یک جرعه کتاب! | قسمتی از کتاب

[|~Ava~|]

نیمی از عمر را به تمسخر آنچه دیگران به آن اعتقاد دارند می‌گذرانیم و نیمی دیگر را در اعتقاد به آنچه دیگران به تمسخر می‌گیرند.

کتاب کافه زیر دریا

 

[|~Ava~|]

هرچی بیشتر ثروت و قدرت داشته باشی، اون‌ها هم بیشتر تو رو دارن.

کتاب مسئله اسپینوزا

 

[|~Ava~|]

هفته‌ی دیگه تنهاییت تموم می‌شه، از انفرادی می‌آی بیرون، نظرت چیه؟ دوست داشتم توی صورتش بخندم: چه‌طوری تنهایی آدم تمام می‌شود؟ خنده‌دارتر از این نشنیده بودم.

کتاب شاگرد قصاب

 

[|~Ava~|]

در گذشته، سانسور از طریق مسدود کردن جریان اطلاعات به اجرا در می‌آمد. در قرن بیست‌ویکم، از طریق غوطه‌ور کردن انسان‌ها در سیلاب اطلاعات بی‌اهمیت و نامربوط عملی می‌شود.

کتاب انسان خداگونه

 

[|~Ava~|]

اگر نمی‌خواهیم بازیچه‌ی دست هر فرومایه‌ای و مایه‌ی ریشخند هر تهی‌مغزی باشیم، اصل اول این است که محتاط و دست‌نیافتنی بمانیم.

کتاب درمان شوپنهاور

 

[|~Ava~|]

هر روز آدم چیزهای تازه‌ای یاد میگیره، ولی یه چیز هس که من خوب میدونم، وقتی آدم محتاج میشه، یا گرفتاری و بدبختی و غمی داره، باید دردشو پیش آدمهای ندار ببره. اینها هسن که به آدم کمک میکنن، فقط اینها.

کتاب خوشه‌های خشم

 

[|~Ava~|]

به گونه‌ای زندگی کنید که پنج سال بعد با افسوس به پنج سال گذشته‌ی خود نگاه نکنید.

معرفی کتاب دروغگویی روی مبل

 

[|~Ava~|]

امید گاهی تمام حماقت‌ها را معنای متعالی ابلهانه‌ای می‌بخشد. مثل امید به تغییر چیزهایی که به زبری پوست کرگدن شده و آدمی رویش، به نازکی بلاهتش، کرم می‌مالد.

معرفی رمان ناتمامی

 

[|~Ava~|]

به عقیده من بهتر است آدم تلخکام باشد ولی بداند، تا اینکه خوشحال باشد و فریب‌خورده.

معرفی رمان ابله

 

[|~Ava~|]

هرچه بیشتر می‌آموزی، کمتر می‌هراسی. «آموختن» نه به مفهوم تحصیل دانشگاهی، بلکه به معنای شناختن عملی زندگی.

معرفی رمان درک یک پایان