. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح مجموعه شعر زمستون پشت شیشه | sani

تالار نقد شعر و دلنوشته‌ها
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #1


نام شعر:زمستون پشت شیشه
نام شاعر: @sani.v. n
ژانر:عاشقانه
قالب :غزل
مقدمه:
زمستون،بابرف وبارون پشت شیشه
جان من،تو می آیی من منتظر هستم همیشه

لینک اثر:



منتقد: @Nil@85
تاریخ تحویل نقد: ۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۰
مهلت اتمام نقد: ۱۸ بهمن ماه ۱۴۰۰
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
راه‌حل
نقد مجموعه شعر زمستون پشت شیشه
بذار ببینم اینجا چی داریم و نوبت نقد کدوم اثره! بله، چیزی که برای نقد به دستم رسیده، مجموعه شعر زمستون پشت شیشه اثر سانیه و اون‌طور که نویسنده در شناسه‌ی اثرش نوشته، مجموعه‌ی غزله و باید ببینیم این مجموعه غزل چه قدرت‌ها و چه نقاط ضعفی داره! علاوه بر این اصلاً ببینیم این اشعار، غزل و در کل، شعر هستن یا نه؟

✨✨✨✨
🌟
قالب: برای پیدا کردن جواب سؤال‌ها‌مون، به نظرم بهتره اول بریم سراغ تعریف قالب شعری مورد نظرمون و ببینیم اصلاً چیه و چطوری سروده میشه: در ادبیات، غزل یک قالب شعر فارسیه با پنج تا دوازده بیت، البته غزلهایی هم داریم که از دوازده تا بیت بیشتر هستن ولی قانون اینه که کمتر از پنج بیت نباشه.
خب این یک تعریف ساده و مفید و...

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #2
نقد مجموعه شعر زمستون پشت شیشه
بذار ببینم اینجا چی داریم و نوبت نقد کدوم اثره! بله، چیزی که برای نقد به دستم رسیده، مجموعه شعر زمستون پشت شیشه اثر سانیه و اون‌طور که نویسنده در شناسه‌ی اثرش نوشته، مجموعه‌ی غزله و باید ببینیم این مجموعه غزل چه قدرت‌ها و چه نقاط ضعفی داره! علاوه بر این اصلاً ببینیم این اشعار، غزل و در کل، شعر هستن یا نه؟

✨✨✨✨
🌟
قالب: برای پیدا کردن جواب سؤال‌ها‌مون، به نظرم بهتره اول بریم سراغ تعریف قالب شعری مورد نظرمون و ببینیم اصلاً چیه و چطوری سروده میشه: در ادبیات، غزل یک قالب شعر فارسیه با پنج تا دوازده بیت، البته غزلهایی هم داریم که از دوازده تا بیت بیشتر هستن ولی قانون اینه که کمتر از پنج بیت نباشه.
خب این یک تعریف ساده و مفید و مختصر از غزل.
حالا ببینیم چه ساختاری داره:
در غزل، بیت‌ها، هم‌وزن هستن و قافیه و ردیف مصراع‌های زوج با قافیه و ردیف مصراع اولِ بیت اول هم‌خوانی دارن:


______________+ _______________+
______________ _______________+
______________ _______________+
______________ _______________+
______________ _______________+

به عنوان نمونه من غزلی از استاد حسین منزوی اینجا میذارم:

اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت

زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت

دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی

دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت

درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد

که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت

دهانت جوجه‌هایش را پریدن گر بیاموزد

کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت

بدین سان که من و تو از تفاهم عشق می‌سازیم

از این پس عشق‌ورزی هم، قراری تازه خواهد یافت

من و تو عشق را گسترده‌تر خواهیم کرد، آری

که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت

تو خوب مطلقی، من خوب‌ها را با تو می‌سنجم

بدین سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت

جهان پیر ـ این دلگیر هم، با تو، کنار تو

به چشم خسته‌ام، نقش و نگاری تازه خواهد یافت

حالا بریم سراغ وزن و هجا:
وزن: در شعر، وزن باعث ایجاد نظم و هماهنگی در طول مصراع‌ها و چیدمان هجاهای هر مصراعه.
«هجا» یا «بخش» : یک واحد گفتاره که با هر ضربه‌ی ریه به بیرون رونده میشه.
کلمات زبان فارسی از نظر تعداد هجا تفاوت دارن، به عنوان مثال: کلمه ی «در» یک هجایی و کلمه «در بان» دو هجایی و کلمه «در وا زه بان» چهار هجاییه.
تعداد حروف هجاها، باهم برابر نیستن و از این نظر می تونیم اونا رو به سه حالت تقسیم کنیم:
1. هجای یک حرفی: که بهش هجای «کوتاه» گفته میشه. مثل: تَ، دِ، نُ
2.هجای دو حرفی: که بهش هجای «بلند» گفته میشه. مثل : ما، می، مو، از، ری
3. هجای سه حرفی و بیشتر: که بهش هجای «کشیده» گفته میشه. مثل: باز، ایست، پودر و ...
حالا بعد از تعریف‌ها و آوردن مثال‌هامون، ببینیم دوست عزیز ما چقدر آثارشون به این تعاریف نزدیکه:

زمستون ،بابرف وبارون پشت شیشه
جان من،تومیایی من منتظرهستم همیشه
که بخندی،به رویم باردیگر،بازمیشه؟
سفیده ،پوشیده ازبرف ،کی سبز میشه بیشه؟

خب، نویسنده‌ی عزیزمون خودش می‌تونه ببینه با وجود اینکه سعی کرده اثرش موزون باشه و قافیه و ردیف‌رو رعایت کنه اما موفق نشده و باز هم غزلی نگفته. چون طبق چیزایی که ذکر شد، به هیچ عنوان ساختار شعر مورد نظر رعایت نشده. وزن و قافیه و ردیف، درست و به جا نبودن. مثلاً ما اگه بخوایم وزن یک بخش از اثر دوستمون رو بررسی کنیم:
نگاهات،چه زیبابود،دردلم میزد ریشه: ۱۴ هجا
چه تنگ است ،دل من برای موهایت که میداد عطربنفشه: ۲۰ هجا
چه سرده،حتی کنار شومینه دست هایم گرم نمیشه: ۱۳ هجا
میگفتی،ازآرزو هایت برایم،هدف هاونقشه: ۱۲ هجا
این در حالیه که در غزل، هجاهای تمام مصرع‌ها باید با هم مساوی باشن. پس تا اینجا ما غزلی نداریم.
حالا بریم سراغ:
✨✨✨✨
🌟
مقدمه: برای مقدمه‌ی یه مجموعه شعر، معمول اینه که یه بیت از اشعار داخل خود مجموعه بیاد و صاحب اثر هم همین کار رو انجام داده اما چیزی که اینجا مشکل داره، نحوه انتخاب و قرارگیری کلمه‌ها در کنار همه. در نوشتن یه متن و البته یک شعر، یکی از چیزهایی که بهش زیبایی می‌بخشه، نحوه‌ی انتخاب و چینش کلمه‌ها در کنار همدیگه‌ست. به طوری که علاوه بر ایجاد معنا و مفهوم، یک ترکیب زیبا ایجاد کنه. در حالی‌که در شعر سانی عزیز، کلماتی که استفاده شده و ترکیب و قرارگیری اون‌ها در کنار هم، خیلی جاهای دیگه هم دیده شده و واقعا تکرار اندر تکراره و ما اینجا حرف تازه‌ای نمی‌بینیم. همه می‌دونیم زمستون همیشه با برف و بارون همراهه و این چیز تازه‌ای نیست. این چیزیه که تمام مردم عادی اونو می‌بینن و می‌دونن. در صورتی‌که یه شاعر باید چیز متفاوت‌تری ببینه. اگه مردم عادی یک تار مو می‌بینن، شاعر باید پیچش اون تار مو رو‌ ببینه و البته اگه می‌خواد حتی حرفای تکراری بزنه، باید به نحو خلاقانه‌ای این کار رو انجام بده که تکراری به نظر نرسه. از یه زاویه‌‌ی دید تازه به موضوع نگاه کنه و نحوه‌ی ترکیب و چینش کلمات در کنار هم متفاوت باشه. باور کنید از چند قرن پیش تا الان این زمستون همیشه همراه با برف و بارون و انتظار برای یار بوده.
اما بعد از تمام این حرف‌ها، اینجا من این بیت رو تغییر میدم ببینم چه اتفاقی می‌افته:

زمستون ،بابرف وبارون پشت شیشه: باران و برف و زمستان و پنجره
جان من،تومیایی من منتظرهستم همیشه: یک فصل انتظار، مدام از تو خاطره

من این‌ دو بیت رو که با رنگ آبی مشخص کردم، فی‌البداهه و در لحظه گفتم و هر چند ضعف‌هایی داره ولی از نظر وزنی درسته و بیت معقولتری به نظر میرسه. در هر صورت یک مقدمه این چنینی، در حالی‌که خود شعر مشکل داره، قطعاً امتیاز زیادی نمی‌گیره.
✨✨✨✨
🌟
توصیفات و معنای شعر: درون مایه‌ی شعر دوستمون، چشم به راهی و انتظار بیهوده کشیدن برای کسیه و سعی شده حال و هوای سرد و پر از اندوه ناشی از این انتظار خلق بشه اما باز هم ما با حرف تازه‌ای رو به رو نمیشیم به جز اظهار مداوم سرمای اطراف و قلب دو طرف و اندوه و افسردگی و هر قدر جلوتر می‌ریم، باز هم به چیز تازه‌ای بر نمی‌خوریم:
اندوه فراقت همانند این برف ها بر روی هم انباشته میشه.
چه راحت اشک هایم بی تو جاری میشه.
مثل بارون که بی امان می باره وخسته نمیشه.
برف و بارون،تنها همدمانم که با انها هم جای تو پر نمیشه.
سرده سرده،این زمستون،اینقدر که سرمایش حس میشه حتی از پشت شیشه.
سرده،سرما رفته رفته در دلم میزنه ریشه.
انقدر محکم،که قرار نیست انگار قلبم هرگز از غم هایم رهاشه.
غمت چه ها کرد که اهسته وجودم داره بی روح میشه.

ولی یه نکته‌ی مثبتی که من باهاش مواجه شدم، بیان خطابی در اثره که مخاطبش دوم شخص مفرده و اگه شاعر شعر خوبی سروده بود، این بیان خطابی می‌تونست صمیمیت شعرش رو بیشتر کنه و به جذابیتش اضافه کنه.
✨✨✨✨
🌟
آرایه‌های ادبی: در اینجا هر چند دوستمون سعی کرده از عناصر خیال انگیز استفاده کنه: آدم برفی،وصف خوبی است برای حال این قلب سرگشته( تشبیه قلب به آدم برفی)
همانندابرهای بارانی ،اشک هایم جاری گشته ( تشبیه اشک به ابرهای بهاری)
اما باز هم موفق نبوده. چرا؟ چون توی همین دو تا مثالی که من آوردم، تشبیهات، کاملاً نادرست به کار رفتن: قلب رو‌ نمیشه به یه آدم برفی تشبیه کرد. چون اصولاً از هیچ نظر تناسبی نداره. وقتی تشبیه یه چیزی به چیز دیگه درسته که این دو تا با هم تناسب داشته باشن. قلب سرخی که مدام در حال تپیدنه، چه وجه اشتراک و شباهتی با یه آدم برفی سفید رنگ بی‌حرکت داره؟! اگه منظور نشون دادن سرمای قلبه، میشه از نمونه‌های درستی استفاده کرد. مثل شعله‌ی آتیشی که خاموش شده و یا رو به خاموشیه. رنگ قرمز قلب و تپیدنش ‌رو با قرمزی شعله‌ی آتیش و حرکت کردنش مقایسه کنید. مسلماً نمونه‌ها و مثال‌های بهتری هم وجود دارن که خود سانی عزیز می‌تونه پیدا کنه.
و البته مگه ابرهای بارونی خودشون جاری میشن؟! ابرها می‌بارن نه اینکه مثل اشک جاری بشن.
این عدم تناسب‌ها و تشبیهات نا‌به‌جا هم نقطه ضعف بزرگی در اثر پیش رو هستن.
✨✨✨✨
🌟
لحن: در یک اثر، مخصوصاً اگه شعر هم باشه، یکدستی لحن صاحب اثر باعث انسجام و ایجاد زیبایی در اون میشه. لحن یک متن چه داستان( به جز گفت‌وگوهای داستان و رمان)، دلنوشته، چه شعر و... یا باید گفتاری و محاوره باشه و یا نوشتاری اما در اثر حاضر، ما این انسجام و یکدستی رو‌ نمی‌بینیم. کلمات و جملات چه به صورت گفتاری چه نوشتاری در کنار هم آورده شدن و مجموعه‌ی نازیبا و درهمی ساختن:
اکنون من ماندم وزمستون وقلبی از هم گسسته.
و:

میخندیدی ومن بیشترازقبل میشدم دلباخته.
نگاهم میکردی ومن بیشترازهردم میشدم شیفته.
ناگهان چه شدکه همه ی احساسات درونت خفته؟
هرچه گفتم وگفتی برایم رفته وبرایت گذشته؟

✨✨✨✨
🌟
تکرار و مشکلات نگارشی: و البته اثر پر از اشکالاتی از نظیر عدم رعایت فاصله و نیم‌فاصله، عدم قرار دادن درست علایم نگارشیه و حتی یک جاهایی می‌بینیم کلمات به هم چسبیدن و هیچ فاصله‌ای بینشون نیست:
مهمانم شوباردیگرتنها چه میشه؟

که ببخشی گرمابه زمستانم که سرمایی نباشه


نگفتی که دستهایت درگرماوسرمازدستانم رها نمیشه
این باعث میشه خواننده توی یه سری از بخش‌ها، کلمات رو نادرست بخونه. مثلاً گرما به که به این صورت نوشته شده: «گرمابه» معنی حمام به خودش گرفته. این اشکالات مخاطب رو برای برقراری ارتباط با اثر دچار مشکل می‌کنن.
✨✨✨✨
🌟
رعایت پارت نویسی: و در این قسمت، درسته که برای شعر، قرار دادن چهار خط در یک پارت درست و به جاست ولی اینجا ما با یه مجموعه غزل رو به رو هستیم. مجموعه شعر غزل یعنی چی؟ یعنی یک مجموعه از چندین غزل، تشکیل شده باشه نه یک شعر رو بیایم بخش، بخش و پارت، پارت کنیم. وقتی اسم مجموعه میاد، یعنی ما چندین شعر داریم که می‌خوایم اونا رو توی یه کتاب یا حالا اینجا توی انجمن در یه تاپیک قرار بدیم. یعنی ما چند تا داستان داریم که می‌خوایم با هم اونا‌رو‌ توی یه کتاب جمع کنیم و...
✨✨✨✨
🌟
اسم اثر: من در این مورد خیلی دقت کردم. بدون توجه به تکراری بودن کلماتی که برای اسم کنار هم قرار گرفتن، می‌خوام یه تفسیر کوتاهی ازش داشته باشم. میگه زمستون پشت شیشه، یعنی این سرما و زمستونی که نویسنده توی اثرش آورده اون بیرون و پشت شیشه قرار داره ولی این در حالیه که سرمای ذکر شده حتی به داخل خونه هم نفوذ کرده:
چه سرده،حتی کنار شومینه دست هایم گرم نمیشه
یا:
آدم برفی،وصف خوبی است برای حال این قلب سرگشته.
و:

سرده سرده،این زمستون،اینقدر که سرمایش حس میشه حتی از پشت شیشه
حالا که این زمستون با سرماش این‌طور هجوم آورده و حتی به داخل خونه و قلب راوی ماجرا نفوذ کرده، آیا اسم انتخابی با توجه به این موضوع که: « وقتی در مورد انتخاب عنوان شعر یا داستان تصمیم می‌گیریم، باید اینو در نظر بگیریم که این عنوان یه ارتباط کلی با موضوع داشته باشه و کامل نوشته‌ی ما رو پوشش بده» اسم خوبیه؟ آیا نویسنده تونسته ارتباط تنگاتنگی بین عنوان و تمام موضوع اثر ایجاد کنه؟ پاسخ به این سؤال و قضاوت در موردش‌رو به عهده‌ی خود نویسنده میذارم و با توجه به چیزهایی که گفتم، با ارفاق، سطح برنزی‌رو برای اثر سانی عزیز در نظر می‌گیرم و امیدوارم در آینده آثار قوی و خوبی ازش بخونم.


سطح:
برنزی


@مدیر نقد
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #3
نقد مجموعه شعر زمستون پشت شیشه
بذار ببینم اینجا چی داریم و نوبت نقد کدوم اثره! بله، چیزی که برای نقد به دستم رسیده، مجموعه شعر زمستون پشت شیشه اثر سانیه و اون‌طور که نویسنده در شناسه‌ی اثرش نوشته، مجموعه‌ی غزله و باید ببینیم این مجموعه غزل چه قدرت‌ها و چه نقاط ضعفی داره! علاوه بر این اصلاً ببینیم این اشعار، غزل و در کل، شعر هستن یا نه؟

✨✨✨✨
🌟
قالب: برای پیدا کردن جواب سؤال‌ها‌مون، به نظرم بهتره اول بریم سراغ تعریف قالب شعری مورد نظرمون و ببینیم اصلاً چیه و چطوری سروده میشه: در ادبیات، غزل یک قالب شعر فارسیه با پنج تا دوازده بیت، البته غزلهایی هم داریم که از دوازده تا بیت بیشتر هستن ولی قانون اینه که کمتر از پنج بیت نباشه.
خب این یک تعریف ساده و مفید و مختصر از غزل.
حالا ببینیم چه ساختاری داره:
در غزل، بیت‌ها، هم‌وزن هستن و قافیه و ردیف مصراع‌های زوج با قافیه و ردیف مصراع اولِ بیت اول هم‌خوانی دارن:


______________+ _______________+
______________ _______________+
______________ _______________+
______________ _______________+
______________ _______________+

به عنوان نمونه من غزلی از استاد حسین منزوی اینجا میذارم:

اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت

زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت

دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی

دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت

درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد

که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت

دهانت جوجه‌هایش را پریدن گر بیاموزد

کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت

بدین سان که من و تو از تفاهم عشق می‌سازیم

از این پس عشق‌ورزی هم، قراری تازه خواهد یافت

من و تو عشق را گسترده‌تر خواهیم کرد، آری

که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت

تو خوب مطلقی، من خوب‌ها را با تو می‌سنجم

بدین سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت

جهان پیر ـ این دلگیر هم، با تو، کنار تو

به چشم خسته‌ام، نقش و نگاری تازه خواهد یافت

حالا بریم سراغ وزن و هجا:
وزن: در شعر، وزن باعث ایجاد نظم و هماهنگی در طول مصراع‌ها و چیدمان هجاهای هر مصراعه.
«هجا» یا «بخش» : یک واحد گفتاره که با هر ضربه‌ی ریه به بیرون رونده میشه.
کلمات زبان فارسی از نظر تعداد هجا تفاوت دارن، به عنوان مثال: کلمه ی «در» یک هجایی و کلمه «در بان» دو هجایی و کلمه «در وا زه بان» چهار هجاییه.
تعداد حروف هجاها، باهم برابر نیستن و از این نظر می تونیم اونا رو به سه حالت تقسیم کنیم:
1. هجای یک حرفی: که بهش هجای «کوتاه» گفته میشه. مثل: تَ، دِ، نُ
2.هجای دو حرفی: که بهش هجای «بلند» گفته میشه. مثل : ما، می، مو، از، ری
3. هجای سه حرفی و بیشتر: که بهش هجای «کشیده» گفته میشه. مثل: باز، ایست، پودر و ...
حالا بعد از تعریف‌ها و آوردن مثال‌هامون، ببینیم دوست عزیز ما چقدر آثارشون به این تعاریف نزدیکه:

زمستون ،بابرف وبارون پشت شیشه
جان من،تومیایی من منتظرهستم همیشه
که بخندی،به رویم باردیگر،بازمیشه؟
سفیده ،پوشیده ازبرف ،کی سبز میشه بیشه؟

خب، نویسنده‌ی عزیزمون خودش می‌تونه ببینه با وجود اینکه سعی کرده اثرش موزون باشه و قافیه و ردیف‌رو رعایت کنه اما موفق نشده و باز هم غزلی نگفته. چون طبق چیزایی که ذکر شد، به هیچ عنوان ساختار شعر مورد نظر رعایت نشده. وزن و قافیه و ردیف، درست و به جا نبودن. مثلاً ما اگه بخوایم وزن یک بخش از اثر دوستمون رو بررسی کنیم:
نگاهات،چه زیبابود،دردلم میزد ریشه: ۱۴ هجا
چه تنگ است ،دل من برای موهایت که میداد عطربنفشه: ۲۰ هجا
چه سرده،حتی کنار شومینه دست هایم گرم نمیشه: ۱۳ هجا
میگفتی،ازآرزو هایت برایم،هدف هاونقشه: ۱۲ هجا
این در حالیه که در غزل، هجاهای تمام مصرع‌ها باید با هم مساوی باشن. پس تا اینجا ما غزلی نداریم.
حالا بریم سراغ:
✨✨✨✨
🌟
مقدمه: برای مقدمه‌ی یه مجموعه شعر، معمول اینه که یه بیت از اشعار داخل خود مجموعه بیاد و صاحب اثر هم همین کار رو انجام داده اما چیزی که اینجا مشکل داره، نحوه انتخاب و قرارگیری کلمه‌ها در کنار همه. در نوشتن یه متن و البته یک شعر، یکی از چیزهایی که بهش زیبایی می‌بخشه، نحوه‌ی انتخاب و چینش کلمه‌ها در کنار همدیگه‌ست. به طوری که علاوه بر ایجاد معنا و مفهوم، یک ترکیب زیبا ایجاد کنه. در حالی‌که در شعر سانی عزیز، کلماتی که استفاده شده و ترکیب و قرارگیری اون‌ها در کنار هم، خیلی جاهای دیگه هم دیده شده و واقعا تکرار اندر تکراره و ما اینجا حرف تازه‌ای نمی‌بینیم. همه می‌دونیم زمستون همیشه با برف و بارون همراهه و این چیز تازه‌ای نیست. این چیزیه که تمام مردم عادی اونو می‌بینن و می‌دونن. در صورتی‌که یه شاعر باید چیز متفاوت‌تری ببینه. اگه مردم عادی یک تار مو می‌بینن، شاعر باید پیچش اون تار مو رو‌ ببینه و البته اگه می‌خواد حتی حرفای تکراری بزنه، باید به نحو خلاقانه‌ای این کار رو انجام بده که تکراری به نظر نرسه. از یه زاویه‌‌ی دید تازه به موضوع نگاه کنه و نحوه‌ی ترکیب و چینش کلمات در کنار هم متفاوت باشه. باور کنید از چند قرن پیش تا الان این زمستون همیشه همراه با برف و بارون و انتظار برای یار بوده.
اما بعد از تمام این حرف‌ها، اینجا من این بیت رو تغییر میدم ببینم چه اتفاقی می‌افته:

زمستون ،بابرف وبارون پشت شیشه: باران و برف و زمستان و پنجره
جان من،تومیایی من منتظرهستم همیشه: یک فصل انتظار، مدام از تو خاطره

من این‌ دو بیت رو که با رنگ آبی مشخص کردم، فی‌البداهه و در لحظه گفتم و هر چند ضعف‌هایی داره ولی از نظر وزنی درسته و بیت معقولتری به نظر میرسه. در هر صورت یک مقدمه این چنینی، در حالی‌که خود شعر مشکل داره، قطعاً امتیاز زیادی نمی‌گیره.
✨✨✨✨
🌟
توصیفات و معنای شعر: درون مایه‌ی شعر دوستمون، چشم به راهی و انتظار بیهوده کشیدن برای کسیه و سعی شده حال و هوای سرد و پر از اندوه ناشی از این انتظار خلق بشه اما باز هم ما با حرف تازه‌ای رو به رو نمیشیم به جز اظهار مداوم سرمای اطراف و قلب دو طرف و اندوه و افسردگی و هر قدر جلوتر می‌ریم، باز هم به چیز تازه‌ای بر نمی‌خوریم:
اندوه فراقت همانند این برف ها بر روی هم انباشته میشه.
چه راحت اشک هایم بی تو جاری میشه.
مثل بارون که بی امان می باره وخسته نمیشه.
برف و بارون،تنها همدمانم که با انها هم جای تو پر نمیشه.
سرده سرده،این زمستون،اینقدر که سرمایش حس میشه حتی از پشت شیشه.
سرده،سرما رفته رفته در دلم میزنه ریشه.
انقدر محکم،که قرار نیست انگار قلبم هرگز از غم هایم رهاشه.
غمت چه ها کرد که اهسته وجودم داره بی روح میشه.

ولی یه نکته‌ی مثبتی که من باهاش مواجه شدم، بیان خطابی در اثره که مخاطبش دوم شخص مفرده و اگه شاعر شعر خوبی سروده بود، این بیان خطابی می‌تونست صمیمیت شعرش رو بیشتر کنه و به جذابیتش اضافه کنه.
✨✨✨✨
🌟
آرایه‌های ادبی: در اینجا هر چند دوستمون سعی کرده از عناصر خیال انگیز استفاده کنه: آدم برفی،وصف خوبی است برای حال این قلب سرگشته( تشبیه قلب به آدم برفی)
همانندابرهای بارانی ،اشک هایم جاری گشته ( تشبیه اشک به ابرهای بهاری)
اما باز هم موفق نبوده. چرا؟ چون توی همین دو تا مثالی که من آوردم، تشبیهات، کاملاً نادرست به کار رفتن: قلب رو‌ نمیشه به یه آدم برفی تشبیه کرد. چون اصولاً از هیچ نظر تناسبی نداره. وقتی تشبیه یه چیزی به چیز دیگه درسته که این دو تا با هم تناسب داشته باشن. قلب سرخی که مدام در حال تپیدنه، چه وجه اشتراک و شباهتی با یه آدم برفی سفید رنگ بی‌حرکت داره؟! اگه منظور نشون دادن سرمای قلبه، میشه از نمونه‌های درستی استفاده کرد. مثل شعله‌ی آتیشی که خاموش شده و یا رو به خاموشیه. رنگ قرمز قلب و تپیدنش ‌رو با قرمزی شعله‌ی آتیش و حرکت کردنش مقایسه کنید. مسلماً نمونه‌ها و مثال‌های بهتری هم وجود دارن که خود سانی عزیز می‌تونه پیدا کنه.
و البته مگه ابرهای بارونی خودشون جاری میشن؟! ابرها می‌بارن نه اینکه مثل اشک جاری بشن.
این عدم تناسب‌ها و تشبیهات نا‌به‌جا هم نقطه ضعف بزرگی در اثر پیش رو هستن.
✨✨✨✨
🌟
لحن: در یک اثر، مخصوصاً اگه شعر هم باشه، یکدستی لحن صاحب اثر باعث انسجام و ایجاد زیبایی در اون میشه. لحن یک متن چه داستان( به جز گفت‌وگوهای داستان و رمان)، دلنوشته، چه شعر و... یا باید گفتاری و محاوره باشه و یا نوشتاری اما در اثر حاضر، ما این انسجام و یکدستی رو‌ نمی‌بینیم. کلمات و جملات چه به صورت گفتاری چه نوشتاری در کنار هم آورده شدن و مجموعه‌ی نازیبا و درهمی ساختن:
اکنون من ماندم وزمستون وقلبی از هم گسسته.
و:

میخندیدی ومن بیشترازقبل میشدم دلباخته.
نگاهم میکردی ومن بیشترازهردم میشدم شیفته.
ناگهان چه شدکه همه ی احساسات درونت خفته؟
هرچه گفتم وگفتی برایم رفته وبرایت گذشته؟

✨✨✨✨
🌟
تکرار و مشکلات نگارشی: و البته اثر پر از اشکالاتی از نظیر عدم رعایت فاصله و نیم‌فاصله، عدم قرار دادن درست علایم نگارشیه و حتی یک جاهایی می‌بینیم کلمات به هم چسبیدن و هیچ فاصله‌ای بینشون نیست:
مهمانم شوباردیگرتنها چه میشه؟

که ببخشی گرمابه زمستانم که سرمایی نباشه


نگفتی که دستهایت درگرماوسرمازدستانم رها نمیشه

این باعث میشه خواننده توی یه سری از بخش‌ها، کلمات رو نادرست بخونه. مثلاً گرما به که به این صورت نوشته شده: «گرمابه» معنی حمام به خودش گرفته. این اشکالات مخاطب رو برای برقراری ارتباط با اثر دچار مشکل می‌کنن.
✨✨✨✨
🌟
رعایت پارت نویسی: و در این قسمت، درسته که برای شعر، قرار دادن چهار خط در یک پارت درست و به جاست ولی اینجا ما با یه مجموعه غزل رو به رو هستیم. مجموعه شعر غزل یعنی چی؟ یعنی یک مجموعه از چندین غزل، تشکیل شده باشه نه یک شعر رو بیایم بخش، بخش و پارت، پارت کنیم. وقتی اسم مجموعه میاد، یعنی ما چندین شعر داریم که می‌خوایم اونا رو توی یه کتاب یا حالا اینجا توی انجمن در یه تاپیک قرار بدیم. یعنی ما چند تا داستان داریم که می‌خوایم با هم اونا‌رو‌ توی یه کتاب جمع کنیم و...
✨✨✨✨
🌟
اسم اثر: من در این مورد خیلی دقت کردم. بدون توجه به تکراری بودن کلماتی که برای اسم کنار هم قرار گرفتن، می‌خوام یه تفسیر کوتاهی ازش داشته باشم. میگه زمستون پشت شیشه، یعنی این سرما و زمستونی که نویسنده توی اثرش آورده اون بیرون و پشت شیشه قرار داره ولی این در حالیه که سرمای ذکر شده حتی به داخل خونه هم نفوذ کرده:
چه سرده،حتی کنار شومینه دست هایم گرم نمیشه
یا:
آدم برفی،وصف خوبی است برای حال این قلب سرگشته.
و:

سرده سرده،این زمستون،اینقدر که سرمایش حس میشه حتی از پشت شیشه
حالا که این زمستون با سرماش این‌طور هجوم آورده و حتی به داخل خونه و قلب راوی ماجرا نفوذ کرده، آیا اسم انتخابی با توجه به این موضوع که: « وقتی در مورد انتخاب عنوان شعر یا داستان تصمیم می‌گیریم، باید اینو در نظر بگیریم که این عنوان یه ارتباط کلی با موضوع داشته باشه و کامل نوشته‌ی ما رو پوشش بده» اسم خوبیه؟ آیا نویسنده تونسته ارتباط تنگاتنگی بین عنوان و تمام موضوع اثر ایجاد کنه؟ پاسخ به این سؤال و قضاوت در موردش‌رو به عهده‌ی خود نویسنده میذارم و با توجه به چیزهایی که گفتم، با ارفاق، سطح برنزی‌رو برای اثر سانی عزیز در نظر می‌گیرم و امیدوارم در آینده آثار قوی و خوبی ازش بخونم.


سطح:
برنزی


@مدیر نقد

نویسنده: @sani.v. n
منتقد: @Nil@85

اختصاصی: است
سطح: برنزی

@Niloofar°MC⁴
@مدیر تایپ
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر کل
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,088
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین