. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

فاطمه ک ک ک

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4416
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-05
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,251
به نام خدا

سلام دوست عزیز، به رما‌نیک خوش اومدی!

تا حالا شده یه رمانی رو بخونی و ازش خوشت بیاد ولی دیگه اسمش یادت نیاد و در به در دنبالش باشی؟
توی ر‌مانیک ما بهت کمک می‌کنیم به ر‌مان‌های گمشده‌ت برسی!
کافیه هر چیزی که از ر‌مان، د‌استان یا حتی کتاب گمشده‌ت یادت میاد رو توی این تاپیک برامون بفرستی.
برای پیدا شدن رمانت باید صبر کنی و هر چند روز یه سر به رمانیک بزنی.
خوشحال می‌شیم اگه اسم رمانی که بقیه گم کردن رو می‌دونی، اون‌ها رو راهنمایی کنی. (ما برای تشکر، به هرکسی که به پیدا شدن رمان بقیه کمک کنه ده امتیاز می‌دیم.)

راستی شاید قبل تو یکی دیگه هم این ر‌مان رو گم کرده باشه و به جواب رسیده باشه، حتماً یه سر به پست‌های بقیه هم بزن.

می‌تونی تا وقتی رمانت پیدا میشه، جدیدترین و بهترین رمان‌های آنلاین رو بخونی. (کلیک کن!)
***
دوست داری خودت رمان بنویسی؟ (کلیک کن!)
***
راستی ما این‌جا داستان، دلنوشته، شعر،
فیلمنامه و نمایشنامه، فن‌فیکشن، ترجمه باحال‌ترین آثار نویسنده‌های دنیا و حتی ترجمه محبوب‌ترین کمیک‌ها رو هم داریم!
***

کلی آموزش‌های رایگان و تیم‌های جالب هم داریم که اگه علاقه داری می‌تونی بهشون بپیوندی!
***

کار با انجمن رو بلد نیستی؟ (کلیک کن!)
رمان درمورددختری است که دریک پارتی یامهمانی بادوستش میرود درآنجا پسری به نام امیرعاشق دخترمیشودکه دخترازپسر13سال کوچکتراست پدردختروضع مالی خوبی نداردومیخواهد آنراوادار به ازدواج کندپدر به آن مردبدهکاراست ودخترقلبش دردمیگیرد وبه بیمارستان منتقل میشودومتوجه میشودکه امیرکه درمهمانی اشناشده است دکترقلب است
 

پینار آیدین

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4433
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-07
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,252
سلام دوستان یه رمان خیلی وقت پیش خوندم که ژانر طنز داشت و متاسفانه فقط یه بخش ازش یادم میاد که نامزد دختر با دختره با هم رفته بودن خارج ، نامزده، دختره رو برای غذا صدا می کنه این دختره هم به قدری خوابش میومده که با کله میره تو ظرف سوپ اسم دختره هم فکر کنم بهار بود، کسی میدونه کدوم رمان هست؟
 

Erf

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4442
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-09
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,253
سلام، اسم رمان چیه: یه پسره بود که نمیتونست راه بره روی ویلچر بود فک کنم به خاطر تصادف موقع موتور سواری بود خونش پشت یه هتل بود درواقع تو کانتینر زندگی میکرد که یه کارگاه کوچیک سفالگری هم داشت. یه روز خرید میره یه دختره که پولدار هم هست از خونه فرار کرده پشت ویلچرش قایم میشه میره تو خونش و باهم آشنا میشن و ... دختره یه یتیم خونه هم داشت فک کنم.
 

Fatimaa

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4329
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-23
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,254
سلام به همگی
یه رمانی بود درباره یه پسر فوتبالیست البته مطمئن نیستم و یک دختری که فک کنم به اجبار پدر مادراشون باهم ازدواج میکنن و از هم خوششون نمیاد و پسره خودش کسه دیگه ای رو هم میخواد و مثل اینکه دختره هم شب خواستگاری خودشو زشت میکنه. اگه درست یادم مونده باشه فک کنم باهم میرن توی یه آپارتمان یه طبقش دختره زندگی میکنه و پسره هم یه طبقه دیگه.
بقیشو دیگه یادم نیست.😂😂😂
تقریبا داستانش مثل اگر گفتی کی هستم است
 

kim34

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4457
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
51

  • #1,255
سلام وقتتون بخیر .
خیلی وقت پیش یه رمان خوندم که خارجی بودن ، خانواده دختره بازیگر و معروف بودن و دختره رو از خونه بیرون کرده بودن تا مستقل شه و کار کردن یاد بگیره اون به یه شهر دیگه رفته بود برای عروسی دوستش ، و شب قبل از عروسی دوستشو از ازدواج منصرف میکنه و فراریش میده . و نامزد دوستش اون رو مقصر میدونه اما همونجا میمونه و با نامزد دوستش دوست میشن و ازدواج میکنن در نهایت . (پسره هم شهردار بود و خیلی باهوش )
 

kim34

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4457
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
51

  • #1,256
سلام وقتتون بخیر .
خیلی وقت پیش یه رمان خوندم که خارجی بودن ، خانواده دختره بازیگر و معروف بودن و دختره رو از خونه بیرون کرده بودن تا مستقل شه و کار کردن یاد بگیره اون به یه شهر دیگه رفته بود برای عروسی دوستش ، و شب قبل از عروسی دوستشو از ازدواج منصرف میکنه و فراریش میده . و نامزد دوستش اون رو مقصر میدونه اما همونجا میمونه و با نامزد دوستش دوست میشن و ازدواج میکنن در نهایت . (پسره هم شهردار بود و خیلی باهوش )
 

saba_mp

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4461
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-12
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,257
سلام یه رمانی بود که دوست پسر دوست دختره بهش تج... میکرد بعد پسر طبقه اولشون که دکتر بود میاد نجاتش میده و بهش کمک میکنه اسم دوست پسر دوستشم سهیل بود اخر سرم اون پسری که کمکش کرده بود چاقو می خوره کسی رمانو میدونه :))))
 

مهدب

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4462
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-12
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,258
داستان درباره یه دختر هست که باباش شهردار یا فرماندار بود و به هم کلاسیه پسرش که کناره ساهتمونشون تو یه خونه خرابه می‌خوابید جا داده بود تو اتاقش
این تا بنا به دلایلی از هم جدا میشن و داستان میره برا ۲۰ سال بعد که دختر تو یه رستورانی که پسره از بچگی دوست داشت اونجا کار کنه اونو میبینه
دختره از شوهرش طلاق میگیره و با عشق سابقش می‌ره تو رابطه
 

M.a1371

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4464
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-12
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,259
سلام و عرض خداقوت
یه رمان بود که پسره یه دخترو به اسم سمانه از پدرش بجای طلبش ازش میگیره و سمانه عاشق یکی از بچه محل‌های خودش بود ولی پسره خلافکار بود سمانه نمی‌دونست تا پسری که اونو از پدرش گفت،بهش فهموند و درآخر پسر خلافکاره کاری میکنه ک نامزد سمانه بیفته زندان و ادامه ماجرا...
خواهش میکنم اسم رمان رو بگید
یکی دو ساله ک دنبالشم
ممنونم
 

آنیل

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4465
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-12
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,260
سلام یه رمام قبلا خوندم که دختره فکر کنم اسمش فاطمه بود و پدرش مشکل قلبی داره بعد ها عاشق استادش میشه که استادش یه پسر کوچیک داره اسم استاده فکر کنم محمد بود
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 5, کاربران: 0, مهمان‌ها: 5)

بالا پایین