. . .

نقد و بررسی معرفی و نقد رمان تداعی | نسترن بهرو

تالار نقد خوانندگان آثار

elh_am

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
7
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
آخرین بازدید
موضوعات
51
نوشته‌ها
469
راه‌حل‌ها
10
پسندها
2,010
امتیازها
207
محل سکونت
یه جای خوب!

  • #1


نویسنده: نسترن بهرو
نام رمان:تداعی
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، غمگین
ناظر: @Mrs Zahra
خلاصه:
تداعی دختره پاک و مظلومی است که دست روزگار با او بدتا کرد و با گرفتن عزیز ترین کَسَش او و مادرش را تا فقر و تنگ دستی کِشاند، حال او مجبور است در کناره مادرش به عنوان خدمه در بیمارستان کار کند ، ولی همین بیمارستان شروعِ ماجرا های جدیدی برای اوست...

مقدمه
گاهی وقتا در بدترین شرایط زندگیت،درست همان وقتی که ناامیدی و همچی برات خسته‌کننده شده،
اتفاقات جدیدی برات رقم می‌خوره ؛ سبک زندگیت رو عوض میکنه و حس جدیدی رو بهت هدیه میده...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راه‌حل
نقد رمان تداعی

اسم رمان
توی انتخاب اسم رمان، باید اینو در نظر بگیریم که اندازه اسم مناسب باشه چون اندازه تاثیر مهمی داره؛ مثلا اگه اسم رمان طولانی باشه ممکنه خواننده از خوندن رمان دلزده بشه یا اگه خیلی کوتاه و ساده باشه ممکنه اصلا به چشم خواننده نیاد؛ باید متعادل باشه که خواننده یادش بمونه

✨خب تداعی به معنی به خاطر آوردن، به یاد آوردن و اینجور چیزاست؛ مث مرور خاطرات. ک این یکم غمگینه و با ژانر تراژدی همخونی داره(چون اسم رمان باید با ژانر همخونی داشته باشه؛ مثلا اگه رمان طنزه، باید یه اسم ينز هم براش انتخاب بشه ک به همدیگه بخورن)

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

خلاصه رمان

خلاصه‌ی رمان بخشی از رمانه ک نباید خیلی بلند/کوتاه و ساده/گنگ باشه، باید همه جوره در حد تعادل باشه

✨خب...

ansel

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
مدیر
ناظر
مدیر
نظارت
شناسه کاربر
15
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
145
نوشته‌ها
1,542
راه‌حل‌ها
24
پسندها
6,195
امتیازها
619

  • #2
نقد رمان تداعی

اسم رمان
توی انتخاب اسم رمان، باید اینو در نظر بگیریم که اندازه اسم مناسب باشه چون اندازه تاثیر مهمی داره؛ مثلا اگه اسم رمان طولانی باشه ممکنه خواننده از خوندن رمان دلزده بشه یا اگه خیلی کوتاه و ساده باشه ممکنه اصلا به چشم خواننده نیاد؛ باید متعادل باشه که خواننده یادش بمونه

✨خب تداعی به معنی به خاطر آوردن، به یاد آوردن و اینجور چیزاست؛ مث مرور خاطرات. ک این یکم غمگینه و با ژانر تراژدی همخونی داره(چون اسم رمان باید با ژانر همخونی داشته باشه؛ مثلا اگه رمان طنزه، باید یه اسم ينز هم براش انتخاب بشه ک به همدیگه بخورن)

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

خلاصه رمان

خلاصه‌ی رمان بخشی از رمانه ک نباید خیلی بلند/کوتاه و ساده/گنگ باشه، باید همه جوره در حد تعادل باشه

✨خب خلاصه‌ی رمان باید یه مقدارگنگ باشه تا خواننده ترغیب به ادامه دادنِ رمان بشه
خلاصه‌ی رمان شما اولاش یکم از محتوای رمان رو لو داد و گنگیِ لازم رو نداشت متاسفانه. اگه بتونی روی خلاصه رمانت کار کنی خیلی بهتر میشه

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

مقدمه رمان

محتوای مقدمه باید اونقدی جذاب باشه که خواننده رو جذب خوندن رمان بکنه و اندازش باید مث اسم متعادل باشه. نه اونقد کوتاه که خواننده اصلا متوجهش نشه نه اونقد بلند که خواننده از خوندنش خسته بشه

✨راستش مقدمه رمانت یکم کلیشه ای بود. اگه بتونی یه شعر یا متنی ک جذابهو با محتوای رمانت همخونی داره رو بجای مقدمه انتخاب کنی بهتره

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

جلد رمان

✨خب متاسفانه توی پست معرفی رمانت من جلدی ندیدم که بخوام بر اساس اون بگم که با ایده رمانت همخونی داره یا نه و ترکیب رنگ و کیفیتش و زیباییش رو بررسی کنم

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

شروع رمان

شروع رمان یکی از مهمترین بخش های رمانه که باعث میشه خواننده به ادامه دادن رمان بپردازه یا اونو منصرف کنه. چون اگه کلیشه ای باشه خواننده یاد یه رمان دیگه میوفته فک میکنه اینم مث همونه فقط اسامی اشخاص و اماکن توش تغییر کرده و رمان رو ادامه نمیده. شروع رمان باید جوری باشه که خواننده با خوندن یه پارت، یه صفحه یا حداقل یه پاراگراف اشتیاقش برای ادامه دادن رمان بیشتر باشه و تا اخر رمانو بخونه.

✨توی شروع رمانت، تکرار کلمه "حسابی" رو داشتی. یسری کلمات هستن ک اگه تکرار بشن به جمله زیبایی میبخشن؛ ولی یسری کلمات هم هستن و تکرارشون توی یه خط و یه جمله باعث میشه ک اون خط جذابیتی نداشته باشه و اگه جذاب هم بوده، جذابیتش از بین بره
شروع رمانت یه مقداری کلیشه ای بود. چون من چند جای دیگه هم این مدل شروع رو توی رمان ها دیده بودم و بهتره ک روش کار کنی چون شروع رمان گه جذاب باشه خواننده ادامه به خوندن رمان میکنه؛ ولی اگه کلیشه ای باشه باعث میشه ک خواننده فک کنه کل رمان اعم از ایده‌ش کلیشه ایه و رمان رو ادامه نده

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

توصیفات

✨توصیفاتت کم بود. مثلا وقتی ک وارد بیمارستان میشی باید توصیف کنی ک چه شکلی بود، چجوری بود یا وقتی ک تداعی با نازیلا روبه رو شد نازیلا رو توصیف میکردی. کلا توصیف کردن باعث میشه ک حس رمان بیشتر و جذاب تر بشه چون بدون توصیفات رمان خشک میشه

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

غلط‌های املایی

اصول درست نویسی
وقتی یه نویسنده نگارش ضعیفی داشته باشه ممکنه خواننده های رمانش نتونن پیامشو بفهمن بخاطر همین بهتره نویسنده قبل از نوشتن نکاتی درباره اصول درست نویسی بخونه

اشکالات تایپی
خلاصه
حال او مجبور است در کناره کنار مادرش به عنوان خدمه در بیمارستان کار کند ، نقطه ویرگول ولی همین بیمارستان شروعِ نیاز به کسره نیس اینجا ماجرا های ماجراهای جدیدی برای اوست...


مقدمه
گاهی وقتا وقت‌ها در بدترین شرایط زندگیت،فاصله درست همان وقتی که ناامیدی و همچی همه چی برات خسته‌کننده شده،
اتفاقات جدیدی برات رقم می‌خوره فاصله پاک شه؛ سبک زندگیت رو عوض میکنه می‌کنه و حس جدیدی رو بهت هدیه میده.
به "می/نمی" و فعل باید نیم فاصله بدیم


پارت اول
کناره کنار پنجره نشسته بودم
تقریبا تقریباً دو هفته می شد میشد که برای کار کردن به بیمارستان اومدم،
کلماتی ک تنوین دارن رو باهمون تنوینشون بنویس
پس از مرگ پدرم زندگی ما دگرگون شد. اینجا از کلمه "پس از" استفاده کردی. "پس از" معمولاً برا وقتی میاد ک جملمون ادبیه؛ اما شما زبان رمانت محاوره ایه
تو توی دره سقوط می‌کُنه
از اعراب خیلی استفاده میکنی. فقط کلماتی ک ممکنه خواننده اشتباه تلفظشون کنه رو باید اعراب بذاری
حسابی تو توی فکر و خیال غرق شده بودم
پوف کلافه‌ای کشیدم و گفتم: اوف باشه بریم. بعد از "گفتم" اینتر بزن و خط بعدی دیالوگ رو بنویس
بیشتر از دو ساعت طول کشید که غذا رو بین بیمارا بیمارها و همراه های همراه‌های اونا اون‌ها پخش کنیم،
بعده بعد از یک سال اینا حتی خونه‌ای رو هم که داشتیم از دست دادیم


پارت دوم
پتو رو روش کشیدم و پیشونی‌اش پیشونیش رو بوسیدم،
پوف فردا هم یه روزه تکراریه دیگه، علامت تعجب
از فضای بیمارستان متنفر بودم نقطه ویرگول ولی بخاطره به‌ خاطر زندگیمون مجبورم
کم کم چشمام چشم‌هام بسته شد و خودمو خودم رو به دسته دست خواب سپردم.
همیشه‌ی خدا سره سر بقیه غر میزد.
در حالی که چشمام چشم‌هام رو می‌‌مالیدم،
_ خُبه خُبه خوبه خوبه دختره ی چشم سفید دختره‌ی چشم سفید! بجای به جای زبون ریختن پاشو حسابی کار ریخته سرمون
_ حداقل بزار بذار برم یچیز یه چیز کوفت کنم فاصله پاک شه ، دیشب شام هم نخوردم.
_ پاشو بیا آبدار خونه اون‌جا یچیز یه چیز بخور، بعد برو طبقه ی طبقه‌ی سوم، اتاق های اتاق‌های پنج و شش خالی شده تو اونارو اون‌ها رو تمیز کن.


پارت سوم
_ باشه تو برو منم من هم الان میام.
لباس مخصوص‌ام مخصوصم رو پوشیدم و مغنعه مقنعه مشکی را رو سرم کردم. وقتی بیشتر رمان زبانش محاوره ایه نباید دیگه از زبان ادبی استفاده کنی
با اون چشای چشم‌های نازش به من زُل زده بود
و چشماش چشم‌هاش رو بست.
_ بَه ببین کی این‌جاست،علامت تعجب چطوری خاله سوسکه. علامت سوال
در حالی که داشت چایی رو فوت میکرد می‌کرد رو به روبه من گفت:


پارت چهارم
بالاخره روزای روزهای خوب هم از راه می‌رسه ، فاصله رو پاک کن
_ غم به دلت راه نده گلم خدا بزرگه، همچی همه چی درست میشه. علامت تعجب
خواستم جوابشو جوابش رو بدم که بازم داد و هوار نازیلا بلند شد، داشت سره سر پرستار ها غر میزد.
احیانا احیاناً خبره خبر جدیدی نداری؟
(قبل دیالوگت باید خط تیره کوچیک بذاری) بحث بین پرستارا پرستارها خیلی داغه
_ میگن یه دکتره دکتر جدید میخواد می‌خواد بیاد بیمارستان.
_ وای میگن تازه کار و جوونه و قیافه و تیپِش بیسته. علامت تعجب
_ خب به ما چه ، علامت سوال این بود خبره خبر داغت؟ علامت سوال


