Thumbelina
رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقامدار آزمایشی
مدیر
- نام هنری
- الینا فری
- آزمایشی
- مدیرتالار آموزش
- شناسه کاربر
- 3925
- تاریخ ثبتنام
- 2023-01-14
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 438
- نوشتهها
- 573
- پسندها
- 465
- امتیازها
- 278
- محل سکونت
- سرزمین پریان
میت انگلیسی و افسانه ایرانی
سه کلمهی میت، افسانه و اسطوره هر از چند گاهی به بهانههای گوناگون سوار بر مولکولهای هوا و کاغذ بر گیرندههای حساس شنوایی و بیناییام میکوبیدند. اندیشیدم که به عنوان یک نویسنده چه اندازه درباره آنها میدانم زیرا آسان است با کلمات خوگرفتن و از طرفی سخت است، فهمیدن دقیق واژهها.
در گام اول میخواهم مفهوم کلمه میت را برایتان روشن کنم. از طرفی در زبان فارسی دو کلمه افسانه و اسطوره به عنوان کلمات معادل میت معرفی شدهاند. بنابراین در گام دوم بهطور مستدل به این موضوع میپردازم که کدامیک از دو کلمهی افسانه و اسطوره مترادف دقیق و درست برای میت است. درگام سوم، این بخش با تحلیل و نتیجهگیری بر آنچه بیان شد به پایان میرسد.
مفهوم میت (Myth)
واژه میت در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی همزمان با آغاز تحقیقات میتولوژی در غرب به زبان انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی وارد شد. در این علم کوشش میشود که ماهیت و اهمیت و معنای افسانه به عنوان یکی از منابع یا جنبههای مهم فرهنگ بشری با روش علمی تحلیل شود.
کلمه «میت» (Myth) در زبان انگلیسی در اصل از واژه یونانی «موتُس» (muthos) یا (mythos) گرفته شده است که به معنی سخن، گفتار و روایت است. پس واژه میت انگلیسی هم به معنی سخن یا گفتار یا روایت است؛ اما هر نوع سخنی میت نیست. یک واژه همانند یک تکه آجر که در محیط و شرایط خاص خود که به مثابه بنایی است، معنی دقیق خود را بیان میکند. بر این اساس، با در نظر گرفتن جنبههای متعدد بافت یا محیط زندگی یک واژه است که مفهوم آن واژه را میتوان دریافت. یک واژه در محیط اجتماعی و تاریخی و سیاسی و اجتماعی در زمانی خاص بنا به ضرورتی متولد میشود و زندگیاش را آغاز میکند و معنی خود را بیان میکند. پس سوال اصلی این است که میت چه نوع سخنی است.
واژه میت در قرن ششم قبل از میلاد در کشور یونان بهکار میرفته که مقارن با شکوفایی فلسفه یونان است. زیرا میتها مورد پژوهش انتقادی قرار میگیرند. دوم اینکه در مجموع، بررسی فرهنگ کلاسیک آکسفورد، فرهنگ انگلیسی آکسفورد و فرهنگ وبستر نشان میدهد که میت داستان خیالی، ساختگی محض و سرگرمکنندهای است که الزامی بر درست و قابل اعتماد بودنش نیست. پدیدههای طبیعی، رخدادهای تاریخی، اتفاقات فوق طبیعی و اعتقادات جوامع و رفتارها را به صورت پوشیده تصور میکند. بنابراین میت در زبان انگلیسی به عنوان یک واژه اروپایی مفهوم وسیعی را در بر میگیرد؛ به عبارتی داستانهای خیالی که میتوانند راست یا ناراست باشند. بهعلاوه، گاهی در معنی شهرت کاذب نیز بهکار میرود.
میت ها در دوره پیشاتاریخ به صورت شفاهی یا سینه به سینه در قالب داستانهای منظوم و منثور به نسلهای بعدی منتقل شده است و البته در دوره پساتاریخ با ظهور خط به صورت مکتوب هم درآمد.
میت افسانه است یا اسطوره؟
اینکه آیا میت همان افسانه است یا اینکه آیا میت همان اسطوره است، سوالی است که دلایل زیر را میتوان پایه و محور پاسخ آن در نظر گرفت:
۱– پیشینه کلمه اسطوره در زبان عربی
در ادبیات عرب پیش از اسلام اساطیر به معنای اباطیل یا دروغها یا داستانهای بیپایه است تا آنجا که ترکیب اساطیرالاولین در قرآن از قول مشرکان معاند به عنوان «واژه دشنامآمیز» از سوی آنان تلقی میشد. بنابراین کلمه اسطوره در ادبیات فارسی بهکار نرفته است و در فرهنگهای کهن فارسی اثری از کلمه اسطوره نیست و در فرهنگهای جدید در صدسال اخیر مثلا در فرهنگ انندراج میخوانیم که اسطوره همان اسطاره است به معنی «سخن باطل». از طرفی در فرهنگهای عربی به فارسی سابقه اسطوره قدیمیتر است بهطوریکه کلمه اسطوره در کتاب البلاغه و السامی فی السامی و دستورالاخوان به معنای «افسانه» آمده است. کتاب فرهنگنامه قرآنی در برابر اسطوره واژههای «افسانه»، «دروغ»، «نوشته»، «افسون»، «اوسان» و «برهمبافته» آورده است.
در دیدگاه اول میتوان گفت واژهی اساطیر از فعل سَطَرَ (نوشتن) و اسم سَطْر میآید. پس ترجمه درستتر کلمهی اساطیر، «نوشتهها» خواهد بود. در دیدگاه دوم، اساطیر را جمع اسطوره میدانیم و اسطوره معرب کلمهی یونانی «ایستوریا» و کلمهی انگلیسی هیستوری(History) و استوری (Story) در معنای «داستان و خبر» است. با این حال اگر اسطوره همان اشاره به ریشهی یونانی ایستوریا باشد بین اسطوره و میت انگلیسی از نظر معنایی هیچ نسبت نزدیکی نیست. عدهای از لغتشناسان زبان عربی، کلمه اساطیر را «جمع سطور» یا «جمع سطر» به معنی «اثر مکتوب» میدانند.
۲– پیشینه کلمه اسطوره در زبان فارسی
نخستین بار در سال ۱۳۴۵ کلمه اسطوره به صورت یک مدخل در دایرةالمعارف فارسی مصاحب به عنوان مرجع مهم و مطرح زبان فارسی درج گردید در حالی که این فرهنگ فاقد مدخلی برای کلمه افسانه بود. اما نکته مهم این است که در زبان فارسی کلمه افسانه سابقه بسیار قدیمی دارد. در فرهنگ نیکلا که فرهنگ فارسی به فرانسه است در برابر میتولوژی معادل اساطیر آمده و به نظر میرسد که چون در ابتدا زمانی در ایران، زبان فرانسه بیشترین زبان خارجی رایج نزد روشنفکران ایرانی بوده؛ آنها خودشان در اولین برخورد با واژه میت در این فرهنگ معادل مفرد اسطوره را از اساطیر ساختهاند.
۳–پیشینه استفاده از کلمه اسطوره در زبان فارسی
در سراسر ادبیات کلاسیک فارسی فقط یکجا کلمه اسطوره آمده است یعنی آنجا که هشتصد سال پیش خاقانی شروانی در بیتی از قصیده خود میگوید:
قفل اسطوره ارسطو را / بر در احسن الملل منهید
اول آنکه در آن زمان در زبان فارسی اسطوره به صورت مفرد واژه اساطیر وجود نداشته و در زبان عربی آن زمان هم استفاده نمیشده. دوم، در آن مقطع زمانی در ایران واکنش شدیدی در برابر نفوذ فلسفه یونانی جریان داشته. سوم، خاقانی یک شاعر متشرع ضد فلسفی است و البته که بهکار گرفتن دو کلمهی اسطوره و ارسطو با هم از نظر وی بنا به شاعر بودن ایشان میتوانسته زیباتر جلوه کند. چهارم، منظور وی از اسطوره همان افسانههای کهن نیست، زیرا در حقیقت ارسطو هیچ میت یا افسانهای هم ننوشته یا نگفته است. همچنین وی پرچمدار سیر اندیشه عقلانی در یونان باستان بوده. بنابراین منظور خاقانی از اسطوره «نوشتههای ارسطو» بوده و این واژه را برای اعمال صنعت ادبی بهکار برده.
۴– پیشینه کلمه افسانه در زبان فارسی
در زبان فارسی کلمه افسانه سابقه بسیار قدیمی دارد. از نظر لغوی در فرهنگ پهلوی، ایرانشناس معروف ساموئل نیبرگ واژههای افسانه و افسون و اوسان را هم ریشه میداند و در ذیل واژه پهلوی apa-sū-tak به معنای افسانه میآورد که ریشه sū در پهلوی همان sah در اوستایی و ah در فارسی باستان به معنای «سخن گفتن» است. واژهی افسانه در نخستین آثار زبان و ادبیات فارسی مربوط به استادان بزرگ آن عرصه در معانی «شهرت»، «دروغ» و «داستان خیالی» بهکار رفته است.
۵– پیشینه استفاده از کلمه افسانه در زبان فارسی
چند نمونه از اشعار شاعران کلاسیک پارسیگوی ایرانی آورده میشود که سابقه بسیار قدیمی استفاده از کلمه افسانه را در زبان فارسی نشان میدهد:
۱- فردوسی
از آبگیره یکی خانه کرد / و زان خانه گیتی پر افسانه کرد
اینجا شاعر «افسانه» را در معنای «شهرت» بهکار برده است. شهرتی که سرتاسر حقیقت است.
تو این را دروغ و فسانه مدان / به یکسان روشن زمانه مدان
در این بیت افسانه به معنای «دروغ» آمده است.
۲- خیام
در پردهی اسرار کسی را ره نیست/ زین تعبیر جان هیچ کس آگه نیست
جز در دل خاک تیره منزلگه نیست / فریاد که این فسانهها کوته نیست
در این رباعی شاعر افسانه را به معنی «داستان خیالی» بهکار میبرد.
۳- مولانا
در مصراع اول و دوم این بیت
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما / فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو
افسانه را در مفهوم «داستان خیالی» و «آوازه» بهکار برده است.
۴- سعدی
گرچه ایشان در صلاح و عافیت مستظهرند / ما به قلاشی و رندی در جهان افسانهایم
منظور ایشان از کلمه افسانه آوازهای است که بیپایه نیست و حقیقت دارد.
تا تو را حالی نباشد همچو ما / حال ما باشد تو را افسانه پیش
افسانه به معنای «داستان بیپایه» بهکار رفته است.
۵- نظامی گنجوی
جغد که شوم است به افسانه در / بلبل گنج است به ویرانه در
افسانه را به معنی «معتقدات خرافی» بهکار برده است که به معنی باستانی میت که همان داستانهای خیالی حامل معتقدات کهن و خرافی نزدیک است.
6- حافظ
شدم افسانه به سرگشتگی و ابروی دوست/ کشید در خم چوپانی خویش چون گویم
ایشان هر دو معنی افسانه را با هم درآمیخته است. «شهرت» باعث دهان به دهان گشتن میشود و از او «داستان خیالی» دربردارنده شهرت ساخته میشود. وجه پیچیدگی و تعارض کلمه افسانه در این مصراع از شعر حافظ آشکار میشود.
تحلیل و نتیجهگیری
در یک جمعبندی میتوان گفت که کلمه اسطوره در زبان عربی به معنی نوشته، سخن پریشان و افسانه است و به جز موردی که درباره خاقانی در بالا آمد کلمه اسطوره در فارسی به کار نمیرفته است. بهعلاوه، یکصد سال پیش واژه اسطوره در فرهنگ فارسی به معنی افسانه ظهور کرد و تا چند دهه در نوشتههای فارسی به چشم نخورد زیرا واژه اسطوره نمیتوانست با واژه افسانه به عنوان مترادف دقیق و درست برای واژه انگلیسی میت برابری کند. اما سوال این است که چرا استفاده از کلمه اسطوره با چنین پیشینه سستی در زبان فارسی تبدیل به عادت نزد عدهای از فارسیزبانان شد و در عمل رواج یافت و آنها چه هدفی در این کار میجستند که استفاده از کلمه افسانه فارسی را بر زمین وانهادند؟
پاسخ به این سوال هنگامی میسر است که بدانیم این عده چه نوع درکی از کلمه میت داشتند که باعث شد تا کلمه اسطوره را به عنوان مترادف فارسی جلوی میت قرار دهند.
همراه با ظهور مفهومها و نظریههای گوناگون در علم میتولوژی، این گروه از متخصصان فارسیزبان فقط به فهم شخصی خود از بعضی از این نظریهها اتکا نمودند و این امر موجب شد که به معنای وسیع کلمه میت انگلیسی توجه نکنند و به اشتباه فکر کنند که موضوع بحث در میتولوژی، فقط آفرینش جهان و انسان است که تجلی اراده مقدس آفریدگاری است که از قبل فرض گرفته شده است. از طرفی فکر کردند که افسانه داستانی است که مربوط به هر چیز میتواند باشد. بنابراین، برای اینکه بر جنبه حقیقت و راستی و مقدس بودن تاکید ورزند، به کلمه دیگری توسل جستند و در این راستا فکر کردند که کلمه اسطوره معنی تازهای دارد و آن بعد تقدس را بیان میکند. جالب اینجاست که دیگران هم بدون تحلیل انتقادی استفاده از کلمه اسطوره را به عنوان معادل میت پذیرفتند.
از نظر این عده اسطوره و میت داستان مقدس است ولی افسانه داستان نامقدس؛ ام پرسش مهم این است که حقیقت یا مقدس بودن چیست؟
نزد الیاده میت داستان خیالی و بیپایهای است که اتفاقا معنی حقیقی و مقدس از آن بیرون میآید. الیاده یک تعریف از تعریفهای میت را رساتر میبیند. آنجا که میگوید «میت روایت یک تاریخ مقدسی است که در ازل یا آغاز رخ داده است و در نتیجه میت باید راست باشد تا بتواند مقدس باشد.» اما نکته این است که در دوره پیش از تاریخ میت از نظر راستی و حقیقت و تقدس مورد نقد عقلانی قرار نمیگرفت و مفهومی به نام تقدس و حقیقت و راستی در فکر بشر اصولا ظهور نکرده بود. بنابراین حقیقت یک رویداد در زمان گذشته برای یک قوم یا ملت در همان زمان گذشته مقدس و راست و حقیقت بوده است و همان افسانه یا میت بوده است.
جستجوی معنی و حقیقت یک افسانه یا میت در دورههای تاریخی دیگر یک هرمنوتیک آفرینشی است یعنی اینکه همان افسانه و میت یا رویداد در زمان دیگری برای قوم و ملت دیگری ممکن است مقدس و حقیقت نباشد و حیثیت میت به زعم آنان را نداشته باشد و فقط داستانی از سوی قوم یا ملتی در زمان گذشته باشد. به همین دلیل الیاده میان میت و داستان حتی مرز معینی نمیکشد زیرا مقدس را صفت ذاتی آن داستان نمیداند بلکه متصل به زمانش میداند. پس میت داستان خیالی است که میتواند راست و مقدس یا ناراست باشد. البته بایستی سایر نظریات میتولوژی را دانست و حتی الیاده تعدد تعریف را قبول دارد. به عبارت دیگر، تنها یکی از تعاریف میت داستان آفرینش یا داستان مقدس است زیرا همانطور که در سطرهای بعد میآید افسانهشناسان دیگر دیدگاههای دیگری دارند که شباهت به هم ندارند.
مالینوفسکی لیلیئوهای جزایر تروبریان را که نه مربوط به آفرینش هستند و نه جنبه مقدس دارند داستانهای گزافه میداند که در قبایل بدوی در مورد مهارت پیشینیان آنها در هنر افسونگری است و نشان داده است که این گزافهگویی بیهوده نیست و کارکردی دارد و کارکرد آنها را در قوام بخشیدن و استقرار زندگانی جامعه آنها میداند.
کاسیرر نتیجه میگیرد که میت لزوما داستان مقدس نیست و ریشه آن واکنشی تخیلی و عاطفی و هیجانی در برابر واقعیت خارجی است. به عبارت دیگر انسان از تخیل غیر مقدس به معنی مقدس و قداست میرسد در حالی که کلمه عام و فراگیر و کلان میت را کنار نمیگذارد تا برای داستان مقدس کلمه دیگری پیدا کند.
سورل میگوید که میت خیال واهی است که هرگز اتفاق نمیافتد ولی برای گروهی در آینده هدفساز میشود. سورل میت را در اعتصاب عمومی پرولتاریا یک آینده خیالی میداند که از نوع داستان آفرینش و تقدس نیست.
نزد لوی استروس میت داستانی هست که هرگز روی نداده است و نمیتواند روی دهد ولی انسان با ساختن داستانهای غیر قابل باور به باورهایش میرسد. بنابراین از نظر لوی استرس، میت میتواند درباره داستانهای پس از آفرینش باشد مثل نبرد سفرهماهی با باد جنوب. بهعلاوه، از نظر وی این ساختار و اهمیت میت است که آن را از انواع داستانهای دیگر متمایز میکند نه مفهوم آفرینش یا مقدس بودن آن زیرا برای آن که یک داستان میت باشد چند جزء دارد که موضوع آفرینش و بعد قدسی فقط یکی از اجزا آن است نه همه میت.
در آخر، اگر حکم شخصی یک فرد یا گروهی را درباره استفاده از کلمه اسطوره برای همه الزامآور کنیم اشکال دارد. بهعلاوه، حتی واژههای اسطورهزدایی و اسطورهسازی و اسطوره شدن که امروز از آنها به عادت نادرست استفاده میشود ناظر به ظهور همان وجه تعارضی است که در میت و افسانه وجود دارد. یعنی اسطوره هم خودش را شفاف میکند. بنابراین بایستی از بهکار بردن کلمه اسطوره به عنوان یک کلمه سستریشه و غیرضروری با پشتوانهای ضعیف به عنوان معادل فارسی برای میت پرهیز شود. بهعلاوه، هدف آن گروه در استفاده از واژه اسطوره به عنوان معادل فارسی برای میت سوای آن مفهومی بود که کلمه افسانه به عنوان معادل فارسی در برابر مفهوم کلمه میت اراده میکرد. آنان معنای میت را بهطور کامل ندانسته بودند و نیز داستان خیالی مقدس را اسطوره نامیدند و چشم بر تعارض یا تضاد نهفته در میت بستند. غافل از اینکه این تعارض یک مرکزیتی از مفهوم میت را تشکیل میدهد که علم میتولوژی به عنوان یکی از شاخههای علم مردمشناسی فرهنگی برای حل همان تعارض آمده است و در صدد مطالعه و تحلیل علمی میتهاست. ما کلمهای لازم داریم که اتفاقا تعارض نهفته در موضوع میت را نشان دهد و اینکه قرار است این علم چه مسالهای را حل کند و چه چیزی را بشناسد و هدف از تحلیل آنها را بتواند بیان کند.
از میت یا افسانه در نویسندگی بهره میبریم تا دست به انکار سختی پارادوکس یا تناقض زیستن نزنیم چون افسانه یا میت داستان خیالی است که در برابر منطق (Logos ) قرار میگیرد و این تضاد حقیقت و دروغ است که مرکزیت آن را میسازد و سختی کار کشف افسانهها همین مساله و تحلیل آن است. کلمه درست همان میت انگلیسی و افسانه فارسی است که این هدف را بر میآورد؛ هر آنچه در میت هست در واژه افسانه بهطور جامع هست و افسانه همان مترادف دقیق و درست برای میت است. اسطوره مترادف ناهنجار و غیر لازم برای کلمه افسانه و میت است که آن تعارض موضوعی را هم برآورده نمیکند و از اول هم چنین قصدی نداشته است. اما، افسانه با طیف معنایی بسیار وسیع بیش از هزار سال از قلم ادیبان ژانر کلاسیک زبان و ادبیات فارسی که پیشتر آمد و نیز از زبان مردم روستاهای ایران با تلفظ اوسنه جاری شده است و اکنون نیز شنیده میشود.
سه کلمهی میت، افسانه و اسطوره هر از چند گاهی به بهانههای گوناگون سوار بر مولکولهای هوا و کاغذ بر گیرندههای حساس شنوایی و بیناییام میکوبیدند. اندیشیدم که به عنوان یک نویسنده چه اندازه درباره آنها میدانم زیرا آسان است با کلمات خوگرفتن و از طرفی سخت است، فهمیدن دقیق واژهها.
در گام اول میخواهم مفهوم کلمه میت را برایتان روشن کنم. از طرفی در زبان فارسی دو کلمه افسانه و اسطوره به عنوان کلمات معادل میت معرفی شدهاند. بنابراین در گام دوم بهطور مستدل به این موضوع میپردازم که کدامیک از دو کلمهی افسانه و اسطوره مترادف دقیق و درست برای میت است. درگام سوم، این بخش با تحلیل و نتیجهگیری بر آنچه بیان شد به پایان میرسد.
مفهوم میت (Myth)
واژه میت در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی همزمان با آغاز تحقیقات میتولوژی در غرب به زبان انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی وارد شد. در این علم کوشش میشود که ماهیت و اهمیت و معنای افسانه به عنوان یکی از منابع یا جنبههای مهم فرهنگ بشری با روش علمی تحلیل شود.
کلمه «میت» (Myth) در زبان انگلیسی در اصل از واژه یونانی «موتُس» (muthos) یا (mythos) گرفته شده است که به معنی سخن، گفتار و روایت است. پس واژه میت انگلیسی هم به معنی سخن یا گفتار یا روایت است؛ اما هر نوع سخنی میت نیست. یک واژه همانند یک تکه آجر که در محیط و شرایط خاص خود که به مثابه بنایی است، معنی دقیق خود را بیان میکند. بر این اساس، با در نظر گرفتن جنبههای متعدد بافت یا محیط زندگی یک واژه است که مفهوم آن واژه را میتوان دریافت. یک واژه در محیط اجتماعی و تاریخی و سیاسی و اجتماعی در زمانی خاص بنا به ضرورتی متولد میشود و زندگیاش را آغاز میکند و معنی خود را بیان میکند. پس سوال اصلی این است که میت چه نوع سخنی است.
واژه میت در قرن ششم قبل از میلاد در کشور یونان بهکار میرفته که مقارن با شکوفایی فلسفه یونان است. زیرا میتها مورد پژوهش انتقادی قرار میگیرند. دوم اینکه در مجموع، بررسی فرهنگ کلاسیک آکسفورد، فرهنگ انگلیسی آکسفورد و فرهنگ وبستر نشان میدهد که میت داستان خیالی، ساختگی محض و سرگرمکنندهای است که الزامی بر درست و قابل اعتماد بودنش نیست. پدیدههای طبیعی، رخدادهای تاریخی، اتفاقات فوق طبیعی و اعتقادات جوامع و رفتارها را به صورت پوشیده تصور میکند. بنابراین میت در زبان انگلیسی به عنوان یک واژه اروپایی مفهوم وسیعی را در بر میگیرد؛ به عبارتی داستانهای خیالی که میتوانند راست یا ناراست باشند. بهعلاوه، گاهی در معنی شهرت کاذب نیز بهکار میرود.
میت ها در دوره پیشاتاریخ به صورت شفاهی یا سینه به سینه در قالب داستانهای منظوم و منثور به نسلهای بعدی منتقل شده است و البته در دوره پساتاریخ با ظهور خط به صورت مکتوب هم درآمد.
میت افسانه است یا اسطوره؟
اینکه آیا میت همان افسانه است یا اینکه آیا میت همان اسطوره است، سوالی است که دلایل زیر را میتوان پایه و محور پاسخ آن در نظر گرفت:
۱– پیشینه کلمه اسطوره در زبان عربی
در ادبیات عرب پیش از اسلام اساطیر به معنای اباطیل یا دروغها یا داستانهای بیپایه است تا آنجا که ترکیب اساطیرالاولین در قرآن از قول مشرکان معاند به عنوان «واژه دشنامآمیز» از سوی آنان تلقی میشد. بنابراین کلمه اسطوره در ادبیات فارسی بهکار نرفته است و در فرهنگهای کهن فارسی اثری از کلمه اسطوره نیست و در فرهنگهای جدید در صدسال اخیر مثلا در فرهنگ انندراج میخوانیم که اسطوره همان اسطاره است به معنی «سخن باطل». از طرفی در فرهنگهای عربی به فارسی سابقه اسطوره قدیمیتر است بهطوریکه کلمه اسطوره در کتاب البلاغه و السامی فی السامی و دستورالاخوان به معنای «افسانه» آمده است. کتاب فرهنگنامه قرآنی در برابر اسطوره واژههای «افسانه»، «دروغ»، «نوشته»، «افسون»، «اوسان» و «برهمبافته» آورده است.
در دیدگاه اول میتوان گفت واژهی اساطیر از فعل سَطَرَ (نوشتن) و اسم سَطْر میآید. پس ترجمه درستتر کلمهی اساطیر، «نوشتهها» خواهد بود. در دیدگاه دوم، اساطیر را جمع اسطوره میدانیم و اسطوره معرب کلمهی یونانی «ایستوریا» و کلمهی انگلیسی هیستوری(History) و استوری (Story) در معنای «داستان و خبر» است. با این حال اگر اسطوره همان اشاره به ریشهی یونانی ایستوریا باشد بین اسطوره و میت انگلیسی از نظر معنایی هیچ نسبت نزدیکی نیست. عدهای از لغتشناسان زبان عربی، کلمه اساطیر را «جمع سطور» یا «جمع سطر» به معنی «اثر مکتوب» میدانند.
۲– پیشینه کلمه اسطوره در زبان فارسی
نخستین بار در سال ۱۳۴۵ کلمه اسطوره به صورت یک مدخل در دایرةالمعارف فارسی مصاحب به عنوان مرجع مهم و مطرح زبان فارسی درج گردید در حالی که این فرهنگ فاقد مدخلی برای کلمه افسانه بود. اما نکته مهم این است که در زبان فارسی کلمه افسانه سابقه بسیار قدیمی دارد. در فرهنگ نیکلا که فرهنگ فارسی به فرانسه است در برابر میتولوژی معادل اساطیر آمده و به نظر میرسد که چون در ابتدا زمانی در ایران، زبان فرانسه بیشترین زبان خارجی رایج نزد روشنفکران ایرانی بوده؛ آنها خودشان در اولین برخورد با واژه میت در این فرهنگ معادل مفرد اسطوره را از اساطیر ساختهاند.
۳–پیشینه استفاده از کلمه اسطوره در زبان فارسی
در سراسر ادبیات کلاسیک فارسی فقط یکجا کلمه اسطوره آمده است یعنی آنجا که هشتصد سال پیش خاقانی شروانی در بیتی از قصیده خود میگوید:
قفل اسطوره ارسطو را / بر در احسن الملل منهید
اول آنکه در آن زمان در زبان فارسی اسطوره به صورت مفرد واژه اساطیر وجود نداشته و در زبان عربی آن زمان هم استفاده نمیشده. دوم، در آن مقطع زمانی در ایران واکنش شدیدی در برابر نفوذ فلسفه یونانی جریان داشته. سوم، خاقانی یک شاعر متشرع ضد فلسفی است و البته که بهکار گرفتن دو کلمهی اسطوره و ارسطو با هم از نظر وی بنا به شاعر بودن ایشان میتوانسته زیباتر جلوه کند. چهارم، منظور وی از اسطوره همان افسانههای کهن نیست، زیرا در حقیقت ارسطو هیچ میت یا افسانهای هم ننوشته یا نگفته است. همچنین وی پرچمدار سیر اندیشه عقلانی در یونان باستان بوده. بنابراین منظور خاقانی از اسطوره «نوشتههای ارسطو» بوده و این واژه را برای اعمال صنعت ادبی بهکار برده.
۴– پیشینه کلمه افسانه در زبان فارسی
در زبان فارسی کلمه افسانه سابقه بسیار قدیمی دارد. از نظر لغوی در فرهنگ پهلوی، ایرانشناس معروف ساموئل نیبرگ واژههای افسانه و افسون و اوسان را هم ریشه میداند و در ذیل واژه پهلوی apa-sū-tak به معنای افسانه میآورد که ریشه sū در پهلوی همان sah در اوستایی و ah در فارسی باستان به معنای «سخن گفتن» است. واژهی افسانه در نخستین آثار زبان و ادبیات فارسی مربوط به استادان بزرگ آن عرصه در معانی «شهرت»، «دروغ» و «داستان خیالی» بهکار رفته است.
۵– پیشینه استفاده از کلمه افسانه در زبان فارسی
چند نمونه از اشعار شاعران کلاسیک پارسیگوی ایرانی آورده میشود که سابقه بسیار قدیمی استفاده از کلمه افسانه را در زبان فارسی نشان میدهد:
۱- فردوسی
از آبگیره یکی خانه کرد / و زان خانه گیتی پر افسانه کرد
اینجا شاعر «افسانه» را در معنای «شهرت» بهکار برده است. شهرتی که سرتاسر حقیقت است.
تو این را دروغ و فسانه مدان / به یکسان روشن زمانه مدان
در این بیت افسانه به معنای «دروغ» آمده است.
۲- خیام
در پردهی اسرار کسی را ره نیست/ زین تعبیر جان هیچ کس آگه نیست
جز در دل خاک تیره منزلگه نیست / فریاد که این فسانهها کوته نیست
در این رباعی شاعر افسانه را به معنی «داستان خیالی» بهکار میبرد.
۳- مولانا
در مصراع اول و دوم این بیت
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما / فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو
افسانه را در مفهوم «داستان خیالی» و «آوازه» بهکار برده است.
۴- سعدی
گرچه ایشان در صلاح و عافیت مستظهرند / ما به قلاشی و رندی در جهان افسانهایم
منظور ایشان از کلمه افسانه آوازهای است که بیپایه نیست و حقیقت دارد.
تا تو را حالی نباشد همچو ما / حال ما باشد تو را افسانه پیش
افسانه به معنای «داستان بیپایه» بهکار رفته است.
۵- نظامی گنجوی
جغد که شوم است به افسانه در / بلبل گنج است به ویرانه در
افسانه را به معنی «معتقدات خرافی» بهکار برده است که به معنی باستانی میت که همان داستانهای خیالی حامل معتقدات کهن و خرافی نزدیک است.
6- حافظ
شدم افسانه به سرگشتگی و ابروی دوست/ کشید در خم چوپانی خویش چون گویم
ایشان هر دو معنی افسانه را با هم درآمیخته است. «شهرت» باعث دهان به دهان گشتن میشود و از او «داستان خیالی» دربردارنده شهرت ساخته میشود. وجه پیچیدگی و تعارض کلمه افسانه در این مصراع از شعر حافظ آشکار میشود.
تحلیل و نتیجهگیری
در یک جمعبندی میتوان گفت که کلمه اسطوره در زبان عربی به معنی نوشته، سخن پریشان و افسانه است و به جز موردی که درباره خاقانی در بالا آمد کلمه اسطوره در فارسی به کار نمیرفته است. بهعلاوه، یکصد سال پیش واژه اسطوره در فرهنگ فارسی به معنی افسانه ظهور کرد و تا چند دهه در نوشتههای فارسی به چشم نخورد زیرا واژه اسطوره نمیتوانست با واژه افسانه به عنوان مترادف دقیق و درست برای واژه انگلیسی میت برابری کند. اما سوال این است که چرا استفاده از کلمه اسطوره با چنین پیشینه سستی در زبان فارسی تبدیل به عادت نزد عدهای از فارسیزبانان شد و در عمل رواج یافت و آنها چه هدفی در این کار میجستند که استفاده از کلمه افسانه فارسی را بر زمین وانهادند؟
پاسخ به این سوال هنگامی میسر است که بدانیم این عده چه نوع درکی از کلمه میت داشتند که باعث شد تا کلمه اسطوره را به عنوان مترادف فارسی جلوی میت قرار دهند.
همراه با ظهور مفهومها و نظریههای گوناگون در علم میتولوژی، این گروه از متخصصان فارسیزبان فقط به فهم شخصی خود از بعضی از این نظریهها اتکا نمودند و این امر موجب شد که به معنای وسیع کلمه میت انگلیسی توجه نکنند و به اشتباه فکر کنند که موضوع بحث در میتولوژی، فقط آفرینش جهان و انسان است که تجلی اراده مقدس آفریدگاری است که از قبل فرض گرفته شده است. از طرفی فکر کردند که افسانه داستانی است که مربوط به هر چیز میتواند باشد. بنابراین، برای اینکه بر جنبه حقیقت و راستی و مقدس بودن تاکید ورزند، به کلمه دیگری توسل جستند و در این راستا فکر کردند که کلمه اسطوره معنی تازهای دارد و آن بعد تقدس را بیان میکند. جالب اینجاست که دیگران هم بدون تحلیل انتقادی استفاده از کلمه اسطوره را به عنوان معادل میت پذیرفتند.
از نظر این عده اسطوره و میت داستان مقدس است ولی افسانه داستان نامقدس؛ ام پرسش مهم این است که حقیقت یا مقدس بودن چیست؟
نزد الیاده میت داستان خیالی و بیپایهای است که اتفاقا معنی حقیقی و مقدس از آن بیرون میآید. الیاده یک تعریف از تعریفهای میت را رساتر میبیند. آنجا که میگوید «میت روایت یک تاریخ مقدسی است که در ازل یا آغاز رخ داده است و در نتیجه میت باید راست باشد تا بتواند مقدس باشد.» اما نکته این است که در دوره پیش از تاریخ میت از نظر راستی و حقیقت و تقدس مورد نقد عقلانی قرار نمیگرفت و مفهومی به نام تقدس و حقیقت و راستی در فکر بشر اصولا ظهور نکرده بود. بنابراین حقیقت یک رویداد در زمان گذشته برای یک قوم یا ملت در همان زمان گذشته مقدس و راست و حقیقت بوده است و همان افسانه یا میت بوده است.
جستجوی معنی و حقیقت یک افسانه یا میت در دورههای تاریخی دیگر یک هرمنوتیک آفرینشی است یعنی اینکه همان افسانه و میت یا رویداد در زمان دیگری برای قوم و ملت دیگری ممکن است مقدس و حقیقت نباشد و حیثیت میت به زعم آنان را نداشته باشد و فقط داستانی از سوی قوم یا ملتی در زمان گذشته باشد. به همین دلیل الیاده میان میت و داستان حتی مرز معینی نمیکشد زیرا مقدس را صفت ذاتی آن داستان نمیداند بلکه متصل به زمانش میداند. پس میت داستان خیالی است که میتواند راست و مقدس یا ناراست باشد. البته بایستی سایر نظریات میتولوژی را دانست و حتی الیاده تعدد تعریف را قبول دارد. به عبارت دیگر، تنها یکی از تعاریف میت داستان آفرینش یا داستان مقدس است زیرا همانطور که در سطرهای بعد میآید افسانهشناسان دیگر دیدگاههای دیگری دارند که شباهت به هم ندارند.
مالینوفسکی لیلیئوهای جزایر تروبریان را که نه مربوط به آفرینش هستند و نه جنبه مقدس دارند داستانهای گزافه میداند که در قبایل بدوی در مورد مهارت پیشینیان آنها در هنر افسونگری است و نشان داده است که این گزافهگویی بیهوده نیست و کارکردی دارد و کارکرد آنها را در قوام بخشیدن و استقرار زندگانی جامعه آنها میداند.
کاسیرر نتیجه میگیرد که میت لزوما داستان مقدس نیست و ریشه آن واکنشی تخیلی و عاطفی و هیجانی در برابر واقعیت خارجی است. به عبارت دیگر انسان از تخیل غیر مقدس به معنی مقدس و قداست میرسد در حالی که کلمه عام و فراگیر و کلان میت را کنار نمیگذارد تا برای داستان مقدس کلمه دیگری پیدا کند.
سورل میگوید که میت خیال واهی است که هرگز اتفاق نمیافتد ولی برای گروهی در آینده هدفساز میشود. سورل میت را در اعتصاب عمومی پرولتاریا یک آینده خیالی میداند که از نوع داستان آفرینش و تقدس نیست.
نزد لوی استروس میت داستانی هست که هرگز روی نداده است و نمیتواند روی دهد ولی انسان با ساختن داستانهای غیر قابل باور به باورهایش میرسد. بنابراین از نظر لوی استرس، میت میتواند درباره داستانهای پس از آفرینش باشد مثل نبرد سفرهماهی با باد جنوب. بهعلاوه، از نظر وی این ساختار و اهمیت میت است که آن را از انواع داستانهای دیگر متمایز میکند نه مفهوم آفرینش یا مقدس بودن آن زیرا برای آن که یک داستان میت باشد چند جزء دارد که موضوع آفرینش و بعد قدسی فقط یکی از اجزا آن است نه همه میت.
در آخر، اگر حکم شخصی یک فرد یا گروهی را درباره استفاده از کلمه اسطوره برای همه الزامآور کنیم اشکال دارد. بهعلاوه، حتی واژههای اسطورهزدایی و اسطورهسازی و اسطوره شدن که امروز از آنها به عادت نادرست استفاده میشود ناظر به ظهور همان وجه تعارضی است که در میت و افسانه وجود دارد. یعنی اسطوره هم خودش را شفاف میکند. بنابراین بایستی از بهکار بردن کلمه اسطوره به عنوان یک کلمه سستریشه و غیرضروری با پشتوانهای ضعیف به عنوان معادل فارسی برای میت پرهیز شود. بهعلاوه، هدف آن گروه در استفاده از واژه اسطوره به عنوان معادل فارسی برای میت سوای آن مفهومی بود که کلمه افسانه به عنوان معادل فارسی در برابر مفهوم کلمه میت اراده میکرد. آنان معنای میت را بهطور کامل ندانسته بودند و نیز داستان خیالی مقدس را اسطوره نامیدند و چشم بر تعارض یا تضاد نهفته در میت بستند. غافل از اینکه این تعارض یک مرکزیتی از مفهوم میت را تشکیل میدهد که علم میتولوژی به عنوان یکی از شاخههای علم مردمشناسی فرهنگی برای حل همان تعارض آمده است و در صدد مطالعه و تحلیل علمی میتهاست. ما کلمهای لازم داریم که اتفاقا تعارض نهفته در موضوع میت را نشان دهد و اینکه قرار است این علم چه مسالهای را حل کند و چه چیزی را بشناسد و هدف از تحلیل آنها را بتواند بیان کند.
از میت یا افسانه در نویسندگی بهره میبریم تا دست به انکار سختی پارادوکس یا تناقض زیستن نزنیم چون افسانه یا میت داستان خیالی است که در برابر منطق (Logos ) قرار میگیرد و این تضاد حقیقت و دروغ است که مرکزیت آن را میسازد و سختی کار کشف افسانهها همین مساله و تحلیل آن است. کلمه درست همان میت انگلیسی و افسانه فارسی است که این هدف را بر میآورد؛ هر آنچه در میت هست در واژه افسانه بهطور جامع هست و افسانه همان مترادف دقیق و درست برای میت است. اسطوره مترادف ناهنجار و غیر لازم برای کلمه افسانه و میت است که آن تعارض موضوعی را هم برآورده نمیکند و از اول هم چنین قصدی نداشته است. اما، افسانه با طیف معنایی بسیار وسیع بیش از هزار سال از قلم ادیبان ژانر کلاسیک زبان و ادبیات فارسی که پیشتر آمد و نیز از زبان مردم روستاهای ایران با تلفظ اوسنه جاری شده است و اکنون نیز شنیده میشود.
نام موضوع : میت یا افسانه در نویسندگی1
دسته : مطالب آموزش نویسندگی