. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

مریم فدایی

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
569
تاریخ ثبت‌نام
2021-06-09
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
8
امتیازها
23

  • #81
سلام یه رمان خونده بودم که پسره اول استاد دخترس بعد عاشقش میشه بعدا دختره میفهمه که پسره داییش بوده و نمیتونه باهاش ازدواج کنه اما بعد مادرش بهش میگه که اون دایی ناتنیشه اسمشو یادم نیست لطفا اگه میدونین بگین
 

Diana

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
572
تاریخ ثبت‌نام
2021-06-11
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
10
امتیازها
23

  • #82
به نام خدا

سلام خدمت کاربران عزیز🌺

اگر تیکه ای از رمانی رو در نظر دارید ولی اسم رمان رو یادتون نیست و دنبالش هستید، می‌تونید اینجا بگید تا اگر بقیه کاربران می‌دونستند بهتون کمک کنند.
از فرستادن اسپم خودداری کنید.
صبور باشید و با نقل قول و ارسال مجدد درخواستتون باعث شلوغ شدن تاپیک نشید.
تا جایی که می‌تونید به بقیه دوستان کمک کنید.
به هر نفر که به دوستانی که درخواست دادن کمک کنه 10 امتیاز تعلق می‌گیره. (اگر قبلاً جواب دوستان داده شده باشه تعلق نمی‌گیره.)
لطفاً فقط در صورتی که واقعاً اسم رمان رو می‌دونید و مطمئنید بگید (یا حداقل مقدار کمی شک داشته باشید.) تا دوستان به جواب درست و دلخواهشون برسن.
با سپاس

*توجه: برای فعالیت و ارسال پست در این تاپیک باید عضو انجمن رمانیک باشید.
آموزش عضویت رایگان در رمانیک


تیم مدیریت انجمن رمانیک​
به نام خدا

سلام خدمت کاربران عزیز🌺

اگر تیکه ای از رمانی رو در نظر دارید ولی اسم رمان رو یادتون نیست و دنبالش هستید، می‌تونید اینجا بگید تا اگر بقیه کاربران می‌دونستند بهتون کمک کنند.
از فرستادن اسپم خودداری کنید.
صبور باشید و با نقل قول و ارسال مجدد درخواستتون باعث شلوغ شدن تاپیک نشید.
تا جایی که می‌تونید به بقیه دوستان کمک کنید.
به هر نفر که به دوستانی که درخواست دادن کمک کنه 10 امتیاز تعلق می‌گیره. (اگر قبلاً جواب دوستان داده شده باشه تعلق نمی‌گیره.)
لطفاً فقط در صورتی که واقعاً اسم رمان رو می‌دونید و مطمئنید بگید (یا حداقل مقدار کمی شک داشته باشید.) تا دوستان به جواب درست و دلخواهشون برسن.
با سپاس

*توجه: برای فعالیت و ارسال پست در این تاپیک باید عضو انجمن رمانیک باشید.
آموزش عضویت رایگان در رمانیک


تیم مدیریت انجمن رمانیک​
یه رمانی بود طی یه ماجرایی دختره و پسره باهم ازدواج میکردن بعد پسره با یکی از هم دانشگاهی های دختره به اسم شراره خیانت میکردن و بعد دختره طلاق میگرفت میرفت خارج بعد اونجا عموش حمایتش میکرد و چند ماه بعد دختره میفهمید حامله اس بعدش که دختر ش رو به دنیا میاورد اسمش رو میزاشت طلا و بعد چند سال برمیگشتن ایران و دختره و پسره همدیگه رو دوباره میدیدن و دختره میفهمید پسره خیانت نکرده و همش سوء تفاهم بوده بعد باهم آشتی میکردن و...

خواهشا اسم رمان رو اگه میدونین بگین من خیلی ذهنم درگیرش شده حتی اسم شخصیت ها هم یادم نمیاد که یه سرچ تو اینترنت بکنم :(
 

Faezeh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
575
تاریخ ثبت‌نام
2021-06-12
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
8
امتیازها
23

  • #83
سلام تو رمان اسم دختره یکتا بود که برادرش سر ق**م**ا**ر اون را میفروشه واسم پسره سپند بود و برادر سپند اسمش سپنتا بود که معلم یکتا میشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sokot.memar

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
581
تاریخ ثبت‌نام
2021-06-14
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
10
امتیازها
23

  • #84
درود
خواهش میکنم بگین که خوندیم این کتاب و...
یه رمان بود که یه دختری که عاشق برادرش بود دختره دبیرستانی بود.یه ماشین می‌خواسته بزنه بهش که برادر خودشو میندازه جلو ماشین و می‌ره کما..قلبشو میدم به یه دکتر.دختر برای اینکه صدای قبل برادرش و گوش کنه عقد دکتر میشه.
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
مقام خاص
همیار کپیست و طراحی
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
510
نوشته‌ها
5,379
راه‌حل‌ها
103
پسندها
1,359
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #85
سلام.
یه رمانی بود که اسم شخصیت اصلی روژان بود اسم ابجیش رزا بود.
رزا ابجی واقعیش نی میره روستا دنبال خانوادش بعد مجبورش میکنند با پسر عموی ارباب روستا ازدواج کنه اسمشم کیارش بود عاشق دختره بودش.
بعد این روژان میبینه رزا نمیاد زنگم نمیتونه بزنه میفهمه چی شده پا میشه میره روستا، قلدر بازی در میاره ابجیشم بر میداره میره ولی بعد باز میان ت روستا و این روڗان کوچیک تر از رزا هست اما همه حس میکنند روڗان بزرگتره چون همیشه هوای ابجیش رو داره.
بعد ارباب جوان روستا و روژان عاشق هم میشن.
اخرای رمان هم کمی ژانر پلیسی داشتش.
اسمش رو لطف کنید بگید یادم نمیاد هرچی فکر میکنم. متشکر.
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
مقام خاص
همیار کپیست و طراحی
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
510
نوشته‌ها
5,379
راه‌حل‌ها
103
پسندها
1,359
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #86
سلام.
یه رمانی بود که اسم شخصیت اصلی روژان بود اسم ابجیش رزا بود.
رزا ابجی واقعیش نی میره روستا دنبال خانوادش بعد مجبورش میکنند با پسر عموی ارباب روستا ازدواج کنه اسمشم کیارش بود عاشق دختره بودش.
بعد این روژان میبینه رزا نمیاد زنگم نمیتونه بزنه میفهمه چی شده پا میشه میره روستا، قلدر بازی در میاره ابجیشم بر میداره میره ولی بعد باز میان ت روستا و این روڗان کوچیک تر از رزا هست اما همه حس میکنند روڗان بزرگتره چون همیشه هوای ابجیش رو داره.
بعد ارباب جوان روستا و روژان عاشق هم میشن.
اخرای رمان هم کمی ژانر پلیسی داشتش.
اسمش رو لطف کنید بگید یادم نمیاد هرچی فکر میکنم. متشکر.
الان که فکر کردم اسمش یادم اومد.
در آغوش مهربانی
مرسی😄💌
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر کل
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,146
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #87
سلام یه رمان خونده بودم که پسره اول استاد دخترس بعد عاشقش میشه بعدا دختره میفهمه که پسره داییش بوده و نمیتونه باهاش ازدواج کنه اما بعد مادرش بهش میگه که اون دایی ناتنیشه اسمشو یادم نیست لطفا اگه میدونین بگین
سلام رمان دایی من رو چک کنین 🌹
 

مریم____

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
590
تاریخ ثبت‌نام
2021-06-24
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
8
امتیازها
23

  • #88
اون رمانی که دختره از پسرعمه اش جدا میشه با یکی دیگه صوری ازدواج میکنه بعد یه روز میره خونه مامان بزرگش پسرعمه هم میاد بعد وقتی پسر صوریه میاد بغلش میکنه اونم فک میگنه برای پسر عمه ه اینکارو کرده

اون رمانی که دختره از پسرعمه اش جدا میشه با یکی دیگه صوری ازدواج میکنه بعد یه روز میره خونه مامان بزرگش پسرعمه هم میاد بعد وقتی پسر صوریه میاد بغلش میکنه اونم فک میگنه برای پسر عمه ه اینکارو کرده
فک کنم پسر صوریه دکتر بود بعد یه مدت اول پسره عاشقش میشه بعد دختره هم همینطور یه بار میرن مسافرت پسر عمه ه با زنش هم میان اونم یه لباس سبز میپوشه عاشق این رنگه پسر عمه ه میگه اینو بخر بعد شوهرش ناراحت میشه
 

Alex

رمانیکی کهکشانی
محروم
شناسه کاربر
498
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-28
آخرین بازدید
موضوعات
291
نوشته‌ها
4,597
راه‌حل‌ها
61
پسندها
13,943
امتیازها
1,409
سن
23
محل سکونت
آسمون هفتم

  • #89
درود
خواهش میکنم بگین که خوندیم این کتاب و...
یه رمان بود که یه دختری که عاشق برادرش بود دختره دبیرستانی بود.یه ماشین می‌خواسته بزنه بهش که برادر خودشو میندازه جلو ماشین و می‌ره کما..قلبشو میدم به یه دکتر.دختر برای اینکه صدای قبل برادرش و گوش کنه عقد دکتر میشه.
رمان ازدواج بخاطر برادرم رو چک کنید.
 

Aiden

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
دل‌نویس
کاربر ثابت
شناسه کاربر
395
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-04
آخرین بازدید
موضوعات
211
نوشته‌ها
2,105
راه‌حل‌ها
39
پسندها
14,841
امتیازها
516
سن
19
محل سکونت
متروکه‌‌ی احساس

  • #90
اون رمانی که دختره از پسرعمه اش جدا میشه با یکی دیگه صوری ازدواج میکنه بعد یه روز میره خونه مامان بزرگش پسرعمه هم میاد بعد وقتی پسر صوریه میاد بغلش میکنه اونم فک میگنه برای پسر عمه ه اینکارو کرده


فک کنم پسر صوریه دکتر بود بعد یه مدت اول پسره عاشقش میشه بعد دختره هم همینطور یه بار میرن مسافرت پسر عمه ه با زنش هم میان اونم یه لباس سبز میپوشه عاشق این رنگه پسر عمه ه میگه اینو بخر بعد شوهرش ناراحت میشه
رمان دروغ شیرین رو چک کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 7, کاربران: 0, مهمان‌ها: 7)

بالا پایین