. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح دلنوشته دختری که لبخندش را ربودند | مهرانه بلوچ

تالار نقد شعر و دلنوشته‌ها
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
923
امتیازها
308

  • #1
img_20210903_154342_706_rjie_rds9.jpg


دلنوشته: دختری که لبخندش را ربودند

دلنویس: @مهرانه بلوچ

ژانر: عاشقانه، تراژدی

مقدمه:

لطفا برایم یک خیابان عشق بیاور و یک دریا عطر یاس.
برایم اندازه‌ی کو‌ه‌ها گل رز بخر. اندازه‌ی ماسه بادی‌ها شکلات.
و اندازه‌ی تمام اشک‌هایی که در اتوبان ریخته‌ام دوستم بدار.
بگو مِهرای من!
دیگر با شکوفه‌ها حرف نزن.
بگو لازم نیست به نسیم بگویی موهایم را به جای تو نوازش کند یا سراغم را از قاصدک‌ها بگیری.
بگو برگشته‌ام مِهرا و دیگر نمی‌روم.
دیگر هرگز نمی‌روم عشق اول و آخرم

لینک اثر:



منتقد: @لوسیفر
تاریخ تحویل: ۲۲ اسفند ۱۴۰۰
مهلت اتمام نقد: ۲۶ اسفند ماه
۱۴۰۰
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
*نقد دلنوشته دختری که لبخندش را ربودند*

بـه نـام اولـین معـلم هسـتی
سلام عسلم، چطوری؟ آماده‌‌ای نقدت رو شروع کنیم؟ راستی ببخشیدا دیر شد👀

💜نام دلنوشته:

  1. خب، نقدت رو با اسم دلنوشته‌‌ات شروع میکنم. دلنوشته‌‌ات از در واقع شش بخش تشکیل شده بود! بیا واژه ها رو برات جدا کنم. «دختری» در نقش اسم، «که» حرف اضافه، «لبخند» با نقش اسم، «ش» ضمیر متصل، «را» حرف اضافه و «ربودند» با نقش فعل. درسته که نویسنده برای انتخاب اسم اثرش اصلاً محدودیتی نداره و خیلی وقت‌‌ها، نویسنده ها با انتخاب بعضی از اسم‌‌های طولانی، جذابیت خیلی خاصی رو به نمایش میذارن؛ اما اصولاً، طول یک اسم نباید بیشتر از 4 بخش باشه و خب، از این دید اسم اثرت خیلی طولانی شده! حالا چرا اصلاً اسم طولانی گذاشتن، خوب نیست؟ اسم های میانه، گنگی و ابهام بیشتری میتونن داشته...

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #2
*نقد دلنوشته دختری که لبخندش را ربودند*

بـه نـام اولـین معـلم هسـتی
سلام عسلم، چطوری؟ آماده‌‌ای نقدت رو شروع کنیم؟ راستی ببخشیدا دیر شد👀

💜نام دلنوشته:

  1. خب، نقدت رو با اسم دلنوشته‌‌ات شروع میکنم. دلنوشته‌‌ات از در واقع شش بخش تشکیل شده بود! بیا واژه ها رو برات جدا کنم. «دختری» در نقش اسم، «که» حرف اضافه، «لبخند» با نقش اسم، «ش» ضمیر متصل، «را» حرف اضافه و «ربودند» با نقش فعل. درسته که نویسنده برای انتخاب اسم اثرش اصلاً محدودیتی نداره و خیلی وقت‌‌ها، نویسنده ها با انتخاب بعضی از اسم‌‌های طولانی، جذابیت خیلی خاصی رو به نمایش میذارن؛ اما اصولاً، طول یک اسم نباید بیشتر از 4 بخش باشه و خب، از این دید اسم اثرت خیلی طولانی شده! حالا چرا اصلاً اسم طولانی گذاشتن، خوب نیست؟ اسم های میانه، گنگی و ابهام بیشتری میتونن داشته باشن و از جنبه به خاطر موندن، خیلی با ثبات تر هستن، اما اسامی طولانی نمیتونن خیلی خوب جنبه جذاب ابهام رو حفظ کنن و قطعاً به نوعی هم به خاطر طولانی بودنشون، از ذهن فرار میکنن0-0
  2. حالا مفهوم عنوان رو بررسی میکنیم و سازگاریش با محتوا؛ از لحاظ مفهوم، ابهام به خصوصی توی عنوان نمیبینم و همه چیز واضحه. البته که یه مقداری وجود گنگی و داشتن حالت معمایی برای عنوان، خیلی خیلی پوئن مثبتیه. چرا که توی جلب توجه خواننده و قلقلک دادنش برای خوندن اثر، تاثیر مثبت میذاره. اما به هرحال، مفهوم عنوان تو عزیزم، در مورد دختری هست که اتفاق ناگواری، باعث پاک شدن لبخند از لبش شده. مشخصاً از روی ژانرهات میشه حدس زد که یه شکست عشقی غم انگیز، دلیلشه. پس همه چیز توی عنوانت، واضح و سر راسته و محتوات هم، دقیقاً همین توصیفات رو منعکس میکنه. بنابراین بین عنوانت با محتوا، ارتباط کافی دیده میشه.
  3. جنبه بعدی، کلیشه ست که باید بررسی بشه. از این جنبه، حرف برای گفتن زیاد هست به نظرم. اول از همه، استفاده از عنوانی که توش «دختری که...» باشه، شدیدا به سمت کلیشه سوق گرفته و بر همین اساس، عنوان اثر تو عزیزم، کلیشه ای محسوب میشه. چرا که خواننده توی نگاه اول با خودش فکر میکنه باز با یه عاشقانه تکراری دیگه مواجه هستم؟ و اصلاً وارد بطن اثر نمیشه تا بخوندش!
    موضوع بعدی، خارج از چهارچوب نقده گلم. ببین، تا اینجا من غالب یا همه دلنوشته هایی که ازت دیدم، با عنوان «دختری که...» شروعش کرده بودی! میدونی گلم، حتی محتوای اکثرشون هم کاملاً یکسان و مطابق باهم بوده! به نظر شخص خودم، داشتن این همه اثر مشابه و تکراری، برای یک نویسنده خیلی خوب نیست! یک نویسنده، میتونه به خودش افتخار کنه وقتی که حتی شده دوتا اثر؛ اما کاملاً پر محتوا داشته باشه، نه که فرضاً 10 تا اثر مشابه و نه چندان، گسترده و متنوع. به نظر من میشد یه مجموعه دلنوشته درست کنی و همه ی این آثار دلنوشته ای «دختری که...» رو توی همون مجموعه بریزی! اینظوری یه اثر پر و پیمون داشتی. بیا اینبار از یه دلنوشته متفاوت شروع کن، با موضوع متفاوت و محتوای متفاوت!

💜ژانر:
  • ژانری که انتخاب کردی، عاشقانه و تراژدی بود. این ژانر، همونطور که یکم بالاتر گفتم، هم توی عنوانت و هم محتوات متجلی هست و این یعنی، سازگاری داره. منتها براساس محتوات، میشه گفت اجتماعی هم مناسب حضور در بین ژانرها هست گلم.

💜مقدمه:
  • خببب به مقدمه رسیدیم که به نظرم جای بحث داره عااا :lily: اول بیا ببینیم مقدمه چی بود؟ پرداختن به احساسات موجود در بطن متن با به کار گیری متن ادبی بخشی از خودمحتوا یا سروده های اشخاص برجسته یا نویسه خود نویسنده. در واقع به زبون ساده، مقدمه کیلیتی از احساسات حاکم بر فضا رو در یک نگاه، برای ما باز گو میکنه.
    حالا، توی آثار قبلیت که یکیشون رو هم من نقد کرده بودم، اینطوری بود که مقدمه ات، بخشی از خود متن بود که من گفته بودم اینطور، خوب نیست. زمانی مقدمه میتونه بخشی از خود متن باشه که اون بخش، نقطه عطف همه احساسات محتوا باشه! گفته بودم بهتره متن ادبی ای از خودت بنویسی و توی این اثرت، دیدم که این موضوع رو رعایت کردی و خوشحال شدم! اما اینجا چیز دیگه ای میبینم که نیاز به متذکر شدنه. متنی رو از خودت نوشتی جدا از محتوای اثرت، اما این متن همچنان اینطوره که داره کمی با فضا و مکان بازی میکنه، اینطوره که انگار در راستای خود محتواعه، نه سازگار باهاش. یعنی انگار قرار بوده تیکه ای از خود متنت باشه، انقدر جامع نبوده که به طور کلی، احساسات کامل محتوات رو به نمایش بذاره عسلم. بین مقدمه و محتوا یه رابطه مستقیم ایجاد کن، نه اینطور که انگار همه در راستای همدیگه هستن! (درکش یکم سخت شد، نه؟0-0)

💜جلد:
  • معمولا جلد یک اثر از سه جنبه نقد میشه؛ اول بر اساس سازگاریش با محتوا، دوم ترکیب رنگیش و سوم جذابیت و کیفیتش. ای بابا، جلدت کوش؟ لولو خوردش؟ :‌‌( بهتره براش زودتر یه جلد طراحی کنی، چون این یه موضوع خیلی خیلی مهمه عا! جلد بعد از عنوان، مقابل چشم خواننده میاد و توی جلب توجهش، نقش مهمی داره.

💜سیر:
  • سیر محتوا، پیشروی متن هست. حالا اصلا ویژگی های یک سیر خوب چیه؟ سیر یک اثر باید دارای تعادل باشه؛ نه سریع و نه کند و همچنین در سیر، باید از نحوه بیان شیوا و گیرا استفاده بشه. باید پرداخت عالی باشه و درکنار ایده اصلی، از موارد حاشیه ای در حد کافی استفاده بشه تا کاملا اون اثر، تاثیرش رو روی مخاطب بذاره! معمولا همه ی آثار قابل تحسین و مطرح، اینطور بودن که در کنار اصل محتواشون، به حاشیه میرفتن، به چیزهایی می پرداختن که از اصل ایده جدا بود، اما بهش هم پیوند خورده بود و جذابیتش رو دو چندان میکرد! نه خیلی بی ربط، نه خیلی پرداخت اضافی.
  • سیرت خب، متوسط بود عزیزم اصلا تندی و کندی ندیدم. اما از شیوایی و گیراییش بخوایم بگیم، حرف زیاده! اول از همه، من همچنان با نظرم توی بخش نقد اسم، به شدت حس اوکی بودن میکنم. مثلا الان پارت هات انگار اینطورین که جدا از کوتاه بودن و قطع شدن ناگهانی، انگار یه متن بلند رو توی پارت ها تیکه تیکه کردی و چقدر خوب میشد همه رو توی یه پارت میذاشتی! درسته، پارت ها اینطورن که تو محتوا رو تیکه میکنی، اما هر پارت باید هدف خاصی رو دنبال کنه. مثلا توی نگارش رمان هم، از اونجایی که با یه اثر طولانی شاید 400 پارتی یا بیشتر روبه رو هستیم، باید کل داستان به پارت های کوتاه تقسیم بشن، اما هر پارت باید ایده و هدف منحصر به فرد خودش رو هم داشته باشه! برای دلنوشته هم همینه، اما توی این دلنوشته های تو احساس میشه یه هدف ثابت رو همه دنبال میکنن و اصلا لازم به اینجوری تیکه تیکه کردنشون نبود، بهتر بود توی یه مجموعه دلنوشته، جمع بشن عسلم-*
  • در مورد زیبایی بیان، به نظرم توانایی قابل تحسینی داری، یعنی توصیفاتت خاصه و حس و حال خوبی رو میتونی بیان کنی، اما شیوایی بیانت کافی نیست. توصیفاتت رو اثرگذارتر بنویس، این کار با به کارگیری و بازی با کلمات مختلف مطابق با حس و حال متن، اتفاق میفته + آرایه های مناسب با فضا.

💜توصیفات:
  • توصیفات دلنوشته، خیلی خیلی اهمیت دارن. ما توی دلنوشته فقط بُعد احساسات رو داریم و مکان و زمان تنها با اشارات نامحسوس برای زیباتر کردن متن، به کار میرن، اما زمان و مکان حقیقی نداریم! پس باید خیلی خوب روی احساسات مانور بدیم! حالا من بالاتر هم ریز اشاره کردم، احساسات رو سعی میکنی خیلی خوب به نمایش بذاری، اما نحوه بیانت کافی و عالی نیست! یعنی چی؟ یعنی منِ خواننده، اون حس و حال غمگینی که باید رو از محتوا نمیگیرم! دیدی یه متن غمگین میخونی بغضت میگیره؟ یا یه رمان میخونی و انقدر هیجان زده میشی انگار خودت جای کاراکتر اصلی ای؟ آفرین، دقیقا همین حس که باعث میشه یه اثر قابل تحسین باشه رو، مخاطب از توصیفاتت نمیگیره گلم! بیانت رو قوی تر کن!

💜آرایه های ادبی:
  • آرایه های ادبی باعث زیباتر به نظر اومدن متن میشن! درگیر کردن ذهن خواننده با آرایه جذابه و خب، این بخش یکی از بخش هایی بود که واقعا اهمیت دارن توی احساساتی کردن مخاطب و رُکن مهم دلنوشته نویسی هستن، یعنی هم روی اینکه مخاطبت حس و حال متنت رو درک کنه تاثیر مثبت میذاره، هم روی شیوایی بیانت. اما خب، توی متنت عسلم، عموماً آرایه ها واضح و پررنگ نیستن و این خوب نیست. آرایه، پیچیدگی یک متن رو دوچندان میکنه و باعث میشه ساده به نظر نیاد-*

💜لحن:
  • سه نوع لحن معیار، ادبی و محاوره داریم. لحن تو ادبی بود و ابداً مشکلی در این قسمت دلنوشته ات ندیدم؛ خیلی خوب از پس لحنت بر اومده بودی و ترکیب لحن یا بهم ریختگی لحن، اصلا ندیدم.

💜تکرار و مشکلات نگارشی:
  • مشکل نگارشی به خصوصی ندیدم، آفرین! اما بیا یکم تکرار رو باهم باز کنیم. تکرار به سه نوع هست؛ علائم، مفهوم و واژه. تکرار علامت و واژه نداشتی، اما تکرار مفهوم چیه؟ یعنی هی مدام حس کنی نویسنده داره زیاده گویی میکنه و یه مفهوم ثابت رو تکرار میکنه! دلنوشته تو، کوتاه بود گلم و من گفتم باید به توصیف احساسات بیشتر بپردازی، اما اگه پرداخت به توصیفات کم بوده، چه جوری پس مفهوم غمگین من انگار هی تکرار شده؟ این حس وقتی به وجود میاد که حتی متن 3 خط باشه، اما نویسنده همونطور که بالا گفتم، به حاشیه های مرتبط با متن اصلا نپردازه یا با آرایه، پیچیدگی متنش رو زیاد نکنه. اینجوری حتی 3 خط متن هم یکنواخت و خسته کننده میشه. پس آرایه هات رو بیشتر کن و بیانت رو، قوی تر. طوری که ثابت بودن غم توی اثرت حضور داشته باشه؛ اما اثرش نمایان نباشه!

💜رعایت پارت نویسی:
  • خب عسلم، خودت حس نمیکنی پارت هات کوتاه بودن؟ در کل اینجا هم اون ایده که بهت گفتم بیا دلنوشته هات رو مجموعه کن، خیلی پررنگه. چرا؟ چون تو محتوات ثابته و فقط هی به تیکه های کوچیک تقسیمش میکنی. نه مخاطب حس تازه ای بهش دست میده، نه اینکه پارت ها از شکل ظاهری خوب هستن! اینطور پراکندگی یه محتوای ثابت که پارت هاش خیلی خیلی کوتاهن، شکل ظاهری خوب نداره عسلم. کلا الان مخاطبت دو خط میخونه میره توی حس، یهو پارت تموم میشه!

💜سخن منتقد:
  • خوب جیگر، به آخر نقد رسیدیم. اول از همه، متن خوبی بود، منتها هنوز روی بیانت ضعف داری در کل و من استعدادش رو توی تو میبینم. اصلا بذار بگم استعداد وجود خارجی نداره، تلاشش رو درونت میبینم! بیشتر تمرین کن، اصلاح کن و نظر بگیر تا به ایده آلت برسی!
من از دید خودم و براساس نقدهایی که خوندم و یا دلنوشته هایی که دیدم نقد کردم و پوزش میخوام اگه منجر به ناراحت شدن شما شدم؛ اما نقد، با هدف نشون دادن بهترین راه ها برای پیشرفت هست و نه کوبش مخاطب-* واقعا برات آرزوی پیشرفت و موفقیت میکنم دلبندم

قلمت مانا و ماندگار-*

سطح: نقره ای


@مدیر نقد
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
923
امتیازها
308

  • #3
*نقد دلنوشته دختری که لبخندش را ربودند*

بـه نـام اولـین معـلم هسـتی
سلام عسلم، چطوری؟ آماده‌‌ای نقدت رو شروع کنیم؟ راستی ببخشیدا دیر شد👀

💜نام دلنوشته:

  1. خب، نقدت رو با اسم دلنوشته‌‌ات شروع میکنم. دلنوشته‌‌ات از در واقع شش بخش تشکیل شده بود! بیا واژه ها رو برات جدا کنم. «دختری» در نقش اسم، «که» حرف اضافه، «لبخند» با نقش اسم، «ش» ضمیر متصل، «را» حرف اضافه و «ربودند» با نقش فعل. درسته که نویسنده برای انتخاب اسم اثرش اصلاً محدودیتی نداره و خیلی وقت‌‌ها، نویسنده ها با انتخاب بعضی از اسم‌‌های طولانی، جذابیت خیلی خاصی رو به نمایش میذارن؛ اما اصولاً، طول یک اسم نباید بیشتر از 4 بخش باشه و خب، از این دید اسم اثرت خیلی طولانی شده! حالا چرا اصلاً اسم طولانی گذاشتن، خوب نیست؟ اسم های میانه، گنگی و ابهام بیشتری میتونن داشته باشن و از جنبه به خاطر موندن، خیلی با ثبات تر هستن، اما اسامی طولانی نمیتونن خیلی خوب جنبه جذاب ابهام رو حفظ کنن و قطعاً به نوعی هم به خاطر طولانی بودنشون، از ذهن فرار میکنن0-0
  2. حالا مفهوم عنوان رو بررسی میکنیم و سازگاریش با محتوا؛ از لحاظ مفهوم، ابهام به خصوصی توی عنوان نمیبینم و همه چیز واضحه. البته که یه مقداری وجود گنگی و داشتن حالت معمایی برای عنوان، خیلی خیلی پوئن مثبتیه. چرا که توی جلب توجه خواننده و قلقلک دادنش برای خوندن اثر، تاثیر مثبت میذاره. اما به هرحال، مفهوم عنوان تو عزیزم، در مورد دختری هست که اتفاق ناگواری، باعث پاک شدن لبخند از لبش شده. مشخصاً از روی ژانرهات میشه حدس زد که یه شکست عشقی غم انگیز، دلیلشه. پس همه چیز توی عنوانت، واضح و سر راسته و محتوات هم، دقیقاً همین توصیفات رو منعکس میکنه. بنابراین بین عنوانت با محتوا، ارتباط کافی دیده میشه.
  3. جنبه بعدی، کلیشه ست که باید بررسی بشه. از این جنبه، حرف برای گفتن زیاد هست به نظرم. اول از همه، استفاده از عنوانی که توش «دختری که...» باشه، شدیدا به سمت کلیشه سوق گرفته و بر همین اساس، عنوان اثر تو عزیزم، کلیشه ای محسوب میشه. چرا که خواننده توی نگاه اول با خودش فکر میکنه باز با یه عاشقانه تکراری دیگه مواجه هستم؟ و اصلاً وارد بطن اثر نمیشه تا بخوندش!
    موضوع بعدی، خارج از چهارچوب نقده گلم. ببین، تا اینجا من غالب یا همه دلنوشته هایی که ازت دیدم، با عنوان «دختری که...» شروعش کرده بودی! میدونی گلم، حتی محتوای اکثرشون هم کاملاً یکسان و مطابق باهم بوده! به نظر شخص خودم، داشتن این همه اثر مشابه و تکراری، برای یک نویسنده خیلی خوب نیست! یک نویسنده، میتونه به خودش افتخار کنه وقتی که حتی شده دوتا اثر؛ اما کاملاً پر محتوا داشته باشه، نه که فرضاً 10 تا اثر مشابه و نه چندان، گسترده و متنوع. به نظر من میشد یه مجموعه دلنوشته درست کنی و همه ی این آثار دلنوشته ای «دختری که...» رو توی همون مجموعه بریزی! اینظوری یه اثر پر و پیمون داشتی. بیا اینبار از یه دلنوشته متفاوت شروع کن، با موضوع متفاوت و محتوای متفاوت!

💜ژانر:
  • ژانری که انتخاب کردی، عاشقانه و تراژدی بود. این ژانر، همونطور که یکم بالاتر گفتم، هم توی عنوانت و هم محتوات متجلی هست و این یعنی، سازگاری داره. منتها براساس محتوات، میشه گفت اجتماعی هم مناسب حضور در بین ژانرها هست گلم.

💜مقدمه:
  • خببب به مقدمه رسیدیم که به نظرم جای بحث داره عااا :lily: اول بیا ببینیم مقدمه چی بود؟ پرداختن به احساسات موجود در بطن متن با به کار گیری متن ادبی بخشی از خودمحتوا یا سروده های اشخاص برجسته یا نویسه خود نویسنده. در واقع به زبون ساده، مقدمه کیلیتی از احساسات حاکم بر فضا رو در یک نگاه، برای ما باز گو میکنه.
    حالا، توی آثار قبلیت که یکیشون رو هم من نقد کرده بودم، اینطوری بود که مقدمه ات، بخشی از خود متن بود که من گفته بودم اینطور، خوب نیست. زمانی مقدمه میتونه بخشی از خود متن باشه که اون بخش، نقطه عطف همه احساسات محتوا باشه! گفته بودم بهتره متن ادبی ای از خودت بنویسی و توی این اثرت، دیدم که این موضوع رو رعایت کردی و خوشحال شدم! اما اینجا چیز دیگه ای میبینم که نیاز به متذکر شدنه. متنی رو از خودت نوشتی جدا از محتوای اثرت، اما این متن همچنان اینطوره که داره کمی با فضا و مکان بازی میکنه، اینطوره که انگار در راستای خود محتواعه، نه سازگار باهاش. یعنی انگار قرار بوده تیکه ای از خود متنت باشه، انقدر جامع نبوده که به طور کلی، احساسات کامل محتوات رو به نمایش بذاره عسلم. بین مقدمه و محتوا یه رابطه مستقیم ایجاد کن، نه اینطور که انگار همه در راستای همدیگه هستن! (درکش یکم سخت شد، نه؟0-0)

💜جلد:
  • معمولا جلد یک اثر از سه جنبه نقد میشه؛ اول بر اساس سازگاریش با محتوا، دوم ترکیب رنگیش و سوم جذابیت و کیفیتش. ای بابا، جلدت کوش؟ لولو خوردش؟ :‌‌( بهتره براش زودتر یه جلد طراحی کنی، چون این یه موضوع خیلی خیلی مهمه عا! جلد بعد از عنوان، مقابل چشم خواننده میاد و توی جلب توجهش، نقش مهمی داره.

💜سیر:
  • سیر محتوا، پیشروی متن هست. حالا اصلا ویژگی های یک سیر خوب چیه؟ سیر یک اثر باید دارای تعادل باشه؛ نه سریع و نه کند و همچنین در سیر، باید از نحوه بیان شیوا و گیرا استفاده بشه. باید پرداخت عالی باشه و درکنار ایده اصلی، از موارد حاشیه ای در حد کافی استفاده بشه تا کاملا اون اثر، تاثیرش رو روی مخاطب بذاره! معمولا همه ی آثار قابل تحسین و مطرح، اینطور بودن که در کنار اصل محتواشون، به حاشیه میرفتن، به چیزهایی می پرداختن که از اصل ایده جدا بود، اما بهش هم پیوند خورده بود و جذابیتش رو دو چندان میکرد! نه خیلی بی ربط، نه خیلی پرداخت اضافی.
  • سیرت خب، متوسط بود عزیزم اصلا تندی و کندی ندیدم. اما از شیوایی و گیراییش بخوایم بگیم، حرف زیاده! اول از همه، من همچنان با نظرم توی بخش نقد اسم، به شدت حس اوکی بودن میکنم. مثلا الان پارت هات انگار اینطورین که جدا از کوتاه بودن و قطع شدن ناگهانی، انگار یه متن بلند رو توی پارت ها تیکه تیکه کردی و چقدر خوب میشد همه رو توی یه پارت میذاشتی! درسته، پارت ها اینطورن که تو محتوا رو تیکه میکنی، اما هر پارت باید هدف خاصی رو دنبال کنه. مثلا توی نگارش رمان هم، از اونجایی که با یه اثر طولانی شاید 400 پ**ا**ر**ت**ی یا بیشتر روبه رو هستیم، باید کل داستان به پارت های کوتاه تقسیم بشن، اما هر پارت باید ایده و هدف منحصر به فرد خودش رو هم داشته باشه! برای دلنوشته هم همینه، اما توی این دلنوشته های تو احساس میشه یه هدف ثابت رو همه دنبال میکنن و اصلا لازم به اینجوری تیکه تیکه کردنشون نبود، بهتر بود توی یه مجموعه دلنوشته، جمع بشن عسلم-*
  • در مورد زیبایی بیان، به نظرم توانایی قابل تحسینی داری، یعنی توصیفاتت خاصه و حس و حال خوبی رو میتونی بیان کنی، اما شیوایی بیانت کافی نیست. توصیفاتت رو اثرگذارتر بنویس، این کار با به کارگیری و بازی با کلمات مختلف مطابق با حس و حال متن، اتفاق میفته + آرایه های مناسب با فضا.

💜توصیفات:
  • توصیفات دلنوشته، خیلی خیلی اهمیت دارن. ما توی دلنوشته فقط بُعد احساسات رو داریم و مکان و زمان تنها با اشارات نامحسوس برای زیباتر کردن متن، به کار میرن، اما زمان و مکان حقیقی نداریم! پس باید خیلی خوب روی احساسات مانور بدیم! حالا من بالاتر هم ریز اشاره کردم، احساسات رو سعی میکنی خیلی خوب به نمایش بذاری، اما نحوه بیانت کافی و عالی نیست! یعنی چی؟ یعنی منِ خواننده، اون حس و حال غمگینی که باید رو از محتوا نمیگیرم! دیدی یه متن غمگین میخونی بغضت میگیره؟ یا یه رمان میخونی و انقدر هیجان زده میشی انگار خودت جای کاراکتر اصلی ای؟ آفرین، دقیقا همین حس که باعث میشه یه اثر قابل تحسین باشه رو، مخاطب از توصیفاتت نمیگیره گلم! بیانت رو قوی تر کن!

💜آرایه های ادبی:
  • آرایه های ادبی باعث زیباتر به نظر اومدن متن میشن! درگیر کردن ذهن خواننده با آرایه جذابه و خب، این بخش یکی از بخش هایی بود که واقعا اهمیت دارن توی احساساتی کردن مخاطب و رُکن مهم دلنوشته نویسی هستن، یعنی هم روی اینکه مخاطبت حس و حال متنت رو درک کنه تاثیر مثبت میذاره، هم روی شیوایی بیانت. اما خب، توی متنت عسلم، عموماً آرایه ها واضح و پررنگ نیستن و این خوب نیست. آرایه، پیچیدگی یک متن رو دوچندان میکنه و باعث میشه ساده به نظر نیاد-*

💜لحن:
  • سه نوع لحن معیار، ادبی و محاوره داریم. لحن تو ادبی بود و ابداً مشکلی در این قسمت دلنوشته ات ندیدم؛ خیلی خوب از پس لحنت بر اومده بودی و ترکیب لحن یا بهم ریختگی لحن، اصلا ندیدم.

💜تکرار و مشکلات نگارشی:
  • مشکل نگارشی به خصوصی ندیدم، آفرین! اما بیا یکم تکرار رو باهم باز کنیم. تکرار به سه نوع هست؛ علائم، مفهوم و واژه. تکرار علامت و واژه نداشتی، اما تکرار مفهوم چیه؟ یعنی هی مدام حس کنی نویسنده داره زیاده گویی میکنه و یه مفهوم ثابت رو تکرار میکنه! دلنوشته تو، کوتاه بود گلم و من گفتم باید به توصیف احساسات بیشتر بپردازی، اما اگه پرداخت به توصیفات کم بوده، چه جوری پس مفهوم غمگین من انگار هی تکرار شده؟ این حس وقتی به وجود میاد که حتی متن 3 خط باشه، اما نویسنده همونطور که بالا گفتم، به حاشیه های مرتبط با متن اصلا نپردازه یا با آرایه، پیچیدگی متنش رو زیاد نکنه. اینجوری حتی 3 خط متن هم یکنواخت و خسته کننده میشه. پس آرایه هات رو بیشتر کن و بیانت رو، قوی تر. طوری که ثابت بودن غم توی اثرت حضور داشته باشه؛ اما اثرش نمایان نباشه!

💜رعایت پارت نویسی:
  • خب عسلم، خودت حس نمیکنی پارت هات کوتاه بودن؟ در کل اینجا هم اون ایده که بهت گفتم بیا دلنوشته هات رو مجموعه کن، خیلی پررنگه. چرا؟ چون تو محتوات ثابته و فقط هی به تیکه های کوچیک تقسیمش میکنی. نه مخاطب حس تازه ای بهش دست میده، نه اینکه پارت ها از شکل ظاهری خوب هستن! اینطور پراکندگی یه محتوای ثابت که پارت هاش خیلی خیلی کوتاهن، شکل ظاهری خوب نداره عسلم. کلا الان مخاطبت دو خط میخونه میره توی حس، یهو پارت تموم میشه!

💜سخن منتقد:
  • خوب جیگر، به آخر نقد رسیدیم. اول از همه، متن خوبی بود، منتها هنوز روی بیانت ضعف داری در کل و من استعدادش رو توی تو میبینم. اصلا بذار بگم استعداد وجود خارجی نداره، تلاشش رو درونت میبینم! بیشتر تمرین کن، اصلاح کن و نظر بگیر تا به ایده **ممنوعه** برسی!
من از دید خودم و براساس نقدهایی که خوندم و یا دلنوشته هایی که دیدم نقد کردم و پوزش میخوام اگه منجر به ناراحت شدن شما شدم؛ اما نقد، با هدف نشون دادن بهترین راه ها برای پیشرفت هست و نه کوبش مخاطب-* واقعا برات آرزوی پیشرفت و موفقیت میکنم دلبندم

قلمت مانا و ماندگار-*

سطح: نقره ای


@مدیر نقد

نویسنده: @مهرانه بلوچ
منتقد: @سمندون سفره

اختصاصی: است
سطح: نقره‌ای

@Nilo.ofar
@مدیر تایپ
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #4
درود.
انجام شد.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین