. . .

یک جرعه کتاب! | قسمتی از کتاب

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #391
چند سال بعد روزی که فکرش را هم نمی‌کنیم. توی خیابان با هم روبرو می‌شویم.

تو از روبرو می‌آیی. هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر می‌داری فقط کمی جا افتاده تر شده ای...

قدم‌هایم آهسته تر می‌شود...

به یک قدمی‌ام می‌رسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز می‌کنی!

درد کهنه ای از اعماق قلبم تیر می‌کشد و رعشه ای می‌اندازد بر استخوان فقراتم. هنوز بوی عطر فرانسوی‌ات را کامل استنشاق نکرده‌ام که از کنارم رد شده ای...

تمام خطوط چهره‌ات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت می‌کنم... می‌ایستم و برمی گردم و می‌بینم تو هم ایستاده ای! می دانم به چه فکر می‌کنی! ...من اما به این فکر می‌کنم که چقدر دیر ایستاده ای! چقدر دیر کرده ای! چقدر دیر ایستاده‌ام! چقدر به این ایستادن‌ها سال‌ها پیش نیاز داشتم ...قدم‌های سستم را دوباره از سر می‌گیرم...تو اما هنوز ایستاده ای...

خداحافظی‌ها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشت‌ها بدترند. حضور عینی انسان نمی‌تواند با سایه درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!

آدم کش کور | مارگارت آتوود
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #392
عدالت آن است که برای هر اشتباه فقط یک بار مجازات شویم. ولی ما بابت هر اشتباه خودمان را هزاران بار مجازات میکنیم. انسان حافظه ای قوی دارد. بارها اشتباه خود را یادآوری می کنیم. بارها خود را محاکمه می کنیم. بارها خود را مقصر می دانیم و بارها خود را مجازات می کنیم.

تا به حال چند بار اطرافیانمان را بابت یک اشتباه مجازات کرده ایم؟ هربار آن را به خاطر می آوریم و دیگران را مجبور می کنیم بابت یک اشتباه بارها و بارها تاوان پس دهند.

مذاهب می گویند دوزخ مکانی است برای مجازات. جایی است که در آن ترس و درد و رنج هست. جایی که انسانها را می سوزانند.

آتش محصول عواطفی است که از ترس ناشی می شوند. ما هرگاه احساساتی مثل خشم، حسادت، نفرت، حسرت را تجربه می کنیم می بینیم که آتشی در درونمان می سوزد. ما در رویای دوزخ به سر می بریم. اگر دوزخ را مرتبه ای از ذهن به تصور آوریم ما در دوزخ هستیم. کسانی هستند که می گویند اگر فلان کار را بکنید به دوزخ می روید. چه خبر بدی! ولی ما هم اکنون در دوزخ هستیم.

چهار میثاق | دون میگوئل روئیز
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #393
من پیش خود مجسم می کنم مردمی را که سال ها تحت فشارهای درونی زندگی می کنند بی آنکه از آن آگاه باشند و بعد روزی واقعه و حادثه ای خرد و کوچک، بحرانی را پدید می آورد و ماشه نهایی کشیده می شود. آنها در این حال می گویند: دیگر کافی است، بیش از این نمی توانم. در این شرایط بعضی ها خودکشی می کنند، برخی طلاق می گیرند و بعضی به مناطق فقیر آفریقا می روند و سعی می کنند دنیا را نجات دهند. اما من خودم را می شناسم. می دانم که تنها عکس العملم سرکوب کردن احساساتم است تا زمانی که سرطانی از درون شروع به نابودی ام کند؛ چون اساسا عقیده دارم که خیلی از بیماریها نتیجه سرکوب عواطف و احساسات است.

خیانت | پائولو کوئیلو
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #394
من عاشق اینم که ملت برام مجانی کار کنن! عاشقشم!

ولی..این درست نیست.. اینا چند ماه کار کردن! بالاخره یه چیزی باید بهشون بدی!

خیله خب، من بهشون 15 هزار تا.. فقط 30 هزارتا برای این همه کار؟ نه؟ 15 هزار تا برای جفت شون..

ولی این غیر ممکنه.

هیچی غیرممکن نیست، به من نگاه کرد: این یارو کیه؟ نویسنده ی فیلم نامه ست.

این که یه پیرمرده. پاش لب گوره. ده هزار دلار از دستمزدش کم می کنم. نه، حساب و کتاب ایشون با منه.

پس من ده تا از تو کم می کنم و تو هم ده تا از این کم کن.

هالیوود | چارلز بوکوفسکی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #395
وقتی دستگیر شده بودی، هیچ امیدی نداشتی که زنده بمانی. چند ماه بعد که حکم گرفتی، توی اولین ملاقات، به مادرت گفتی تا دوازده سال دیگر، کی مرده است و کی زنده؟ و مادرت گفته بود انشاالله صحیح و سالم می آیی بیرون.

حالا که بازجو تو را می برد به طرف محوطه ی بیرون، نگران مادرت هستی، و دلت به حالش می سوزد که هرهفته، آمده بود ملاقاتت؛ و هرسال که می گذشت، خوشحال می شد که زمان آزادی تو نزدیک تر می شود و شرمنده می شدی از موهای سفیدش که هربار سفیدتر می شدند. خودت را مقصر می دانی که چرا زنده نمی مانی؛ لااقل، برای خوشحالی مادرت.

به ضجه های مادرت فکر می کنی، لبت را گاز میگیری و اشکت می خواهد راه بیفتد.

آیا کسی هست | احمد گل زاده
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #396
آنچه گمنامی را حتی تا قرن نوزدهم به زنان تحمیل می کرد، ته مانده ی همان حس پاکدامنی بود. کورر بل، جورج الیوت، ژرژ ساند، که همه ی آن ها به گواهی نوشته های شان قربانی کشمکش درونی بودند، بیهوده کوشیدند با استفاده از نام مردان، پشت نقابی پنهان شوند. آن ها به این ترتیب به این سنت که شهرت برای زن زشت و زننده است احترام می گذاشتند، سنتی که مردان از آن به شدت حمایت می کردند، حتی اگر به دست آن ها ابداع نشده بود. (پریکلس، مردی که خود بسیار بر سر زبان ها بود، می گفت مهم ترین موفقیت برای زن این است که درباره ی او صحبت نشود.)

اتاقی از آن خود | ویرجینیا وولف
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #397
برای آنکه آدمی براستی انسان باشد و از حیوان ذاتا و واقعا تفاوت یابد، باید آرزوی انسانی اش به نحو موثر بر آرزوی حیوانی اش چیره شود.. همه ی آرزوهای حیوانی در واپسین تحلیل، تابع آرزوی او برای نگهداری جان خویش است.پس آرزوی انسانی باید بر این آرزوی نگهداری جان فائق آید.

به سخن دیگر: «آدمی، انسانیت خود را «محقق» نمی کند مگر آنکه جان «حیوانی » اش را به پیروی از آرزوی انسانی خویش به خطر اندازد.

خدایگان و بنده | فردریش هگل
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #398
خیلی از درس خوانده ها، تقصیر نابسامانی ها و عقب افتادگی ها را به گردن امثال اسکندر، اعراب، چنگیز، تیمور و بالاخره سیاست خارجی و استعمار قرن اخیر که تماما از خارج وارد شده است می اندازند!

در قدیم نیز پای قسمت و تقدیر یا فلک غدار را پیش می کشیدند!

اگر صدبار حکومتت را از بیخ و بن عوض کنی، اگر تمامی دشمنان فرضی و حقیقی خارجی ات را از روی زمین محو کنی، اگر تمامی افلاک و سماوات را به خدمت درآوری، تا ریشه ی مشکل را در خودمان خشک نکنیم، تمامی این عوامل احتمالا مسکن هایی خواهند بود و درد، پس از مدتی به نحو و شکل دیگری باز هم گریبانت را خواهد گرفت!

هرکاری که می خواهی برای بهبود وضع اجتماعی مملکت و کشورت انجام بده، اصلاحاتت را هم دنبال کن ولی به موازات آن به مسائل درونی خودت هم بپرداز..به گرفتاری های روحی ات هم که به هرحال به آن دچار شده ای فکر کن!

چرا درمانده ایم | حسن نراقی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #399
انسان درختی است که از خاک فرهنگ خویش تغذیه می کند و با تاریخ خویش رشد می نماید و وارث تمامی دستاوردهای گذشته ملت خویش در توالی قرون و توارث نسلها است و طبیعی است که خویشاوندی راستین انسانی اشتراک یا قرابت میان دو انسان در این خون است، خونی که در رگ جان آدمی جاری است و حیات انسانی بدان است و دل انسان با آن می تپد و روح این است.

با مخاطب های آشنا | دکتر علی شریعتی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #400
در نقاشی، لحظه ای هست که نقاش می داند دیگر تابلویش تمام شده.

چرایش را نمی داند.

فقط به ناتوانی ناگهانی اش در ایجاد هرگونه تغییر در تابلو، اعتراف می کند.

تابلو و نقاش، وقتی از هم جدا می شوند که دیگر به هم کمکی نمی کنند.

وقتی که تابلو دیگر نمی تواند چیزی به نقاش ببخشد، وقتی که نقاش دیگر نمی تواند چیزی به تابلو اضافه کند.

غیرمنتظره | کریستین بوبن
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4
بازدیدها
477
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
170
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
58

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین