. . .

یک جرعه کتاب! | قسمتی از کتاب

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #421
می شود در زمان جلو رفت و دید آینده‌ای هست یا نه و اگر هست آینده چه بلایی قرار است سرآدم بیاورد. می‌شود عقب‌تر رفت، برگشت به گذشته و آنقدر توی هزارتوهاش چرخید که ته همه چیز را درآورد، آن هم برای آدمی که گذشته را انداخته روی دوش و هرجا که می‌رود آن را هم با خود می‌برد. شاید برای همین آدمی مثل من نمی‌توانست و نمی‌تواند با گذشته‌ای روی دوش برود به آینده، آن هم آینده‌ای که مشخص نیست چه بلایی قرار است سرش بیاورد. حتی نمی‌شود ماند توی حال، حالا را می‌گویم، همین دم و بازدمی که می‌آید و میرود، به همین راحتی، یکی متعلق به گذشته و دومی آینده‌ای که خیلی زود به گذشته بدل شده. سنگینی گذشته و ترس از آینده‌ای نامعلوم، هردو سالهاست معنای زمان حال را دگرگون کرده اند.

ابن الوقت | یوسف انصاری
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #422
واقعیت این است که این روز‌ها اگر خانواده‌ای درکار نباشد، بنیاد و مأمنی وجود ندارد که مردم به آن تکیه کنند. از وقتی مریض شده ام، این را بهتر متوجه می‌شوم. اگر حمایت و مهر و عشق خانواده را نداشته باشی، می‌شود گفت که چیز زیادی نداری. عشق موضوع بسیار مهمی است. همان طور که اودن، شاعر بزرگ ما می‌گوید: «یکدیگر را دوست بدارید یا بپوسید.»

سه شنبه‌ها با موری | میچ آلبوم
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #423
ميليون ها انسان بدون ديدن و بدون لذت بردن، در حالي كه آنچه را قبلا به زحمت دريافته اند زير پا مي گذارند و لگدمال مي كنند، نيمه خواب در طول زندگي لاف مي زنند. آن ها هرگز ياد نگرفته اند چگونه ببينند. آن ها فراموش كرده اند كه انسان ها چشم هايي هم براي ديدن و تجربه كردن دارند.

زماني كه انسان ديگر تجربه نمي كند، اندام هاي زندگي دروني او پژمرده مي شوند. انسان در اين زمان است كه، چه تنها و چه گروهي، در خشونت و خرابي زياده روي مي كند.

طراحی به شیوه ذن | فردریک فرانک
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #424
با آنکه عصر جدید به خود می‌بالد که توانسته از شر افکار خرافی نجات یابد، زندگی روزمره در عصر جدید نیز مملو از عناصر خرافی است. کسانی که به هر دلیلی "به تخته می‌زنند" یا در پی آنند که کارهای مهم خود را تا جایی که ممکن است در ساعات و روزهای خوش یمن یا سعد انجام دهند، یا دیدن جغد را نحس می‌دانند و ... اینها نمی‌توانند وجود عناصر جادویی و خرافی را در زندگی روزمره خود انکار کنند.

در افکار مردم زمانه ما، بیش از همه اعتقادات و باورهای قرون گذشته، عناصر خرافی آن به جای مانده و کاملا روشن است که بین اضطراب و نگرانی ناشی از دیدن جغد و موفقیت فرد عوام فریب در میان این مردم یک رابطه معنادار وجود دارد!

بررسی روانشناسی خودکامگی | مانس اشپربر
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #425
مشدی حسن هم چنان در حال نشخوار گفت: من مشدی حسن نیستم. من گاوم. من گاو مشدی حسن هستم.

کدخدا گفت: این حرفو نزن مشدی حسن، تو خودِ مشدی حسن هستی.

مشدی حسن پا به زمین کوفت و گفت: نه، من نیستم، من گاو مشدی حسنم، مشدی حسن نشسته اون بالا و مواظب منه.

کدخدا گفت: مشدی حسن تو رو به خدا دس وردار. این دیگه چه گرفتاری ست که برای بَیَل دُرُس کردی؟ تو گاو نیستی؛ تو مشدی حسنی.

مشدی حسن پایش را کوفت به زمین و گفت: نه ، من مشدی حسن نیستم. مشدی حسن رفته برای عملگی. من گاو مشدی حسنم.

کدخدا گفت: آخه تو چه جور گاوی هستی مشدی حسن؟ از گاوی چی داری؟ دمت کو؟

مشدی حسن خیز برداشت؛ در حالی که دیوا وار دورِ طویله می دوید و شلنگ می انداخت. هرچند قدم کله اش را می زد به دیوار و نعره می کشید تا که رسید جلو کاهدان و ایستاد. چند لحظه سینه اش بالا و پایی رفت. بعد کله اش را برد توی کاهدان و دهانش را پر کرد از علوفه و آمد ایستاد روی چاه؛ همان جایی که اصلان کاه رویش ریخته بود. با صدایی که به زحمت از گلویش بیرون می آمد؛ گفت: مگه دُم نداشته باشم نمی تونم گاو باشم؟ مگه بی دُم قبولم نمی کنین؟ ها؟ و با پا شروع کرد به کوبیدن زمین...!

عزاداران بَیَل | غلامحسین ساعدی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #426
امروز ما بر شالوده انتخاب‌هایی که دیروز، سه روز، سه ماه یا سه سال پیش کرده‌ایم، بنا می‌‌شود.

ما فقط بر مبنای یک انتخاب، بدهی کلانی به بار نمی‌آوریم. ما فقط در نتیجه یک انتخاب نامناسب، پانزده کیلو چاق نمی‌شویم و معمولاً یک تصمیم نادرست به تنهایی و یکشبه روابطمان را به هم نمی‌ریزد. ما در جایی که هستیم قرار داریم، چون هر روز در پی روزی دیگر، انتخاب های ناآگاهانه یا ناسالمی را تکرار کرده‌ایم که ما را به واقعیت و موقعیت کنونی رسانده است‌.

سوالهای درست | دبی فورد
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #427
وقتی فردی شما را آزار می‌دهد، شما را کوچک می‌کند و اجازه نمی‌دهد شما در بهترین حالتی که می‌توانید باشید و دائما حال شما را می‌گیرد، دیگر جایی برای احساساتی بودن نمی‌ماند. احساسات درخور عشق و مهربانی است، درخور کسانی‌ست که اهرم‌های مثبتی در زندگی شما هستند.

احساسات خود را برای کسانی نگه دارید که نسبت به شما با مهربانی و احترام و منزلت رفتار می‌کنند. احساساتتان را خرج کسانی که سعی در تخریب شما دارند و نمی‌خواهند به شما اجازه رشد دهند، نکنید!

آدمهای سمی | لیلیان گلاس
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #428
آزادی پاداش و افتخار نیست، که بتوان به افتخارش با شامپانی جشن گرفت. به علاوه، بخشش هم نیست، یک جعبه شیرینی هم نیست که به شما لذت چشایی شیرین کامی بخشد. اوه، نه، برعکس، اعمال شاقه است. دو استقامت است که در تنهایی کامل پیموده می‌شود و جان را از فرسودگی به لب می‌آورد. در آن نه شامپانی وجود دارد و نه دوستانی که جام‌های خود را با محبت بلند کنند و با لطف و مهربانی بر تو بنگرند. فقط در سالنی اندوه‌بار، تنها در جایگاه گناهکاران، در برابر قاضیان ایستاده‌ای و باید به تنهایی در برابر خویشتن خویش و داوری دیگران، تصمیم بگیری.

سقوط | آلبر کامو
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #429
در دنیا هیچ چیز ناراحت تر کننده تر از نگران استعانت مالی بودن نیست . من از آن هایی که پول را حقیر می شمرند خیلی بدم می آید. این ها یا ریاکارند یا احمق. پول مثل حس ششم می ماند که اگر نباشد آن پنج حس دیگر هیچ سودی ندارند. بی درآمد کافی نصف امکانات زندگی بر روی انسان بسته می شود. تنها چیزی که انسان باید از آن مواظبت کند آن است که انسان دخل و خرجش یکسان باشد، دیناری بیش از آن که عایدش می شود خرج نکند. این را هم که میشنوی که میگویند فقر بهترین انگیزه هنرمند است، اینها فقر را هرگز در جان و تنشان حس نکرده اند ، اینها نمی دانند که فقر چه بر سر روزگار آدم می آورد. ما ثروت نمی خواهیم بلکه تا آن اندازه که بتوانیم وقار و حرمتمان را نگه داریم ، آسوده خاطر کار کنیم ، دست و دلباز باشیم ، و رک و پوست کنده بگویم ، مستقل باشیم.

من قلبا دلم میسوزد برای هنرمندی، چه نویسنده باشد چه نقاش، که برای امرار معاش و گذراندن زندگی به هنرش وابستگی دارد.

پایبندی های انسانی | سامرست موآم
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #430
یک بار به مترسکی گفتم :لابد از ایستادن در این دشتِ خلوت خسته شده‌ای؟

گفت: لذتِ ترساندن عمیق و پایدار است، من از آن خسته نمی‌شوم.

دَمی اندیشیدم و گفتم :درست است؛ چون‌که من هم مزه این لذت را چشیده‌ام.

گفت: فقط کسانی که تن‌شان از کاه پر شده باشد این لذت را می‌شناسند.

آنگاه من از پیشِ او رفتم، و ندانستم که منظورش ستایش از من بود یا خوار کردنِ من.یک سال گذشت و در این مدت مترسک فیلسوف شد.

هنگامی که باز از کنارِ او می‌گذشتم دیدم دو کلاغ دارند زیرِ کلاهش لانه می‌سازند...!

پیامبر و دیوانه | جبران خلیل جبران
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4
بازدیدها
477
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
170
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
58

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین