رمانیک | نویسندگی آنلاین و انتشارات مجازی

ماهی قرمز کوچولو| زهرا بابازاده

نوع اثر
داستان
نام اثر
ماهی قرمز کوچولو
ژانر
اجتماعی, تخیلی
سطح
برنزی
نویسنده
زهرا بابازاده
کپیست
نفسnfs_nm
ویراستار
naf.as.o.o
منتقد
هستی همتی
طراح جلد
ترلان ممدی
منبع تایپ
انجمن رمانیک
تعداد صفحات
18

نام اثر: ماهی قرمز کوچولو

نام نویسنده: زهرا بابازاده @zahrababazade83

لینک تاپیک اثر در انجمن: __

ژانر: تخیلی، اجتماعی

سطح: برنزی

تعداد صفحات: هجده

خلاصه: __

مقدمه: __

برشی از اثر:

وقتی که هشت سال داشتم در انیمیشنی دیدم که شکارچیهای بیرحم حیوانات کوچک و زیبا را با تفنگهایشان میبلعیدند و گاهی آنها را زخمی میکردند یا گاهی اوقات صیادها تورهای بزرگ و ترسناکشان را روی سر ماهیها میانداختند و آنها را از پدر و مادرشان جدا میکردند.
ماهیهای فداکار دریا خود را بهخاطر ماهیهایی که حتی ارزش دیدن هم نداشتند فدا میکردند.
من با دیدن این اوضاع میخواستم موفق شوم که برای نجات ماهیهای بیگناه یک دریای آرام بکشم تا آنها هرگز نمیرند.
در آن انیمیشن غمانگیز ماهیها به خدا گفتند:
– خدایا چرا این دریا باید طوفانی باشد؟ ما از این همه هیاهوی بیصدا خسته شدیم! خدایا دریا را صاف کن تا
بلکه نجات یابیم!
خدا وقتی ماهیها را با شکایت دید بهخاطر این اعتراضشان دریا را صاف کرد؛ اما ماهیها شکار شدند و آن ماهیهای فداکار این حکمت خدا را دیدند. شاید پشت هر طوفانی یک خطری باشد که مشکل زیادی داشته باشد؛ ولی به صلاح همه است.
اولین نقاشیای که کشیدم یک دریا بدون طوفان بود که ماهیها را از دریا بیرون میکرد؛ اما این تلاشم را وقتی به خودم ثابت کردم گفتم:
– اینکه برای نجات ماهیها کافی نیست.
هیچگاه نتوانستم این را به کسی یا بزرگتری نشان دهم چون هیچوقت مرا تحسین نخواهند کرد و من پشت غرورم خورد خواهم شد پس جواب این تلاشهایم سکوت بود؛ اما دست بر نداشتم و هر روز میکشیدم تا بتوانم ماهیها را از آن دریای طوفانیِ آرام نجات دهم و نگذارم آسیب ببینند.
نقاشی من برای خودم بیرنگ بود و معنایی نداشت؛ اما میدانستم روزی یک نفر این نقاشی را میبیند و میگوید:
– چهقدر زیباست و این نشان میدهد تو به فکر ماهیهای دریا بودی.
آری روزی میرسد که من بتوانم موفق شوم.
شاید هیچکس مرا نبیند یا همه بگویند نقاشیهایت هیچوقت قابل دیدن نیست و به جای این کارها و کشیدن این مزخرفات درس بخوان یا تلاش کن؛ اما اگر من روزی درس بخوانم باز هم میگویند:
– تو چرا درس خواندی و نقاشی نکشیدی؟
سوالات عجیبی در ذهنم نقش بسته است که نمیدانم جوابشان در دست چه کسی است؟ شاید آدم بزرگها؟ نه آدم بزرگها خیلی بیوجود هستند و به ما کوچولوها اهمیتی نمیدهند.

 

Loader Loading...
EAD Logo Taking too long?

Reload Reload document
| Open Open in new tab

دریافت فایل [888.52 KB]


پیوندهای بارگیری کتاب




نظر دادن

اون پشت توی انجمن رمانیک کلی آدم فعال دنبال اهداف نویسندگیشون در حال فعالیت هستن!
!تو هم میتونی به جمعشون ملحق شی و بهترین خودت رو بسازی!