سلام خدمت دوست و نویسندهی عزیز!
خب عزیزم داستان کوتاهت رو خوندم و باید بگم واقعا از موضوع و محتوای داستان لذت بردم. کلماتی لبریز از احساس، لبریز از حسرت وغم.
داستان جالبی داری منتها چند نکتهای که تا این اندازه از رمان وجود داشته رو رعایت کنی جالب و جذاب تر هم میشه.
میدونی نویسنده ها تموم انرژی و عصارهی روحشون رو توی داستان بیان میکنن چون داستان نه به اندازهی رمان بلند و بستست و نه به اندازهی دلنوشته باز و کوتاهه. باید بگم همین سه پارتی که گذاشتی و خوندم حس جالبی منتقل کرد خیلی جالب. داستان جوریه که خواننده رو وادار به دقت و فرو رفتن توی کلماتش میکنه. خواننده رو سردرگم میکنه. حس سردرگمی یکی از مهارت های نویسندگیه و باید بگم تو خیلی خوب میتونی خواننده رو سردرگم کنی. منتهی این حس سردرگمی که به داستانت بخشیدی باعث میشه محدودیت سنی داشته باشه. خواننده های داستان ها و رمان ها یه چیزی بین دوازده تا بیست و دو سه سالی میشن ولی این داستانی که شما نوشتی خارج از درک یک خواننده ی شانزده سالس چه برسه به دوازدهش.
عزیزم یکم از حس سردرگمی داستانت کم کن و به جاش کمی واضعتر حالات، حرکات، توصیفات، احساسات و ... کارکتر هارو به رو رخ بکش.
شروع داستان: باید بگم شروع جالب و کنجکاو کننده ای داشت؛ اینکه با دیالوگ ( اونم دیالوگ به اون پرمعنایی ) داستانت رو آغاز کردی این خودش یه پوئن مثبت برای داستانه و باعث میشه خواننده جذب بشه. (البته نه همه ی خواننده ها چون گفتم داستانت کمی گنگه و هر خواننده ای نمیتونه درکش کنه ) منتهی میتونستی کمی سیر داستان رو پایین تر بیاری فقط یه ذره سیرش آروم تر بود خیلی خوب میشد میتونستی حس ترس، سردرگمی و حسرت و غم های اون گل و انسان رو کمی بیشتر نشان بدی.
کشمش: کشمش داستان بین تغییرات و بیرحمی های انسان های و گذر زمان بود که باعث تغییر اینچنینی انسان ها شده. تغییراتی که باعث شده انسان بودنمون رو فراموش کنیم. تو به زیبایی تونستی کشمش های عاطفی رو بیان کنی اما همچنان اثری از کشمش بین شخصیت ها نیست که مطمئنا در آینده دیده خواهد شد.
فضاسازی: چیز زیادی به جز اون گلدان شیشه ای که اونو به قفسی برای گل تشبیه کردی نبود باید فضاسازی رو عالیتر بیان کنی عزیزم.
شخصیت پردازی: ببین حتما لازم نیست شخصیت ها همه انسان باشن توی فیلم ارباب حلقه ها دیدی؟ خوده حلقه خودش یکی از مهمترین شخصیت هاست پس تو میتونی این گلی که در داستان وجود داره رو یک شخصیت مهم جلوه بدی. شخصیت پردازی داستان در این سه پارت که فک کنم عادیه هنوز چیز زیادی دیده نمیشد به جز همون گل و آدمی که هنوز جنسیتش هم مشخص نیست. ولی باید شخصیت پردازی بالا بره در غیر این صورت باعث دفع خواننده میشه.
زاویه دید: زاویه دید این داستان از زبان سوم شخص بود و تو به زیبایی مونولوگ هارو از اون زاویه توصیف کردی عزیزم.
از اونجایی که داستان هنوز چیز زیادی ازش نگذشته من نمیتونم تمام عناصر رو نقد کنم. منتظر ادامهی داستان جذابت خواهم بود.
امیدوارم نقد مفیدی بوده باشه عزیزم.