. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

Elmira79

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4357
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-27
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
3
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,221
سلام چندسال قبل یه رمان خوندم اسم شخصیتاش یادم نیست ولی داستان اینجوری بود دختره چادری بود و دانشجو و از یکی از همکلاسیاش که پسر بود بدش میومد چون پسره محبوب بوده و خوانندگی میکرده ولی پسره دختره رو دوست داشته و یادمه پسره یه خواهر کوچیکتر داشت و تا جایی که خوندم اینا نامزد میکنن ولی ادامش نخوندم و اسم رمان یادم رفته اگه میشه لطفا هرکی خونده بگه
 

F.k.y

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4358
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-27
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,222
به نام خدا

سلام دوست عزیز، به رما‌نیک خوش اومدی!

تا حالا شده یه رمانی رو بخونی و ازش خوشت بیاد ولی دیگه اسمش یادت نیاد و در به در دنبالش باشی؟
توی ر‌مانیک ما بهت کمک می‌کنیم به ر‌مان‌های گمشده‌ت برسی!
کافیه هر چیزی که از ر‌مان، د‌استان یا حتی کتاب گمشده‌ت یادت میاد رو توی این تاپیک برامون بفرستی.
برای پیدا شدن رمانت باید صبر کنی و هر چند روز یه سر به رمانیک بزنی.
خوشحال می‌شیم اگه اسم رمانی که بقیه گم کردن رو می‌دونی، اون‌ها رو راهنمایی کنی. (ما برای تشکر، به هرکسی که به پیدا شدن رمان بقیه کمک کنه ده امتیاز می‌دیم.)

راستی شاید قبل تو یکی دیگه هم این ر‌مان رو گم کرده باشه و به جواب رسیده باشه، حتماً یه سر به پست‌های بقیه هم بزن.

می‌تونی تا وقتی رمانت پیدا میشه، جدیدترین و بهترین رمان‌های آنلاین رو بخونی. (کلیک کن!)
***
دوست داری خودت رمان بنویسی؟ (کلیک کن!)
***
راستی ما این‌جا داستان، دلنوشته، شعر،
فیلمنامه و نمایشنامه، فن‌فیکشن، ترجمه باحال‌ترین آثار نویسنده‌های دنیا و حتی ترجمه محبوب‌ترین کمیک‌ها رو هم داریم!
***

کلی آموزش‌های رایگان و تیم‌های جالب هم داریم که اگه علاقه داری می‌تونی بهشون بپیوندی!
***

کار با انجمن رو بلد نیستی؟ (کلیک کن!)
سلام رمانی میخوام که اسم شخصیت دختر افرا پسر مسیح هست به خاطر یک قرار قدیمی پدرهاشون ازدواج کردن پسر استاد دانشگاه هست به خاطر یک خاطره قدیمی به زن ها اعتماد نداره . ازدواج میکنند طول زمان دلبسته هم میشن ولی طبق قراری که باهم کردند قرار بعد زمانی از هم جدا بشن . پدر افرا بیمار و حالش خوب نیست
 

Z0000ji

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4361
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,223
به نام خدا

سلام دوست عزیز، به رما‌نیک خوش اومدی!

تا حالا شده یه رمانی رو بخونی و ازش خوشت بیاد ولی دیگه اسمش یادت نیاد و در به در دنبالش باشی؟
توی ر‌مانیک ما بهت کمک می‌کنیم به ر‌مان‌های گمشده‌ت برسی!
کافیه هر چیزی که از ر‌مان، د‌استان یا حتی کتاب گمشده‌ت یادت میاد رو توی این تاپیک برامون بفرستی.
برای پیدا شدن رمانت باید صبر کنی و هر چند روز یه سر به رمانیک بزنی.
خوشحال می‌شیم اگه اسم رمانی که بقیه گم کردن رو می‌دونی، اون‌ها رو راهنمایی کنی. (ما برای تشکر، به هرکسی که به پیدا شدن رمان بقیه کمک کنه ده امتیاز می‌دیم.)

راستی شاید قبل تو یکی دیگه هم این ر‌مان رو گم کرده باشه و به جواب رسیده باشه، حتماً یه سر به پست‌های بقیه هم بزن.

می‌تونی تا وقتی رمانت پیدا میشه، جدیدترین و بهترین رمان‌های آنلاین رو بخونی. (کلیک کن!)
***
دوست داری خودت رمان بنویسی؟ (کلیک کن!)
***
راستی ما این‌جا داستان، دلنوشته، شعر،
فیلمنامه و نمایشنامه، فن‌فیکشن، ترجمه باحال‌ترین آثار نویسنده‌های دنیا و حتی ترجمه محبوب‌ترین کمیک‌ها رو هم داریم!
***

کلی آموزش‌های رایگان و تیم‌های جالب هم داریم که اگه علاقه داری می‌تونی بهشون بپیوندی!
***

کار با انجمن رو بلد نیستی؟ (کلیک کن!)
سلام من دنبال یه رمان میگردم
دختر پیانو میزد با پدر مادرش زندگی نمیکرد و هرجا میرفت به خاطر صدای پیانو همسایه هاش اذیت میشدن با کمک برادرش توی یه جنگل ویلا میسازه و تنها زندگی میکنه بعد از مدتی میفهمه یه کلبه رو به رو ویلاش هست اما کسی توش نبود چند روز میگذره و صاحب او کلبه پیدا میشه اون یه پسر ۲۶ ساله بود فک کنم ک یه قاتل جانی و بی رحمه و با زور و تهدید میخاد دختره رو از جنگل بیرون کنه
اسم شخصیت ها یادم نیس اگه کسی اسمشو میدونه بم بگه لطفا
 

Z0000ji

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4361
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,224
به نام خدا

سلام دوست عزیز، به رما‌نیک خوش اومدی!

تا حالا شده یه رمانی رو بخونی و ازش خوشت بیاد ولی دیگه اسمش یادت نیاد و در به در دنبالش باشی؟
توی ر‌مانیک ما بهت کمک می‌کنیم به ر‌مان‌های گمشده‌ت برسی!
کافیه هر چیزی که از ر‌مان، د‌استان یا حتی کتاب گمشده‌ت یادت میاد رو توی این تاپیک برامون بفرستی.
برای پیدا شدن رمانت باید صبر کنی و هر چند روز یه سر به رمانیک بزنی.
خوشحال می‌شیم اگه اسم رمانی که بقیه گم کردن رو می‌دونی، اون‌ها رو راهنمایی کنی. (ما برای تشکر، به هرکسی که به پیدا شدن رمان بقیه کمک کنه ده امتیاز می‌دیم.)

راستی شاید قبل تو یکی دیگه هم این ر‌مان رو گم کرده باشه و به جواب رسیده باشه، حتماً یه سر به پست‌های بقیه هم بزن.

می‌تونی تا وقتی رمانت پیدا میشه، جدیدترین و بهترین رمان‌های آنلاین رو بخونی. (کلیک کن!)
***
دوست داری خودت رمان بنویسی؟ (کلیک کن!)
***
راستی ما این‌جا داستان، دلنوشته، شعر،
فیلمنامه و نمایشنامه، فن‌فیکشن، ترجمه باحال‌ترین آثار نویسنده‌های دنیا و حتی ترجمه محبوب‌ترین کمیک‌ها رو هم داریم!
***

کلی آموزش‌های رایگان و تیم‌های جالب هم داریم که اگه علاقه داری می‌تونی بهشون بپیوندی!
***

کار با انجمن رو بلد نیستی؟ (کلیک کن!)
سلام یه رمانی بود
ک دختره پیانیست بود از پدر مادرش جا شده بود و فقط با برادرش ارتباط داشت
هر جا میرفت همسایه هاش بخاطر صدای پیانو اذیت میشدن بعد با کمک برادرش تو جنگل یه ویلا میسازه و اونجا تنها زندگی میکنه بعد از چند روز متوجه میشه یه کلبه رو به روی خونش هست اما کسی توش نبود بعد مدتی صاحب اون کلبه پیدا میشه اون یه مرزبان بود که توی یه پادگان کار میکردو بهش مرخصی ۳ ماهه داده بودن یه قا#تل جانی و بد اخلاق بود ک به هیچکی رحم نمیکرد دختره رو تهدید میکنه ک باید از این جنگل بره یا میک**شتش
دختره قبول نمیکنه پسره خیلی اذیتش میکنه و چند بار دست به قت@@لش میرنه و پشیمون میشه اما بعد میفهمه دختره خیلی رو تصمیمش مصممه و نمیخواد بره پسره هم پیانیست از اب در میاد
 

Angelic

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4362
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,225
سلام من دنبال ی رمان میگشتم ک تو ی چنل تلگرام بود راجب ۳تا دختری ک از ی شهر دیگه اونده بودن دانشگاه بعد دنبال هم خونه میگشتن ک تو ی کافه داشتن راجبش حرف می‌زدن ۳تا از همکلاسیای پسرشون هم قبول میکنن همخونه شن بعد صاحب خونه شرطش این بود ک دخترا بابو شوهر داشته باشن پسراهم قبول میکنن عقد کنن اسمشو یادم نمیاد ولی خیلی خوب بود
 

Aaaaaa

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3714
تاریخ ثبت‌نام
2022-12-22
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
9
پسندها
8
امتیازها
3

  • #1,226
سلام یه رمان خوندم که یه پسر دختر که همسایه بودن عاشق هم هستن (دختره یکی از دستاش یک انگشت نداره)
بعد بابای دختره خیلی بداخلاق بوده هی دختررو میزده
پسره هم خودش نمیتونه اونموقع بره خاستگاری و با دختره ازدواج کنه
برای راحتی دختره به دوستش میگه که تو برو خاستگاری و از دست باباش نجاتش بده تا بعد
بعد دوست پسره برای اینکه دختره قبول کنه و بهش اعتماد کنه بهش میگه توی یک تصادف توان جنسیشو از دست داده
بعد با هم ازدواج میکنن و کم کم پسره عاشق دختره میشه و دختره هم بهش دل میبنده
اون پسره هم که همسایه دختره بوده فک کنم اسمش امیر بود با دختر داییش ازدواج میکنه
کسی اسم این رمانو میدونه؟
 

Elzrb

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4371
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-01
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
3

  • #1,227
سلام من دنبال رماني ميگردم كه
دختره با پدربزرگ و مادربزرگش زندگي ميكنه تو مهموني با پسري اشنا ميشه و عاشقش ميشه و برخلاف نظر پدربزرگش با اون ازدواج ميكنه و از ارث محروم ميشه و بعد چند سال بخاطر اينكه فكر ميكنه پسره بهش خيانت كرده و مسبب سقط بچش هست از اون جدا ميشه و تنهايي كار ميكنه و تدريس ميكنه تا اينكه ميره تو شركت پسر عموش كار ميكنه و برميگرده خونه پدربزرگش و پسر عموش كمكم عاشقش ميشه اما اين هنوز عاشق همسر قبليش بوده كه الان تركيه زندگي ميكنه تا اينكه همير قبليش برميگرده طي ماجرايي اينا دوباره عاشق هم ميشن
اسمش بغض ترانه ام شو بود
 

Elzrb

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4371
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-01
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
3

  • #1,228
سلام دنبال یه رمان میگردم
اسم شخصیت اصلیش آلاله و حسام
آلاله حامله بوده و حسلم به آلاله خ.ی.ا.ن.ت میکنه
آلاله هم از یه خانواده ی سطح پایین بود
 

بهناز

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4375
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-01
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,229
سلام دنبال یه رمانمدختره تو بچگی خیلی سختی کشیده به سختی می‌ره خارج و مدل لباس میشه و همچنین مهندس معمار و برمیگردد ایران
 

Roz....

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4376
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-01
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #1,230
یه رمان بود دختره از عروسییش فرار میکنه بعد میره توی یه ماشین قائم میشه
بعد از اینور یه پسره اسمش مسیح بود اونم شب عروسیش بود که عروسش فرار کرده بود میاد تو ماشینش میبینه یه دختر با لباس عروس اونجاست دوستاش بهش پیشنهاد میدن دختره رو بزاره جای عروس خودش دختره ام به خاطر فرار کردن از عروسییش قبول میکنه
حرارت تنت
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 3, کاربران: 0, مهمان‌ها: 3)

بالا پایین