. . .

شعر اشعار عاشقانه سهراب سپهری

تالار متفرقه ادبیات

Awrezoo

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
40
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-02
موضوعات
35
نوشته‌ها
654
راه‌حل‌ها
2
پسندها
3,394
امتیازها
100

  • #21

Awrezoo

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
40
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-02
موضوعات
35
نوشته‌ها
654
راه‌حل‌ها
2
پسندها
3,394
امتیازها
100

  • #22
زندگی یعنی: یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست مثلا این خورشید
 

Awrezoo

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
40
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-02
موضوعات
35
نوشته‌ها
654
راه‌حل‌ها
2
پسندها
3,394
امتیازها
100

  • #23
… زندگی رسم خوشایندی است‌.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ‌،
پرشی دارد اندازه عشق‌.
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو
برود.
زندگی جذبه دستی است که می‌چیند.
زندگی نوبر انجیر سیاه، که در دهان گس تابستان است‌.
زندگی، بعد درخت است به چشم حشره‌.
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است‌.
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می‌پیچد.
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست‌.
خبر رفتن موشک به فضا،
لمس تنهایی «ماه»، فکر بوییدن گل در کره ای دیگر.
زندگی شستن یک بشقاب است‌.
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است‌.
زندگی «مجذور» آینه است‌.
زندگی گل به «توان» ابدیت‌،
زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما،
زندگی « هندسه» ساده و یکسان نفسهاست‌.
هر کجا هستم، باشم‌،
آسمان مال من است‌.
پنجره‌، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است‌.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می‌رویند
قارچ‌های غربت؟

چشم‌ها را باید شست‌، جور دیگر باید دید.
واژه‌ها را باید شست.
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
چترها را باید بست‌.
زیر باران باید رفت‌.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت‌.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست‌…
 

Awrezoo

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
40
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-02
موضوعات
35
نوشته‌ها
654
راه‌حل‌ها
2
پسندها
3,394
امتیازها
100

  • #24
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بشه ای دور سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود
پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید
نان خشکیده فرو برده در آب
زن زیبایی آمده لب رود . . .
 

Awrezoo

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
40
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-02
موضوعات
35
نوشته‌ها
654
راه‌حل‌ها
2
پسندها
3,394
امتیازها
100

  • #25
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بشه ای دور سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فرو شوید اندوه دلی
 

Awrezoo

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
40
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-02
موضوعات
35
نوشته‌ها
654
راه‌حل‌ها
2
پسندها
3,394
امتیازها
100

  • #26
مرداب اتاقم کدر شده بود
و من زمزمه خون را در رگ‌هایم می‌شنیدم.
زندگی‌ام در تاریکی ژرفی می‌گذشت.
این تاریکی، طرح وجودم را روشن می‌کرد.در باز شد
و او با فانوسش به درون وزید.
زیبایی رها شده‌یی بود
و من دیده به راهش بودم:
رویای بی‌شکل زندگی‌ام بود.
عطری در چشمم زمزمه کرد.
رگ‌هایم از تپش افتاد.
همه رشته‌هایی که مرا به من نشان می‌داد
در شعله فانوسش سوخت:
زمان در من نمی‌گذشت.
شور بـر×ه×ن×ه‌یی بودم.او فانوسش را به فضا آویخت.
مرا در روشن‌ها می‌جست.
تار و پود اتاقم را پیمود
و به من ره نیافت.
نسیمی شعله فانوس را نوشید.وزشی می‌گذشت
و من در طرحی جا می‌گرفتم،
در تاریکی ژرف اتاقم پیدا می‌شدم.
پیدا، برای که؟
او دیگر نبود.
آیا با روح تاریک اتاق آمیخت؟
عطری در گرمی رگ‌هایم جابه‌جا می‌شد.
حس کردم با هستی گمشده‌اش مرا می‌نگرد
و من چه بیهوده مکان را می‌کاوم:
آنی گم شده بود.
 

Awrezoo

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
40
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-02
موضوعات
35
نوشته‌ها
654
راه‌حل‌ها
2
پسندها
3,394
امتیازها
100

  • #27
پنج وارونه چه معنا دارد ؟
خواهرم کوچک این را پرسید!
من به او خندیدم.
کمی آزرده و حیرت زده گفت :
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم !
گفت دیروز خودم دیدم
پسر همسایه پنچ وارونه به مینو می داد
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدمش و با خود گفتم
بعدها وقتی غم ،
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد
 

Awrezoo

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
40
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-02
موضوعات
35
نوشته‌ها
654
راه‌حل‌ها
2
پسندها
3,394
امتیازها
100

  • #28
خانه دوست كجاست؟
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت
به تاريكي شن ها بخشيد و به انگشت
نشان داد سپيداري و گفت
نرسيده به درخت
كوچه باغي است كه از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
ميروي تا ته آن كوچه
كه از پشت بلوغ سر به در مي آرد
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي
دو قدم مانده به گل
پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني
و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد
در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه دوست كجاست؟
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #29
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #30
چه کسی می داند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی
پیله ات را بگشا
تو به اندازه پروانه شدن زیبایی
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین