. . .

یک جرعه کتاب! | قسمتی از کتاب

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,031
از هیچ سفری، دست خالی نباید بازگشت. کسی که به رویا می رود و تهی دست بازمی گردد، بدون نیروی تازه و اراده ی صیقل یافته، یک بیمار روانیست و خطرناک برای آینده یِ انسان؛ و کسی که می رود تا برانگیخته شود، تا طراحی کند، تا راه های مختلف را به طور ذهنی بپیماید، تا باور کند که رویا، برآوردنی و به دست آمدنیست و یا دست کم، تا حدّی قابل وصول است، او انسانیست خلاق، شاعر، سیاسی و سرشار از مهربانی و ایمان، او شناور در زیبایی هاست و مسافر باغ های گل محمدی.

او پرنده یی ست که بلند پریدن را تجربه می کند. شادی حق اوست – حتی اکر به جبر، تهی دستش کنند. حتی اگر دستش را از همه جا کوتاه کنند. او، رسم رویاندن دست ها را می داند. به رویا رفتن، حرارت دادن دست های یخ زده ی آرزوهاست. اگر یخ ها آب شود و دست ها را به کار نگیری، فلج خواهی شد، برای همیشه.

ابوالمشاغل | نادر ابراهیمی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,032
مارها قورباغه ها را می خورند و قورباغه ها از این نابسامانی بسیار غمگین بودند تا اینکه قورباغه ها علیه مارها به لک لک ها شکایت کردند. لک لک ها تعدادی از مارها را خوردند و بقیه را هم تار و مار کردند و قورباغه ها از این حمایت شادمان شدند. طولی نکشید که لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها!

قورباغه ها ناگهان دچار اختلاف دیدگاه شدند! عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند.

مارها بازگشتند ولی این بار همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند! حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که انگار برای خورده شدن به دنیا آمده اند. ولیر تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است! اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان؟

رساله دلگشا | عبید زاکانی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,033
بابا گفت: فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم دزدی ست. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است.

اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی. وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی.

وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی. می فهمی؟

بادبادک باز | خالد حسینی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,034
شب، زمان مناسبی است که بیندیشیم چه کرده ایم تا جهان، بهتر و شفیق تر و دوست داشتنی تر از پیش شود.

اگر پاسخی هم نبود، باز شب وقت خوبی است که ببینیم از دستمان چه کاری برمی آید. لازم نیست کاری کنیم کارستان. می شود به امور دست به نقد و ساده پرداخت: تلفنی که هنوز نزده ایم، نوشتن نامه ای که بی خیالش شده ایم، تلافی کردن لطفی که نتوانسته ایم پاسخ دهیم. برای بخشیدن عشق، فرصت نامحدود است و در دسترس همگان.

زاده برای عشق | لئو بوسکالیا
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,035
گاه گاهی به فکر سوابق تحصیلی ام می افتم. بعد از جنگ جهانی دوم، مدتی به دانشگاه شیکاگو رفتم و مردم شناسی خواندم. آن روزها، به همه یاد می دادند که بین آدم ها مطلقا تفاوتی وجود ندارد. هنوز هم ممکن است همین چیزها را یاد بدهند. چیز دیگری که یادمان می دادند این بود که در دنیا آدم بد یا مضحک یا نفرت انگیز پیدا نمی شود. پدرم قبل از مرگ به من گفت: می دانی توی قصه های تو هیچ وقت آدم بد پیدا نمی شود. به او گفتم این همان چیزی است که بعد از جنگ در دانشگاه یاد گرفتم.

سلاخ خانه ی شماره ی پنج | کورت ونه گات
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,036
جنگ جهانی اول مملو از فجایع دردناک بود اما فاجعه اصلی این نبود...

دلخراش ترین چیز این بود که جنگ جهانی اول هیچ چیز را حل نکرد. کسانی که در این جنگ کشته شدند ایمان داشتند که برای صلح میجنگند برای آخرین جنگ بشر مبارزه میکنند.

تاریخ قادر است آدم را بترساند اما اگر همه ی مردم با خود بگویند این فاجعه دیگر نباید تکرار شود آنگاه دیگر جان هیچ انسانی بیهوده تلف نخواهد شد.

جنگ جهانی اول | تری دیری
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,037
ترجیح می دهم تو امروز خیلی رنج بکشی تا اینکه همه عمرت همیشه کمی رنج بکشی.

آدم هایی را می بینم که کمی غمگین هستند فقط کمی! اما همین خیلی کم کافی است تا همه چیز تباه شود!

می دانی با این سن و سالی که من دارم خیلی ازاین آدم ها می بینم.. مرد و زن هایی که هنوز باهم زندگی میکنند گویی زندگی بی فایده و بی نورشان آن ها را با هم چفت کرده است! اصلا زیبا نیست! این همه کنار آمدن این همه تعارض! فقط برای این که روزی به خود بگویند: آفرین،آفرین! همه چیزمان را خاک کردیم، دوستانمان، رویاهامان و عشق هامان!

من او را دوست داشتم | آنا گاوالدا
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,038
کلیدها به همون راحتی که در رو باز می کنند، قفل هم میکنند. کاش یه تکه سنگ بودم. یه تکه چوب. مشتی خاک. کاش یک سپور بودم. یک نانوا. یک خیاط. دست فروش دوره گرد. پزشک. وزیر. یک واکسیِ کنار خیابان. کاش کسی بودم که تورا نمی شناخت. کاش دلم از سنگ بود. کاش اصلا دل نداشتم.

کاش اصلا نبودم. کاش نبودی. کاش میشد همه چیز را با تخته پاک کن پاک کرد. کاش یکی از آجرهای خانه ات بودم. یا یک مشت خاک باغچه ات. کاش دستگیره ی اتاقت بودم تا روزی هزاربار مرا لمس کنی. کاش چادرت بودم. نه، کاش دست هات بودم. کاش چشمهات بودم. کاش دلت بودم. نه، کاش ریه هات بودم تا نفس هات رو در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری. کاش من تو بودم. کاش تو من بودی. کاش ما یکی بودیم. یک نفر دوتایی...

روی ماه خدا را ببوس | مصطفی مستور
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #1,039
اشیا نباید لمس بکنند زیرا زنده نیستند. آدم به کارشان می گیرد، سرجایشان می گذارد، میانشان زندگی می کند. آن ها مفیدند؛ همین و بس.

ولی آن ها مرا لمس می کنند، و این تحمل نکردنی است. می ترسم با آنها تماس پیدا کنم. انگار جانوران زنده اند. حالا متوجه می شوم چیزی را که یکی دو روز پیش لب دریا، هنگام به دست داشتن آن سنگریزه احساس کردم، بهتر به یاد می آورم، یک جور دل آشوبه ی شیرین مزه بود. چه قدر ناگوار بود! و از سنگریزه می آمد مطمئنم، از سنگریزه گذشت و آمد توی دست هایم. بله، خودش است. درست خودش است. نوعی تهوع، توی دست ها.

تهوع | ژان پل سارتر
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مدیرکل
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
376
نوشته‌ها
4,592
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,419
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #1,040
همه جوان‌ها بالاخره یک روز عاشق می‌شوند !
ولی همه زندگی به همان عشق اول ختم نمی‌شود.
معمولا آدم با عشق اولش ازدواج نمی‌کند، حتی گاهی با او حرف هم نمی‌زند، اما احساس قشنگی است که همیشه خاطرات آدم را شیرین می‌کند
عشق های دوران جوانی همین ستاره‌ها هستند و تو هر وقت به ستاره‌ها نگاه کنی، می‌فهمی که یک جایی، یک جایی از دنیا، یک کسی هست که وقتی به تو فکر می‌کند ته قلبش گرم می‌شود !

کتاب چهل سالگی
ناهید طباطبایی
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4
بازدیدها
477
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
170
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
58

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین