به نام خداوند دانا
اسم داستان: مرواریدی در جنگل
نام نویسنده: هدیه قلی زاده
ژانر: فانتزی
خلاصه:
داستان ما دربارهی سرنوشت و اتفاقات یک دانهی کوچک هست که در یک جنگل خیلی بزرگ زندگی میکند. من سعی دارم لحظه به لحظه این دانه کوچک که اتفاقات جدیدی برای آن میفته و چیزای جدیدی که یاد میگیره و اون چیزایی که در زندگیش تجربه میکند و به دست میآورد رو به قلم بیاورم!
مقدمه:
دوستی یک گنجینهای است که از دست دادن آن مانند از دست دادند طلا است. یک طلای پر ارزش!
یا میتوان گفت که دوستی هم مانند لحظهها با سرعت میگذرند و تمام میشوند البته این برای دوستانی صدق میکند که انگار به زور باهم دوست شدهاند.
معلمی همچون طلای نابی است یا میتوان گفت معلم یا استاد بودن هم مانند لحظاتی است که بیرحمانه و بیوقفه از پی هم میگذرند و به اتمام میرسند. (همان بازنشستگی)
پس قدر دبیر و معلممان را در هرلحظهای بدانیم و احترام بگذاریم و حرمت خودمان را نگه داریم چرا که ممکن است خودمان به این مقام والا برسیم پس انتظار رفتار خوش و همچنین احترام را از دانش آموزانمان نداشته باشیم.
اسم داستان: مرواریدی در جنگل
نام نویسنده: هدیه قلی زاده
ژانر: فانتزی
خلاصه:
داستان ما دربارهی سرنوشت و اتفاقات یک دانهی کوچک هست که در یک جنگل خیلی بزرگ زندگی میکند. من سعی دارم لحظه به لحظه این دانه کوچک که اتفاقات جدیدی برای آن میفته و چیزای جدیدی که یاد میگیره و اون چیزایی که در زندگیش تجربه میکند و به دست میآورد رو به قلم بیاورم!
مقدمه:
دوستی یک گنجینهای است که از دست دادن آن مانند از دست دادند طلا است. یک طلای پر ارزش!
یا میتوان گفت که دوستی هم مانند لحظهها با سرعت میگذرند و تمام میشوند البته این برای دوستانی صدق میکند که انگار به زور باهم دوست شدهاند.
معلمی همچون طلای نابی است یا میتوان گفت معلم یا استاد بودن هم مانند لحظاتی است که بیرحمانه و بیوقفه از پی هم میگذرند و به اتمام میرسند. (همان بازنشستگی)
پس قدر دبیر و معلممان را در هرلحظهای بدانیم و احترام بگذاریم و حرمت خودمان را نگه داریم چرا که ممکن است خودمان به این مقام والا برسیم پس انتظار رفتار خوش و همچنین احترام را از دانش آموزانمان نداشته باشیم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: