. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

sober313

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4471
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,261
سلام دنبال یه رمانی هستم که اسم پسره یاسر بود ولی یاس صداش میکردن قاچاقچی بود اخرش هم اون دختری که دوسش داشت رو دوست پسره با تفنگ میکشه دختره هم 2 سال قبلش زندان رفته بوده
یه مدته خیلی ذهنم رو درگیر کرده
ممنونم
اسم رمان (هیچوقت دیر نیست) بود
 

Nargiii

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4474
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
3

  • #1,262
یه رمان بود دختره از عروسییش فرار میکنه بعد میره توی یه ماشین قائم میشه
بعد از اینور یه پسره اسمش مسیح بود اونم شب عروسیش بود که عروسش فرار کرده بود میاد تو ماشینش میبینه یه دختر با لباس عروس اونجاست دوستاش بهش پیشنهاد میدن دختره رو بزاره جای عروس خودش دختره ام به خاطر فرار کردن از عروسییش قبول میکنه

یه رمان بود دختره از عروسییش فرار میکنه بعد میره توی یه ماشین قائم میشه
بعد از اینور یه پسره اسمش مسیح بود اونم شب عروسیش بود که عروسش فرار کرده بود میاد تو ماشینش میبینه یه دختر با لباس عروس اونجاست دوستاش بهش پیشنهاد میدن دختره رو بزاره جای عروس خودش دختره ام به خاطر فرار کردن از عروسییش قبول میکنه
از لب تا قلب
 

Runiya

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4475
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,263
سلام یه زمان بود که دختره ماه هفتم حاملگی درد داره اما پسره کنسرت داره مثل همیشه نادیدش میگیره و تو خونه زندانیش میکنه تا به کنسرتش برسه اما وقتی نصف شب برمیگیرده...
لطفا اگه اسمشو میدونید بگید
 

میتی هستم

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4476
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,264
بچها من دنبال یه رمان میگرد یه دختر نقاشی بوده که به همراه پدر و مادرش خارج از کشور زندگی میکرده خانواده مادرش راضی نبودن که مادرش با همچین مردی ازدواج کنه بعد پدر بزرگ دختره پدر پدریش ثروتمند بوده این دختر یه روز یه نامه میزاره و میره به ایران عمارت پدر بزرگش بعد یکی از نوه های پدر بزرگش که پسر بوده اونجا زندگی می‌کرده دختره که میره اونجا شب کلاغارو میبینه میخورن به پنجره یه زن رو میبینه شبا آخر میفهمه بابا بزرگش مامان بزرگش رو کشته چال کرده همونجا آخرم پدر بزرگه و ندیمش میمیرن دختره و نوه پسری پدر بزرگش باهم ازدواج میکنن
رمان (روهان ، روحان )
هست اسمش
اسم دختره هم تیدا هست
 

میتی هستم

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4476
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,265
سلام دنبال رمانی میگردم که این دختره رستا هست ولی نورا هم صداش می‌کنن
بعد این دختره خودشو به به پسر قالب می‌کنه حالا اسم پسره یادم نیست
بعد مادر بزرگ و داییش هم خیلی این دختره و مادرشو اذیت میکردند
مادرش قبلاً عاشق یه مرد ب نام مهراب بوده که دختره باهاش ملاقات می‌کنه و از گذشته خودش و مادر پی میبره باش کلا یکی دیگه بوده
بعد این رستا عاشق پسر داییش هم بوده و یه دوست پسر به نام رادمان (اگر اشتباه نکنم ) داشته
لطفاً بهم بگید خیلی دنبالشم
 

Erf

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4442
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-09
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,266
سلام، اسم رمان چیه: یه پسره بود که نمیتونست راه بره روی ویلچر بود فک کنم به خاطر تصادف موقع موتور سواری بود خونش پشت یه هتل بود درواقع تو کانتینر زندگی میکرد که یه کارگاه کوچیک سفالگری هم داشت. یه روز خرید میره یه دختره که پولدار هم هست از خونه فرار کرده پشت ویلچرش قایم میشه میره تو خونش و باهم آشنا میشن و ... دختره یه یتیم خونه هم داشت فک کنم.
 

Dia

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4479
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-14
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,267
سلام یه رمانی بود که اسم چنلش تو روبیکا برده ی کوچولوی من بود و اسم دختره نفس بود اسم پسره سام( ساموئل) اما مدتی گوشیم خراب شد و بعد اینک تونستم وارد روبیکا بشم دیگه جنبش نبود من چجوری میتونم پیداش کنم
دختره ۱۴ سالش بود و ۲ تا داداش به اسم نیما و نریمان داشت اگ اشتباه نکنم یه خواهر هم داشت و مادرش هم مرده بود ولی سام بزرگ بود
بعد اینک ازدواج کردن کردن عاشق هم شدن و رفتن برای درس نفس خارج از کشور و اونجا یه دوستی داشتن به اسم اد یا ادوارد که دختره میفهمه حامله س و اون موقع سام توی ماموریت بود و وقتی برمیگرده دختره رو میدزدن
ممنون میشم اسم این رمان رو پیدا کنید
واقعا مدیون میشم چون خیلی وابسته بودم به رمان و روز و شبم رو به خوندن این رمان گذاشتم و خیلی دوسش دارم
 

فندوق کوشولو🧸🍪

رفیق رمانیکی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
1784
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-20
آخرین بازدید
موضوعات
138
نوشته‌ها
674
راه‌حل‌ها
2
پسندها
4,626
امتیازها
443
سن
18
محل سکونت
سرزمین رویاها

  • #1,268
ی رمان بود ی دختره بعد فوت باباش ک فرد پولداری بوده طلبکارا میان همه داراییاشو میگیرن و دختره اواره میشه و بعد با دو نفر دوست میشه و از اونا دزدی یاد میگیره ی روزم بهشون میگن رایگان میبرنمون دبی و اینا میرن و میبینن الکی بوده و فروخته میشن دختره ب ی خلافکار کله گنده فروخته میشه ک ازش میخاد پنج نفرو بکشع و خدشو جای ی زن دیع جا بزنع و بعذ بش پول میده و ازادش میکنه.این دختره رو خیلی اذیت میکنه اگ اسمشو میدونید بگید خیلی دوسش داشتم
 

dlaram_a

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4483
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-14
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,269
سلام من دنبال یه رمانی هستم ، و اگه کسی برام پیداش کنه حاضرم هر مبلغی بخواد بهش بدم ،دختر داخل رمان اسمش ریحان بود پسره هم امیر، خواهره امیر هم منیره داخل سریال وضعیت سفید بود عکس هایی هم که برای شخصیت ها استفاده شده بود پسره زین وان دایرکشن بود ، اسم مادره هم بانو بود ،قضیه هم اینطوری بود که بعد مرگ پدر این خانواده تو وصیت نامه اسم دخترش ریحان رو آورده بود و امیر و بانو میرن دنبال دختره اما آخرش امیر عاشق ریحان میشه ،یه دیالوگ هم داره که میگه ،مامان مگه خودت همیشه نمیگفتی دختر و پسر کنار هم مثل پنبه و آتیش میمونن ،
یه قسمت دیگه هم اینطوری بود که امیر می‌ره خونه ریحان دنبالش و ریحان براش املت درست می‌کنه
اگه کسی پیدا کرد بهم پیام بده
اسم این چی بود؟
 

Masiha

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4491
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-15
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,270
سلام یه رمانی بود خیلی قبلنا خونده بودمش
دختره تو یه شرکت مهندسی بنام استخدام میشه
رئیسه خیلی بهش توجه میکنه بینشون ی خبرایی میشه
بعد برا یه پروژه مرن ترکیه اونجا یه مردی رو میبینه اسمش علیه یه دختر کوچیکم داره اسمش سولماز فک کنم
اون یارو علیه هم عاشق این میشه
آخرش اون پسر رئیسه میرهتو یه کلبه دختره ام میره پیشش و داستان به خوبی و خوشی تموم میشه
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 4, کاربران: 0, مهمان‌ها: 4)

بالا پایین