نام اثر: پله های شکسته | آرمیتا حسینی کاربر انجمن رمانیک
نام نویسنده: آرمیتا حسینی @Lady Dracula
ژانر:درام، عاشقانه، فلسفی
سطح: ____________
خلاصه:
در عطش قطره آرامشم پله به پله بالا میروم.
قطره آب آرام آرام در مقابل چشمان من میچکد و حتی روی قلب من!
با اینکه قطره را احساس میکنم؛ اما همچون مرواریدی دست نیافتنی است!
پلهها این بار زنده میشوند و از یکدیگر جدا میشوند تا فرود بیایم، میدانستم این بار همه چیز متفاوت خواهد بود، رسیدن من به معنای مرگم خواهد بود.
پلهها میلرزند و رهایم میکنند، سقوط میکنم؛ اما بال و پری برای پرواز نیست و این بار حتی فرشتهی مرگی هم در انتظار من نیست.
سقوط میکنم؛ اما صدای فریادی نیست، این بار اشکی برای جاری شدن نیست!
دیگر زمینی که رویش بیفتم و بروم وجود ندارد.
من در مرداب رویایم گرفتار شدهام!
برشی از اثر:
قلبم زنگ زده است!
نه به خاطر رطوبت زیاد بلکه به خاطر سرمای زیاد.
هوای قلبم سرد است، دما کمتر از صفر و هوا مه آلود!
صدای زنگ زدنش را نمیشنوم؛ اما احساس میکنم فرسوده شده. شاید میخواهد از کار بیفتد. گویا مثل ساعتی شده که با تیک تاک سختش قصد خاموشی و سکوت را دارد!
شاید میخواهد سکوت کند!
شاید به جای من او از سرما خسته شده.
هوا نورانی و گرم است؛ اما چرا آفتاب به قلب من نمیپاشد؟ برف تمام نمیشود؟ خبری نیست؟
سکوت چرا؟
حداقل بگویید آفتاب از من فراری است!
حداقل بگویید باید تمامش کنم!
بگویید تا ببندم قلب زنگزدهام را!
بگویید… .
دانلود فایل PDF اثر: پله های شکسته
نظر دادن