پارت پنجم
بالاخره تمیز‌کاریه تمیزکاریِ اتاق‌های پنج و شش هم تموم شد.
_ نه ؛ برای تیداس، = _ نه برای تیداست،
زیر لب آهانی گفتم و برا برای خودم لیوان برداشتم تا آب بخورم. کلمات رو کامل بنویس
و رو به روبه من با لحن تندی گفت:
_ دختر چرا اینقد ان‌قدر کارات کارهات ناقصه، علامت سوال
لب‌و‌لوچه‌ام آویزون شد = لب‌ و‌ لوچه‌م آویزون شد
_ مامان خسته ام ، خسته‌م
چشم غره‌ای حواله‌ام حواله‌م کرد و گفت:
_ من کار دارم ، تازه باید صبحونه تیدارم بدم ، تنبلی رو بزار کنار و کارتو نصف و نیمه رها نکن. = _ من کار دارم، تازه باید صبحونه تیدا رو هم بدم. تنبلی رو بذار کنار و کارت رو نصف و نیمه رها نکن!
بدون اینکه این‌که منتظره منتظر جوابی باشه از آبدار خونه خارج شد.
پوف اصلا اصلاً دلم نمی‌خواست برم بیرون
همین که پام رو می‌زاشتم می‌ذاشتم بیرون مثل جِت جلوم سبز می‌شد میشد


پارت ششم
صدای نحس‌اش نحسش تکون خفیفی خوردم، همینو همین رو کم داشتم!
_ خانم رستگار...... علامت تعجب
خودشو خودش رو بهم رسوند و مثله مثل جلبک جلوم سبز شد.
لطفا زود تصمیم نگیرین، من هر چقد که بخواین منتظر می‌مونم پس... = لطفاً زود تصمیم نگیرین، من هر چه‌قدر که بخواین منتظر می‌مونم؛ پس...
بدون اینکه این‌که به بقیه‌ی چرت و پرت هاش چرت و پرت‌هاش گوش بدم راهمو راهم رو کج کردم
همینطور همین‌طور سرم پایین بود که به جسم سفتی برخورد کردم و به زور تعادلم رو حفظ کردم تا نیُفتم نیوفتم، در حالی که دماغِ له شده‌ام شده‌م رو می‌مالیدم نگاهی به فردِ روبه‌روم انداختم، ووی چه جذاب بود لامصب. علامت تعجب
همینطور همین‌طور مثله مثل بز بهش زل زده بودم
اوه چقدم چه‌قدر هم خودشیفته بود
چشم غره ای غره‌ای حواله‌اش حواله‌ش کردم و با بیخیالی بی‌خیالی لب زدم:
_ از این به بعد حواستو حواست رو جمع کن جوجه فاصله رو پاک کن ،اینجا فاصله بده وقت منم وقت من رو هم نگیر که حوصله‌ات حوصله‌ت رو ندارم. علامت تعجب


〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

دیالوگ و مونولوگ

بررسی حجم دیالوگ ها نسبت به مونولوگ ها

✨حجم دیالوگ های هر پارت نسبت به مونولوگ همون پارت خوب بود؛ یعنی ن خیلی کم بود ک شکل رمان مثل یه مقاله بشه ن خیلی زیاد بود ک شبیه فیلم‌نامه بشه. حد تعادل رعایت شده بود

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
رعایت و هدفمند سازی پارت ها

حجم پارت ها
تعداد پارت ها باید به یک اندازه باشن. در گوشی باید حداقل 45 خط و در سیستم حداقل 20 خط باشن

✨خب خطوط پارت ها همشون بین 20 تا 25 هستن؛ فقط پارت دوم سیزده خطه ک با بقیشون همخونی نداره. پارت ها باید یک‌اندازه باشن تا نظمشون بهم نخوره

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

رعایت شرع و قانون اسلام+نکات اخلاقی

فحاشی
پارت پنجم: دوست نداشتم با اون ع**و**ض**یِ نچسب روبرو شم
پارت شیشم: اوه چقدم خودشیفته بود ی**ا**ب**و، چشم غره ای حواله‌اش کردم

با آرزوی موفقیت برات
قلمت مانا :icon12:
@Ares
@Zed_Aram84
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین