. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح مجدد رمان به سوی شیدایی | هدیه قلی زاده

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,410
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,136
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #1

نام اثر: رمان به سوی شیدایی
نویسنده: @هدیه زندگی

خلاصه: درحالی که نگار در کشمکش احساسی خود قرار گرفته و نیازی به یک صحبت دوباره در مورد رابطه‌اش با مرد زندگی‌اش دارد، هستی، دختری جوان با آرزوهای متفاوت از خانواده‌اش، دختری با خیالات و اهداف مختص خودش، پا به میدان می‌گذارد و تصمیمی را که در مورد زندگی‌اش دارد، شجاعانه بر زبان می‌آورد. حال، هستی‌ است که با قدرت تمام، سعی دارد به خواسته‌اش برسد و بر تلاطم و جریان زندگی گذر کند. سرانجام، داستان با ورود پیام، مردی که آوازه‌اش در همه‌جا پیچیده، رنگ و روی جدیدی به خود می‌گیرد و امان از آن‌وقتی که دانه‌های عشق ‌در زمین زندگی‌شان کاشته می‌شود.

مقدمه:
چشم‌های زيبای پر از برقت را که انگيزه می‌دهد و نويد در آن فريادمی‌کشد را به چه تشبيه کنم؟
چشم‌هايی که افراد با ديدنش از حرکت ايستادند و شگفت‌زده شدند!
تو بگو!
چشم‌هايی که دست کم از آسمان ندارد.
من که تمام روياهايم را در آسمان شب پر ستاره‌ام، دنيای خودم می‌ديدم، با آمدنت چه کردی با من که تمامی باورهايم را شکستم و مجذوب تو شدم؟ نه مجذوب زيبایی‌ات، نه! مجذوب تلاش و انگيزه‌ات برای هدفت، که چطور آن‌قدر محکم‌ و طمانینه قدم بر می‌داشتی!
خودت بگو!
تو، که هستی؟

لینک اثر:

منتقد: @Nil@85
زمان تحویل: 3 آذر 1400
مهلت پایان:

پ.ن: نیلا جانم، این اثر قبلا تگ الماسی دریافت کرده اما من مجدد بعضی قسمت هاش رو بررسی کردم، در این سطح نیست. لطف کن خودت شخصا از اول نقدش کن و هرچقدر زمان صلاح میدونی برای خودت در نظر بگیر
 
  • گل رز
  • قلب شکسته
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users
راه‌حل
در ابتدا قبل از شروع به نقد رمان به سوی شیدایی می‌خوام به معرفی این اثر و نویسنده‌ش بپردازم:
رمان به سوی شیدایی نوشته‌ی هدیه قلی زاده در مورد خانواده‌ایه که دختر جوانی دارن و این دختر جوان باید انتخاب‌هایی برای ادامه‌ی مسیر زندگیش داشته باشه و نویسنده‌ی این اثر همون‌طور که می‌دونین خانم قلی‌زاده نویسنده‌ی انجمن با چندین اثر دیگه توی همین انجمن هستن که بنا به درخواستشون، کارشون مجدد نقد میشه. به نظر من ما نمی‌تونیم این نوشته رو رمان بدونیم چرا؟
چون بر اساس تعریف رمان: رمان داستانی طولانی با تاکیدی بر واقعیت و اصالت و تجربیات و تخیلات فردی و ویژگی‌های روان‌شناختی است یا به قول ای.ام.فوستر رمان:
« داستانی است به نثر با وسعتی معین» البته در ادامه توضیح میده وسعتش نباید کمتر از 50هزار کلمه باشه! و این تعریف فرهنگ آکسفورد...

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,568
راه‌حل‌ها
54
پسندها
13,569
امتیازها
650

  • #2
در ابتدا قبل از شروع به نقد رمان به سوی شیدایی می‌خوام به معرفی این اثر و نویسنده‌ش بپردازم:
رمان به سوی شیدایی نوشته‌ی هدیه قلی زاده در مورد خانواده‌ایه که دختر جوانی دارن و این دختر جوان باید انتخاب‌هایی برای ادامه‌ی مسیر زندگیش داشته باشه و نویسنده‌ی این اثر همون‌طور که می‌دونین خانم قلی‌زاده نویسنده‌ی انجمن با چندین اثر دیگه توی همین انجمن هستن که بنا به درخواستشون، کارشون مجدد نقد میشه. به نظر من ما نمی‌تونیم این نوشته رو رمان بدونیم چرا؟
چون بر اساس تعریف رمان: رمان داستانی طولانی با تاکیدی بر واقعیت و اصالت و تجربیات و تخیلات فردی و ویژگی‌های روان‌شناختی است یا به قول ای.ام.فوستر رمان:
« داستانی است به نثر با وسعتی معین» البته در ادامه توضیح میده وسعتش نباید کمتر از 50هزار کلمه باشه! و این تعریف فرهنگ آکسفورد برای رمان: «روایت منثور داستانی با طول شایان توجه که در آن شخصیت‌ها و اعمال که نماینده‌ی زندگی واقعی‌اند با پیرنگی که کمابیش پیچیده است» تصویر شده‌اند.
دقت کنین پیرنگی که کمابیش پیچیده است. معنیش چیه؟
طرح داستان یا پیرنگ (plot) بدون شک مهم‌ترین عنصر یک داستانه. پیرنگ در واقع مجموعه‌ای از رویدادهاییه که توسط این رویدادها با شخصیت های داستان، فضاسازی و هدف داستان آشنا میشیم. در واقع پیرنگ، بدنه‌ایه که سایر عناصر داستان روی اون رشد می‌کنن.
آیا در اثر خانم قلی‌زاده با چنین چیزی مواجهیم؟ آیا پیچیدگی در اثر ایشون وجود داره؟ آیا اتفاقات و رویدادهای نوشته‌ی ایشون ما رو به اندازه‌ی کافی با شخصیت‌ها، فضا و هدف داستانشون آشنا کرد؟ اجازه بدین با بررسی کامل اثر ایشون نتیجه گیری کنیم: اول اینکه:
یک رمان پنج عنصر اصلی و مهم داره، ما با این عناصر سعی می‌کنیم در طول نقدمون آشنا بشیم:

۱: شخصیت‌های رمان
۲: توصیف زمان، مکان
۳: طرح
۴: تناقضات و نقاط اوج
۵: زاویه دید

وقتی داستانی شروع میشه و وارد فضای اون داستان میشیم، نویسنده مارو آروم، آروم با فضا و شخصیت‌ها آشنا می‌کنه و مسائل و موضوعاتی رو در داستان مطرح می‌کنه که باعث ایجاد تعلیق و کشمکش میشن و شخصیت‌ها رو درگیر ماجراهایی می‌کنه و در جایی از داستان به نقطه‌ای می‌رسیم که نقطه‌‌ی اوج داستان نام داره و خواننده رو مشتاق تر و کنجکاوتر و پیگیرتر می‌کنه و در آخر و پایان داستان در لحظه‌ی فرود و نقطه‌ی پایانی، زمانی که گره‌های داستان باز میشن، شخصیت‌ها به سرانجام میرسن یا نمیرسن، بالاخره داستان به جایی میرسه که مخاطب با لذت فهمیدن و کشف پایان ماجرا مواجه میشه.
این یه چارچوب کلی از رمانه. یعنی ما ورود داریم، آشنایی، طرح مسئله، ایجاد گره و حالت تعلیق و کشمکش، نقطه‌ی اوج و نقطه‌ی فرود. در اثر خانم قلی زاده ما با چه چیزی مواجه هستیم؟
اسم: یه اسم که نقطه‌ی آغازین و دروازه‌ی ورودیه و باعث میشه فکر کنیم حتما ماجراهای جالبی در انتظارمونه، اسمش به سوی شیداییه، پس یه ماجرای عاشقانه‌ی عالی در انتظارمونه، در حالیکه این فقط یه اسم باقی می‌مونه و به هیچ وجه در ادامه و با خوندن داستان ارتباطش رو با کل ماجرا درک نمی‌کنیم و نمی‌فهمیم.
خلاصه: یه خلاصه‌ای که باعث میشه انتظار ورود به یه دنیای جذاب و پر کشمکش و احساسی رو‌ داشته باشیم: درحالی که نگار در کشمکش احساسی خود قرار گرفته و نیازی به یک صحبت دوباره در مورد رابطه‌اش با مرد زندگی‌اش دارد، هستی، دختری جوان با آرزوهای متفاوت از خانواده‌اش، دختری با خیالات و اهداف مختص خودش، پا به میدان می‌گذارد و تصمیمی را که در مورد زندگی‌اش دارد، شجاعانه بر زبان می‌آورد. حال، هستی‌ است که با قدرت تمام، سعی دارد به خواسته‌اش برسد و بر تلاطم و جریان زندگی گذر کند. سرانجام، داستان با ورود پیام، مردی که آوازه‌اش در همه‌جا پیچیده، رنگ و روی جدیدی به خود می‌گیرد و امان از آن‌وقتی که دانه‌های عشق ‌در زمین زندگی‌شان کاشته می‌شود.
ولی در ادامه و با خوندن اثر، اون انتظار ما برآورده نمیشه و امیدمون به یأس تبدیل میشه.
آغاز داستان با صحنه‌ی خلوت زن و شوهری شروع میشه که خب ما با توجه به خلاصه‌ای که از کتاب خوندیم می‌خوایم بدونیم این زن و شوهر،کی هستن و قصه‌شون چیه و بعد از این صحنه خیلی سریع وارد صحنه‌ی دیگه ای میشیم. دختری که از درس خوندن خسته شده و می‌ره سراغ پدر و مادرش و با صحبتهایی راضیشون می‌کنه که تحصیلاتشو در رشته‌ای که خودش می‌خواد ادامه بده و اونا هم می‌پذیرن، هر چند مادر مقداری ناراضیه و با حرفای پدر رضایت میده. بعد زمان می‌گذره موفقیت دخترو نشون میده، مردی عاشقشه و ازش خواستگاری می‌کنه دختر از این خواستگاری ناراحت میشه ولی بعد می‌پذیره باهاش ازدواج کنه و بعد از چند سال هم می‌بینیم خوشبختن.
آیا ما اینجا با فراز و فرودها و کشمکش‌های داستانی، با درگیری‌ شخصیت‌ها توی داستان و ایجاد تعلیق مواجه شدیم؟ آیا گره افکنی در داستان وجود داشت؟ آیا داستان پیچیدگی خاصی داشت؟ آیا نقطه‌ی اوجی در اون مشاهده شد؟ آیا خلاقیت نویسنده در به تصویر کشیدن و خلق ماجراهای جالب و نوع به تصویر کشیدن اونها مشهوده؟ یا توصیف زمانی درستی داشته؟ خیر، به نظرم این به یه طرح اولیه و خام بیشتر شبیه بود تا یه داستان یا رمان، ما تکه‌هایی از زندگی شخصی رو خوندیم بدون هیچ پیچیدگی و بعد هم قضیه به پایان می‌رسه.
شخصیت‌پردازی: شخصیت پردازی ها بدون هیچ پیچیدگی، کاملا تخت، تک بعدی و همه مثبتن. وقتی از شخصیت پردازی در داستان حرف می‌زنیم یعنی چی؟ یعنی ما یه شخصیتی رو خلق کنیم که حتی صداش رو هم بتونیم در ذهنمون تصور کنیم. یعنی نه تنها خصوصیات ظاهریش، بلکه خصلت‌های شخصیتیش رو، خوب و بدش رو، بتونیم توصیف کنیم و در داستانمون نشون بدیم، اینکه بگیم طرف خوشگل بود و چشم و ابرو مشکی و مهربون کافی نیست، وقتی میگیم مهربون، باید اون مهربونی رو با پرداخت درست شخصیتمون نشون بدیم. وقتی میگیم طرف مغروره واقعا طوری رفتارشو توصیف کنیم که خواننده باور کنه مغروره. وقتی شخصیتی شیطونه ما این شیطنتو در رفتار و گفتارش نشون بدیم. اون ذات شیطونش رو برای مخاطب رو کنیم. شخصیت‌های انسانی رو‌ چرا در داستان هامون اکثراً تک بعدی نشون میدیم؟ تخت و بی حالت و باور نکردنی؟ در حالی که یک شخصیت مجموعه‌ای از رفتارهای خوب و بد رو هر دو با هم داره، پیچیدگی داره، چند بعدیه، ممکنه خیلی جاها ظاهر و باطنش یکی نباشه، به عنوان مثال: پسری مهربون و خوش قیافه‌ست و دست برقضا عاشق هم هست ولی فوق‌العاده ترسوئه و خجالتیه، نمی‌تونه و یاد نگرفته حرف دلشو بزنه، درونگراست، این شخصیت وقتی توی داستانی قرار بگیره و به خوبی هم ویژگی‌های شخصیتیش نشون داده بشن، خودش می‌تونه به وجود آورنده‌ی ماجرایی باشه که خواننده رو دنبال خودش بکشونه.
دیالوگ: دیالوگ‌ها کاملا تصنعی بودن. آیا در زندگی واقعی هم ما این‌طور حرف می‌زنیم؟ زنی که به شوهرش ابراز عشق می‌کنه این‌طور ابرازش می‌کنه؟ چرا که تو بارها مرا با همین گرما صدا بزنی و من هم برای بارها غرق خوشی و لذت شوم؟! یه مرد تحصیلکرده، آداب دان و از یه خانواده‌ی سطح بالا موقع خواستگاری از دختر مورد علاقه‌ش میگه: بنده رو به غلامی قبول می‌کنین؟ این چی رو نشون میده؟ ضعف کار. دیالوگ ضعیف خودش اطلاعات ضعیف به خواننده میده و در شخصیت پردازی ضعیف هم تاثیر داره.
سیر ماجرا: اصلا ماجرا طوری با سرعت و بدون هیچ پیچیدگی پیش رفت و همه چیز با خوبی و خوشی به پایان رسید که حتی مجالی برای لحظه‌ای تفکر و مکث به مخاطب نداد. حتی مشخص نشد خود نویسنده هدفش از نوشتن این ماجرا چی بوده؟! شما وقتی می‌خوای بگی والدین در کنار بچه‌هاشون باشن و ازشون حمایت کنن تا پیشرفت کنن، وقتی اینو می‌خوای توی داستان بگی باید بهش حالت داستانی بدی، گیر و گره بنداز توی کار، با ذهن مخاطب بازی کن، بکشونش دنبال خودت و شخصیت‌هات، بترسونش، بخندونش، بگریونش، بهش یه جاهایی هیجان بده و کنجکاوش کن، خواننده اومده داستان تو رو بخونه که لذت ببره، که کشف کنه، بفهمه، بشناسه، به فکر فرو بره و بدونه ولی با نوشته‌ی شما راه به جایی نمی‌بره. فقط می‌خونه و میره، ما نویسنده داریم که توی نوشته‌ش می‌خواد حرف خاصی بزنه و چیزی با نوشتنش بهمون یاد بده و به اصطلاح متعهده و نویسنده‌ای داریم که نمی‌خواد حرفی بزنه بلکه می‌خواد زیبایی رو به تصویر بکشه و خواننده رو با نشون دادن این زیبایی به لذت برسونه و خودش هم لذت ببره ولی داستان شما هیچ حرفی برای گفتن نداره و هیچ زیبایی و لذتی رو‌ هم به تصویر نمی‌کشه.
زاویه‌‌ی دید: در نوشته‌ی شما چند بار عوض میشه و ثبات نداره. لااقل اگه ماجرا بلندتر و پر طول و تفصیل‌تر بود و پر کشش‌تر، باز تغییر متعدد زاویه دید قابل قبول‌تر بود ولی برای نوشته‌ی به این کوتاهی این تغییرات زیاده از حده.
لحن: لحن، سرد، شعاری، تصنعی و عاری از احساسات واقعی انسانیه، مخاطب نمی‌تونه با داستان ارتباط برقرار کنه.
پرداخت داستانی: همون‌طور که گفتم چه از نظر پرداخت شخصیت و چه از نظر پرداخت صحنه‌ها و توصیفات مکانی و زمانی، واقعا ضعیف بود. وقتی شما یه صحنه رو توصیف می‌کنی، باید حداقل یه طرح کلی ازش بیاد توی ذهن مخاطب ولی من خودم به شخصه نتونستم همچین چیزی رو درک کنم، شخصیت شما از اول داستان که آروم آروم شکل میگیره و به وجود میاد باید همراه با سیر داستان رشد کنه و در آخر وقتی به انتهای داستان می‌رسیم، بتونیم به درک و شناختی از اون برسیم. من هیچ کدوم از اینا رو توی داستان شما، نویسنده عزیزمون ندیدم. نوشتین ژانر عاشقانه ولی این عشق بین شخصیت‌ها رو درست توصیف نکردین که بتونیم باورش کنیم و جذبش بشیم. همین که بگیم یه اثر ژانر فلانه و یه سری چیزارو هم سرسری بیاریم توی نوشته‌مون که نمیشه، اون عشق رو شما نشون بده به مخاطبت، اون علاقه‌ی مرد به زنش رو در عمل و نه در حرف و چندتا جمله‌ی خشک فاضلانه نشون بده. توصیف کن عزیزم تا من اون احساس رو درک کنم. تا بفهمم و از خوندنش لذت ببرم.
در رفتار و در عمل شخصیت‌ها اینو نشون بده، ما توی ادبیات شخصیت عاشق زیاد داریم. یه مثال میزنم: سال بلوای عباس معروفی رو بخونین، نوش‌آفرین و حسینا عاشق همدیگه هستن، ببینین چطور رفتار می‌کنن و چی به هم میگن؟ نوش‌آفرینی که در به در دنبال حسیناست و حتی توی مراسم سینه زنی، سینه میزنه و زیر لب میگه حسین، حسین حسینا، حسینایی که پشت پنجره‌ی بخار گرفته‌ی میخونه، خونه‌ی نوشا رو دید میزنه. اون‌قدر این احساسات و حرکات و اعمال و حرفاشون جذاب و باور کردنی، توصیف شده که از خوندنشون لذت می‌بری، جذبشون میشی و توی ذهنت حک میشه. کتاب‌ها رو بخونین و ببینین چطور احساسات و عواطف شخصیت‌ها توصیف شده. سرسری نخونین، با دقت تمام مکث کنین، روی جمله‌ها و حتی کلمه‌ها، مکث کنین.
من دارم اینارو میگم چون دوست دارم شما اثرتون قوی بشه، یه نوشته‌ای باشه که با خوندنش همه لذت ببرن و توی ذهن خیلی از مخاطباتون بمونه. اینایی که گفتم اصول داستان نویسی هستن که اگه رعایت نشن نوشته‌ی ما دیگه اسمش داستان نیست. من حرف زیاد دارم ولی بخوام بگم خیلی طول می‌کشه. فقط توصیه‌م به نویسنده‌ی عزیزمون اینه که تا می‌تونی کتابای خوب مطالعه کن، کتابهایی که ذهنتو باز و روشن کنن و باعث بشن درک بهتری از داستان نویسی پیدا کنی، امیدوارم با نوشتن این نقد هر چند ناقص، تونسته باشم کمکی هر چند کوچیک به هدیه عزیز کرده باشم و براش آرزوی موفقیت دارم.
یه سری اشکالات هم بودن که گفتم آخر کار بگم:

دستم را پیش به سوی قلبم بردم: دستم را به طرف قلبم بردم.
در آن صورت صورت مردانه‌اش: تکرار صورت پشت سر هم، به نظر من کل ترکیب این چند کلمه با هم یه حالت نازیبایی به وجود آورده
صدای مخروطی از خنده و تعجب: مخروطی نیست مخلوطی درسته می‌تونی بگی با صدا( یا لحنی) که خنده و تعجب را با هم نشان می‌داد.
می‌گویی به چه چیزی فکر می‌کردی که خودت نمی‌دانی چه بوده: می‌گویی به چیزی فکر می‌کردی که خودت نمی‌دانی چه بوده؟
کلمات با آرامش خاصی فرار می‌کردند؟!: اگه فرار می‌کردند پس آرامش چیه؟ اگه آرامش وجود داره پس کلمات چرا فرار می‌کردند؟! این تناقض وجود داره، کلمات وقتی می‌گریزند و فرار می‌کنند که شخصیت داستانمون در حال حرف زدن عصبی، ناراحت، ترسیده یا نگران باشه و ما بخوایم این حالاتش رو توصیف کنیم.
بگذار دلیلیش را من بگویم: دلیلش
لبخند بر روی لبانم عمق گرفت؟!: لبخند عمیقی روی لب‌هایم نشست یا لبخندم پررنگ شد یا...
به سمتش برگشتم و به چشمان زیبای قهوه‌ای رنگ در صورت مردانه‌اش که با ته ریش که جذابیتش را بیش از آن بود که می‌کرد نگاه کردم: باور کنین همچین جمله‌‌بندی‌هایی نه تنها به کارتون قوت و قدرت نمیدن بلکه باعث ضعفش هم میشن. می‌دونم می‌خواین سطح ادبی کارو بالا ببرین ولی این اشتباهه و مخاطبتون هم باهاش ارتباط برقرار نمی‌کنه، اگه جمله‌ها کوتاه باشن، هم بر زیبایی نوشته کمک می‌کنه و هم خواننده متوجه میشه شما چی‌ می‌خواین بگین.
چشمانم را روی هم گرفتم؟!
گونم
: گونه‌ام
اَدعا: اَدا
آرامانه: آمرانه
تفهمیم: تفهیم
آرزی: آرزوی
یه جاهایی حرف‌های ربط و کلمات توی جمله‌های پشت سر هم و یا یه پاراگراف مدام تکرار شدن. تکرار کلمات باعث میشه زیبایی نوشته‌تون کم بشه.

شما مرا نشناخته چگونه ازدواج کنید بله منطق درس می‌گوید؟!
تو که او درست آنچه که باید نمی‌شناسی پس نباید قضاوت کنی: خواهش می‌کنم خودتون چند بار همچین جمله‌ای رو بخونین ببینین به چه نتیجه‌ای می‌رسین.
متاسفانه نوشته‌ی دوست عزیزمون اون‌قدر اشتباهات ریز و درشت داره که توی این نوشته‌ی کوتاه مجالی برای بازگو کردن همه‌شون نیست و من به همین مقدار ذکر شده اکتفا کردم. به امید اینکه کارهای بهتر و قوی‌تری از هدیه‌ی عزیز بخونیم.

به نظر من سطح نوشته‌ی ایشون برنزیه

به سوی شیدایی
نویسنده: @هدیه زندگی
سطح:
برنزی



اختصاصی: هست
@Niloofar°MC⁴
 
  • گل رز
  • جذاب
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر کل
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,143
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #3
تگ اعمال شد
لطفا عزیز بعد از اتمام نقد تاپیک رو قفل کن🌹
@Nil@85
 
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین