. . .

نقد و بررسی نقد و بررسي فيلم «حوض نقاشي»

تالار سینما و تئاتر

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #1
عوامل فیلم: تهیه‌کننده: منوچهر محمدی، کارگردان: مازیار میری، نویسنده: حامد محمدی، مدیر فیلمبرداری: سعید آلادپوش، تدوین: محمدرضا مویینی، طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی، طراح چهره‌پردازی: مهرداد میرکیانی، صدابردار: ساسان نخغی، موسیقی: سعید انصاری.

بازیگران: شهاب حسینی، نگار جواهریان، فرشته صدرعرفایی، سیامک احصایی، سپهراد فرزامی و...

حوض نقاشی داستان زندگی و مصائب زوج کم‌توان ذهنی است که در بیمارستان توان‌بخشی باهم آشنا می‌شوند. زوج کم‌توان داستان یعنی رضا (شهاب حسینی) و مریم (نگار جواهریان) هردو در یک کارخانه‌ی داروسازی کار می‌کنند. رضا علاوه بر کارخانه در یک سوپرمارکت مسئول بردن اجناس درب منزل خریدار است. از داد و هوار صاحب‌خانه و اجاره‌ی عقب‌افتاده‌شان می‌توان فهمید که مشکل مالی دارند. اما از همه مهم‌تر مسئله‌ی فرزند این زوج یعنی سهیل (فرزامی) است.

فرزندی‌که خلاف پدر و مادرش از نظر عقلی سالم است و احتمالاً مرض تنها به چشمش رسیده است. پسر از بودن در این خانواده و از داشتن پدر و مادر این شکلی ناراضی است. غر می‌زند و تنها یک مسئله‌ی کوچک لازم است که پسر حرف دلش را بزند و از خانواده ببرد. مادر به‌خاطر ترس ذاتی که در درونش نسبت به ماشین دارد نمی‌گذارد که سهیل و رضا سوار اسباب‌بازی شهربازی شوند و خود نیز سوار نمی‌شود. همین مسئله باعث می‌شود که سهیل به حالت قهر زیر پتو برود و کار که بالا می‌گیرد سهیل با یک دیالوگ حرف خودش را می‌زند: «ولم کن هردوتون دیوونه‌این... »
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #2
این حرف پسر واکنش پدر را دربردارد و یک سیلی که پدر در گوش سهیل می‌خواباند و سهیل فردایش دیگر به خانه بازنمی‌گردد و به خانه‌ی ناظمشان (صدرعرفایی) می‌رود و همانجا می‌ماند. حتی زمانی هم که پدر و مادر سهیل به خانه‌ی ناظم می‌روند تا او را بازگردانند باز هم سهیل امتناع می‌کند. در فاصله‌ی هرروزه‌ی میان آمدن و نیامدن سهیل پدر و مادر مستأصل‌تر از گذشته می‌شوند. کارخانه به‌صورت الگوریتمی عده‌ای از کارگران را اخراج می‌کند و در آن‌میان رضا هم در لیست تعدیلی‌ها قرار می‌گیرد. ناظم هم در خانواده دچار مشکل است. شوهرش بیکار است و رنج می‌برد.

بچه‌هایش به او کم‌محلی می‌کنند و از این شکل دردهای طبقه‌ی بورژوازی. در آخر کار هم پدر در تقلایی سخت موتور گیر می‌آورد بی‌آنکه بتواند براندش برای اینکه برود پیک موتوری شود. بعد از گیر و داری نسبتاً طولانی در آمدن یا نیامدن پسر، سهیل به خانه بازمی‌گردد و فیلم در یک لانگ‌شات و نمای باز از بالا درحالی‌که رضا و مریم روی موتورند و سهیل آنها را هل می‌دهد تمام می‌شود.

حوض نقاشی ایده‌ای بکر (در سینمای ایران) بود که اسیر تسویه‌حساب‌های شخصی حوزه هنری شد. البته از این قبیل فیلم‌ها کم هم نبوده‌اند. مثلاً همان نمکی معروف که حسابی هم خوب از آب درآمد اما ضعف ساختاری و از همه مهمتر ضعف فیلمنامه حوض نقاشی را بدل به یک فیلم عجول و بی‌سر و ته می‌کند که می‌خواهد تمام مشکلات جامعه را یکجا بریزد بیرون. که البته به استفراغی می‌ماند و نه بیشتر و تنها تهوعی برای مخاطبین پایان فیلم باقی می‌گذارد و دیگر هیچ. اینکه ما بیاییم دل مخاطب را بسوزانیم و اسمش را بگذاریم فیلم تاثیرگذار و عامه‌پسند که فی‌الواقع خود را گول زده‌ایم و اگر بخواهیم اینچنین ادامه بدهیم عملاً داریم گام‌هایی به‌سوی هلاکت سینما و مخاطبان سینما برمی‌داریم.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #3
فیلم از ابتدا با ضعف آغاز می‌شود. در یک پلان به‌شدت به‌هم ریخته و شلخته رضا و مریم در یک نگاه عاشق یکدیگر می‌شوند. فیلم کات می‌خورد می‌آییم وارد سکانس سرخوشی خانواده می‌شویم.

شعر می‌خوانند، می‌رقصند، دست می‌زنند که بگویند درسته که معلول ذهنی هستیم و بی‌پولیم ولی خوشحالیم، بیشتر از خیلی‌هایی که دارند و خوشحال نیستند و نمونه‌اش هم همان خانواده‌ی ناظم.

سرتاسر فیلم مقایسه‌ی این دو خانواده است. یک گروه از همه‌نظر سالم و بی‌غم این‌طور که پیداست اما با شکافی عظیم میانشان و گروهی دیگر کم‌توان ذهنی و بی‌پول و هزار مشکل دیگر اما انگار خوشحال. خب فیلمنامه در اینجا چه می‌دهد به ما؟ بله به روش داستان‌های کهن به ما درس زندگی می‌دهد. خیلی بد و زشت است که دیگر امروزه بیاییم و تو صورت مخاطب استفراغ‌های خود از درس زندگی را بالا بیاوریم که چنین باشید و چنان. این برای جامعه‌ای که ادعای اندیشه دارد و می‌فهمد و باسواد است به اصطلاح، فاجعه محسوب می‌شود که مانیفست خودش را اینگونه با این ساختار بد اراُئه کند.

فیلم از آنجایی‌که سهیل می‌گذارد و می‌رود دچار یک گسست می‌شود. پدر و مادر فقط یکبار می‌روند سراغ بچه‌شان. ناظم، که از دل قشر باسواد و فهمیده‌ی جامعه برمی‌آید زیربار حرف شاگردش می‌رود و او را در خانه‌شان نگه می‌دارد. در این میان و در این گسستی که در فیلم ایجاد می‌شود فیلم از مسیر اصلی خود خارج می‌شود و می‌زند جاده خاکی و می‌پردازد به مشکلات جامعه.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین