- شناسه کاربر
- 1066
- تاریخ ثبتنام
- 2021-10-17
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 12
- نوشتهها
- 396
- راهحلها
- 6
- پسندها
- 4,136
- امتیازها
- 178
نام رمان:گربه سیاه
نام نویسنده:laloush
ژانر: هیجانی، علمی-تخیلی، عاشقانه، جنایی، مافیایی، روان شناختی، طنز
خلاصه:
در دنیایی که جنسیت دیگه معنایی ندارد مردم به دسته های منحصر به فردی تقسیم شده اند.
در طول تاریخ بشریت در ابتدا انسانهابه این نتیجه رسیده بودند که قوی برتر از ضعیف است و مردم به واسطه زور و قدرت دسته بندی میشدند، در اواسط تاریخ چندین هزار سالهٔ انسان ها بشریت به سمت پایه گذاری فاصله اجتماعی بر حسب مقام جایگاه اجتماعی سوق پیدا کرد این امر ادامه داشت تا سیستمی بنا شد و بشریت به درک واقفی از دسته بندی مردم رسید!
که نه تنها در این درک واقف خبری از زور آزمایی و جایگاه اجتماعی نبود؛ بلکه خبری از نژاد و قومیت های گوناگون هم نبود و همهچیز از دسته بندی منحصر به ژن و ژنتیک شروع میشد. این دسته بندی قانع کننده است اما منصفانه نیست!
چی میشود کسی بخواهد در این دسته بندی ها لباس عدالت بپوشد!
مقدمه:
به دیوار های سرد و آجری تکیه زدم چقدر رو اعصابم بود که ضعفی که داشتم بزرگترین دشمنم شده بود،
سرما، صدای جیغ های پیاپی، بوی اسکناس، بوی امعإ و احشإ، صدای پارس سگ ها.و همین طور حس مسموم کالا بودن!
هیچ وقت یادم نمیره همه اینا تقصیر دستهبندی نحس منه! هرگز فراموش نمیکنم..
لینک تاپیک اثر: در دست اقدام - رمان گربه سیاه | laloush
نام نویسنده:laloush
ژانر: هیجانی، علمی-تخیلی، عاشقانه، جنایی، مافیایی، روان شناختی، طنز
خلاصه:
در دنیایی که جنسیت دیگه معنایی ندارد مردم به دسته های منحصر به فردی تقسیم شده اند.
در طول تاریخ بشریت در ابتدا انسانهابه این نتیجه رسیده بودند که قوی برتر از ضعیف است و مردم به واسطه زور و قدرت دسته بندی میشدند، در اواسط تاریخ چندین هزار سالهٔ انسان ها بشریت به سمت پایه گذاری فاصله اجتماعی بر حسب مقام جایگاه اجتماعی سوق پیدا کرد این امر ادامه داشت تا سیستمی بنا شد و بشریت به درک واقفی از دسته بندی مردم رسید!
که نه تنها در این درک واقف خبری از زور آزمایی و جایگاه اجتماعی نبود؛ بلکه خبری از نژاد و قومیت های گوناگون هم نبود و همهچیز از دسته بندی منحصر به ژن و ژنتیک شروع میشد. این دسته بندی قانع کننده است اما منصفانه نیست!
چی میشود کسی بخواهد در این دسته بندی ها لباس عدالت بپوشد!
مقدمه:
به دیوار های سرد و آجری تکیه زدم چقدر رو اعصابم بود که ضعفی که داشتم بزرگترین دشمنم شده بود،
سرما، صدای جیغ های پیاپی، بوی اسکناس، بوی امعإ و احشإ، صدای پارس سگ ها.و همین طور حس مسموم کالا بودن!
هیچ وقت یادم نمیره همه اینا تقصیر دستهبندی نحس منه! هرگز فراموش نمیکنم..
لینک تاپیک اثر: در دست اقدام - رمان گربه سیاه | laloush
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نام موضوع : معرفی و نقد رمان گربه سیاه | Laloush
دسته : نقد خوانندگان آثار