مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

[یزدان]

سلام
دنبال یه رمانیم که خیلی وقت پیش آنلاین خوندم دختر و پسره هر دو دانشجوی پزشکی هستن دختره چادری اما پسره آزاده و بد دهن دختره تو جنگ شیمیایی شده و قبلاً ازدواج کرده اما به دلیل اینکه شوهرش که تازه میمیره افسردگی شدید میگیره طوری که اصلا نمی‌فهمه حامله است و بعدش به دنیا میاد فک میکنه بچش مرده یه دختر به دنیا میاره و همیشه فک می‌کرده دخترش خواهرشه
پسره تو دانشگاه با دوستاش سر دختره شرطبندی می‌کنه که با دختره دوست بشه تو همین ماجرا با هم دوست میشن بعدش می‌فهمه پسره برادر شوهرشه

کسی اسم این رمان نمیدونه؟

 

[Wonshower]

رمانی که پرستاره به خاطر پول عمل صیغه دکترمیشه بعدبچهداش سقط میشه اخرسردکترعاشقق میشه

 

[pate]

سلام من اسم یه رمان رو میخوام که قبلا نصفه خونده بودمش
داستانش اینجوری بود که یه دختر تنها ک دنبال کار میگرده میره پرستار یه پیرزن میشه که خیلی پول داره چهار تا پسر داره و دختره عاشق پسر بزگش میشه و یکی از پسرای پیرزنه به دختره *** میکنه و پسر بزرگه مجبور میشه با دختره ازدواج کنه و در حالی که این اتفاقات برای دختره میوفته پیرزنه داستان عاشق شدن خودشو برای دختره تعریف میکنه

 

[Zarii]

اینو کسی نخونده بود؟؟

عزیزم پیداش کردی؟

 

[~مَهوا ~]

سلام یه رمانی بود پسر روانشناس بود و تو خونهدکوچیک زندگی میکرد و فک میکرد دختره یه چپزشت پولداره و برای درمان دختره عقد کردن تو همه جای خونه حتی اتاق دختره دوربین گذاشت مهریشم یه دستو پای پسره بود

آپارتمان صد متری

 

[Ahooraa]

یک‌رمانی‌ بود کارکتراش یاشار و میرا هستن بعد جریانش اینه عشق دخترعمویی ک عاشق پسر عموی 30سالیه بوکسورش میشه چیز بیشتری یاوم نمیاد

 

[Imkol]

داستان این‌جوریه که دختره یه بسته ای رو میبره دم خونه پسره و پسره هم خیلی وسواس شدید داره به دختره پیشنهاد میده بیاد کمک دستش بشه
دختره هم دستیار کافه پسره میشه پسره هم سلبریتی معروفیه ولی بخاطر وسواسش کار نمیکنه
و دختره سعی داره اونو درمان کنه

 

[narges_feizi]

سلام رمانی خوندم اسمش یادم نیس اگر میدونید لطفا بگید
دختری بود که دوتا برادر داشت و خانواده مذهبی روز خواستگاری بالای درخت گیلاس رفته بود عاشق برادر شوهر خواهرش که مرد بدنامی هست میشه و برخلاف میل خانوادش باهاش ازدواج میکنه یادمه دایه هم داشت و دختر دار میشه و در اخر از شوهرش جدا میشه

 

[Imkol]

داستان این‌جوریه که دختره یه بسته ای رو میبره دم خونه پسره و پسره هم خیلی وسواس داره به دختره پیشنهاد میده بیاد کمک دستش بشه
دختره قبول میکنه و میشه دست راست پسره
و کافه تاسیس میکنن و دختره هدیه صد میلیونی میگیره

کسی اینو نمیدونه🥲

 

[دل ارا]

سلام . دنبال یه رمان میگردم یه دختریه که بامادرش مجبورند با مادربزرگش و دایی هاش توی یک ساختمان زندگی کنند خانواده مادریش رابطه خوبی با دختر و مادرش ندارند.اگه میشه لطفا نام این رمان روبگین با تشکر