. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

giso

رمانیکی
رمانیکی
شناسه کاربر
2673
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-22
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
5
پسندها
7
امتیازها
73

  • #971

mahla00

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3420
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-16
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
13

  • #972
یه رمان بود دختره از عروسییش فرار میکنه بعد میره توی یه ماشین قائم میشه
بعد از اینور یه پسره اسمش مسیح بود اونم شب عروسیش بود که عروسش فرار کرده بود میاد تو ماشینش میبینه یه دختر با لباس عروس اونجاست دوستاش بهش پیشنهاد میدن دختره رو بزاره جای عروس خودش دختره ام به خاطر فرار کردن از عروسییش قبول میکنه
اسمش حرارت تنت
 

mahla00

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3420
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-16
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
13

  • #973
سلام من یک رمان خوندم که اسم پسره باراد و اسم دختره نوا این نوا یک خواهر داره که شب عروسیش خودشو جایه نوا جا میزنه و با کمک دوست پسرش اینو میبرن بیرون و خواهر نوا جلو جمع شب عروسی اراد میگه نه و با دوست پسرش فرار میکنن و این آراد که نمیدونه دختره خواهر نواس تفنگ بر میداره و نوا رو پیدا میکنه و بهش شلیک میکنه که دختره یک چشمش کور میشه و فراموشی میگیره آرادم فک میکنه عشقش نوا مرده و همیشه میره سر خاکش تا یک روز نوارو تو خونش به عنوان خدمتکار میبینه و آزارو اذیت هاش شروع میشه تا وقتی میفهمه نوا بی گناه بوده. طولانی شد ولی لطفا اگ کسی اسم این رمانو میدونه بگه🙏🏻
 

Melisa_815

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3427
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-17
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
3

  • #974
سلام من به رمان خوندم ک از این قراره
یه پسره تومور مغزی داره یا یه دختر ازدواج صوری میکنه دکترا امیدی به زنده موندنش ندارن ولی پسره میره خارج برای عمل طی اون مدتی که رفته خارج دختره میفهمه عاشقش شده و با همکلاسیم امید میگرده تا وقتی که پسره برگرده وقتیم برمیگرده پسره بهش میگه عاشقش شده و تموم میشه
ممنون میشم بهم بگید
 

زهرهه

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3436
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-19
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
3

  • #975
سلام ی رمان بود که اسم دختره پریسا بود با پدربزرگش زندگی میکرد چادری بود فکر کنم ی پسر عمو داشت به اسم هامون که شمالی هم بود فومنی دختره از ی مرده که می‌خواسته باهاش ازدواج کنه انتقام میگیره و می‌ره فومن
 

Minayeganej

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3445
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-21
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
3

  • #976
سلام یه رمان قبلا خوندم که اسمش یادم نیس
داستان از این قرار هس که به دختر تهمت زدن خانوادش طردش کردن اونی هم عاشقش بوده باهاش ازدواج میکنه ولی بهش میگه که به صورت خدمتکار داخل خونم باید باشی وازش ایراد میگرفته. وکتکش میزده. ودختریه بار که دیگه دلش خیلی میشکنه بهش میگه که وقتی میفهمی که دیگه من نیستم اون موقع دیگه پشیمونی بایده نداره
بعد یه روز پسره که میخواستی دختره رو حرصی کنه به یه نفر پول میده که نقش عشقش رو بازی کنه بیاد به زنش بگه که مامیخوایم باهم ازدواج کنیم اینا بعد میره دختره که فشار عصبی روش بوده وقتی داشته از پله های خونشون میرفته بالا پرت میشه پایین واون دختر هم که عذاب وجدان گرفته بوده برمیگرده که به دختره بگه حقیقت رو میبینه دختر غرق خون افتاده زنگ میزنه آمبولانس بعد همون موقع پسرو میرسه ودختره همچی برای پسره میگه وبعد پولی که پسره داده بوده بهش رو برمیگردونه بعد پسرو وخانواده دخترو از قضیه تهمت باخبر میشن که اون بی گناه بوده ایناا بعد خیلی پسرو ناراحت میشه بعد چند ماه دختر از کما بیرون میاد پسر. بهش میگه ببخشید اینا جبران میکنم بهم فرصت بده اینام دیگه باهم خوب میشن لطفا اگر اسمش میدونید بگید
کسی اسم اینو نمیدونست؟
 

Vida

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3447
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-21
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
3

  • #977
سلام من دنبال یه رمانی میگردم دختره عاشق دوست باباش میشه که خارج زندگی میکرده برگشته ایران تا حالا هم ازدواج نکرده،تفاوت سنیشم زیاده برای ازدواج باید پدرشو راضی کنه.
ممنون میشم هرکی میدونه بگه خیلی‌ دنبالشم.
 

sheryel

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3450
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-21
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
53

  • #978
خارجیه.یه دختری تو به شب میره به یه جشن تو یه روستا بعد با یه بارُن آشنا میشه شبو باهاش میگذرونه. بعدش بارُن میره ولی میگه ک برمیگرده.دختره رو فامیل دورشون میبره خونشون فک کنم دارو روان پریشی اینا بهش میدن بهش میگن توهم و خواب بوده هیچوقت با کسی نبودی بعدش فک کنم میفرستنش تو یه صومعه زندگی کنه.بعد معلم سرخونه میشه. فک کنم اون بارُن رو اونجا میبینه عموی اون بچه ها بود ک معلمشون بود
 

Vida

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3447
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-21
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
3

  • #979
سلام من دنبال یه رمانی میگردم دختره عاشق دوست باباش میشه که خارج زندگی میکرده برگشته ایران تا حالا هم ازدواج نکرده،تفاوت سنیشم زیاده برای ازدواج باید پدرشو راضی کنه.
ممنون میشم هرکی میدونه بگه خیلی‌ دنبالشم.
کسی نفهمید ،خیلی دنبالشم لطفاً فهمیدین بگین.
 

safaee1394

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3455
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-22
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
4
پسندها
4
امتیازها
3

  • #980
سلام من چند سال پیش یه رمان آنلاین میخوندم اما بعدش گمش کردم، قصه اینطور بود که تقریبا بیست سال پیش پسر یه خانواده پولدار با دختری که مورد تایید خانواده اش نیس ازدواج میکنه و از خانواده اش دور میشه یه دختر به دنیا میارن اما بچه مشکل قلبی داشت و باید عمل میشد که پول ندلشتن مجبوری پسره میره پیش پدرشو از اون پول میگیره اونم شرط میزاره که بیان تو خونه اون زندگی کنن میرن اونجا با خانواده خوب میشن بچه اشونم بزرگ میشه اما بچه برادر پسره که کم سن و سال بود یه روز بچه اینا رو از پله میندازه پایین، دختره که خیلی خوشکل بود با این اتفاق یه سری اتفاقا برا صورتش میوفته که نمیتونه عمل کنه و باید تا بیست سالگی بمونه باقی داستان بزرگ شدن این دخترعمو پسر عمو بود
سلام اسم رمان پاییز انفرادی هستش
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 6, کاربران: 1, مهمان‌ها: 5)

بالا پایین