاد خود روشن ساخت و به انتظار بیداری آنان نشست، شاید به راه راست هدایت گردند، ولی گذشت روزگار و صبر و انتظار نوح، بر تکبر و خودخواهی قوم افزود، و اصرار نوح غیر از لجاجت و دوری مردم از او، سودی نبخشید. کاخ امید نوح روبه ویرانی و نقش زیبای آرزوی او هرچه بیشتر به تیرگی گرایید و رشته امیدش سست گشت، لذا خدا به نوح وحی کرد: «غیر از آنان که به تو گرویدند، دیگر کسی به تو ایمان نمی آورد، بنابراین از کفر و عصیان آنها غمگین مباش»[4]
چون نوح فرموده خدا را دریافت که دیگر کسی به او ایمان نمی آورد و قلبهای آنان قادر به پذیرش حق نیست و دیگر تسلیم حجت و دلیل نمی شوند و تصدیق ایمان نمی کنند، صبر نوح به پایان رسید و گفت: «بار خدایا! هیچکس از کفار را روی زمین باقی نگذار، زیرا اگر آنان را امان دهی، بندگان تو را گمراه می سازند و غیر از نسلی تبهکار و افرادی که در کفران نعمت غوطه ور باشند، اولادی از آنان بوجود نمی آید.»[5]

کشتی نوح​

خدا خواسته نوح را برای عذاب قوم برآورده ساخت و به او وحی کرد: «بنا به دستور، و در حضور ما به ساختن کشتی بپرداز. به شفاعت آنان که ستم کرده اند با من سخن نگو، که البته آنها بایستی غرق شوند.»[6]
نوح علیه السّلام مکانی دور از شهر انتخاب کرد، ابزار کار و تخته و میخ را آماده ساخت و بکار کشتی سازی پرداخت درحالی که از سرزنش و استهزای قوم خویش آسایش نداشت، یکی از مخالفین نوح به او گفت: تو قبلا گمان می کردی پیغمبر و رسول خدایی، چه شد که امروز نجار شده ای و کشتی می سازی! آیا از پیغمبری بیزار شده ای یا عشق به نجاری پیدا کرده ای؟
دیگران گفتند: ای نوح چه شده، کشتی خود را دور از دریا و رودخانه می سازی؟
آیا گاوهای نر آماده کرده ای تا کشتی تو را به دریا ببرند و یا باد را مجبور می کنی که آن را به دریا انتقال دهد؟!
نوح اعتنایی به سرزنش ایشان نکرد و از حرفهای بیهوده آنان با بزرگواری گذشت و به آنان گفت: «شما امروز ما را سرزنش و مسخره می کنید ولی بدانید که ما هم بزودی شما را به باد استهزاء و تمسخر می گیریم!». [7]
نوح علیه السّلام به ساختن کشتی پرداخت، تخته های آن را به جای خود استوار ساخت و اجزاء آن را به یکدیگر متصل کرد، تا کشتی محکمی از تخته ها و میخها مهیا گشت و منتظر دستور ثانوی خداوند نشست. خدا به نوح وحی کرد: چون فرمان ما صادر و علائم عذاب ما آشکار شد باید به سوی کشتی خود رهسپار شوی و از میان قوم و خاندان خویش هرکس را که بتو گرویده انتخاب کنی و از هر موجودی که روی زمین وجود دارد یک جفت فراهم کن تا دستور خدا ابلاغ گردد.
چیزی نگذشت که درهای آسمان باز شد و آب جاری گشت، چشمه ها بجوش آمد و سیل تپه ها و بلندیها را فراگرفت. نوح با سرعت هرچه بیشتر به سوی کشتی خود شتافت و بنام خدا سوار کشتی شد و با یاد خدا حرکت کرد.
گاهی کشتی در میان امواج دریا و زمانی در میان باد و طوفان قرار می گرفت، خروش امواج دریا در دل گردابهای خود برای مخالفین نوح قبر می ساخت و کفهای دریا برایشان کفن می دوخت. آنان با مرگ مبارزه می کردند درحالی که مرگ بر آنان پیروز و غالب می گشت، تلاش کردند بر موجها سوار شوند، درحالی که موج آنها را بزیر می کشید تا بالاخره مخالفین نوح همانند خاطراتی که در قلب انسان مخفی است، در میان امواج آب ناپدید شدند!
پی نوشت ها:
[1] داستان نوح از آیات زیر اقتباس گردیده است: سوره آل عمران، آیه: 33؛ سوره نساء، آیه: 163؛ سوره انعام، آیه: 84؛ سوره اعراف، آیات: 59 تا 62؛ سوره یونس، آیات: 71 تا 83؛ سوره هود آیات: 25 تا 49؛ سوره انبیاء، آیات: 76 تا 77؛ سوره فرقان، آیه: 37؛ سوره شعرا، آیات: 105 تا 122؛ سوره عنکبوت، آیه: 14 و 15؛ سوره صافات، آیات: 75 تا 82؛ سوره نوح، آیات: 1 تا 28؛ سوره قمر، آیات: 9 تا 16؛ سوره مؤمنون، آیات: 23 تا 31 و آیه: 5 و 6.
[2] نام این بت ها از قوم نوح به عرب منتقل شده است.
[3] هود، آیه: 32 «یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا ...».
[4] هود، آیه: 36 «أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ ...».
[5] نوح، آیه: 26 «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً ...».
[6] مؤمنون، آیه: 27 «أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا ...».
[7] هود، آیه: 38 «إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ».
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین