بحث و گفتگو مشاعره

[ARA.O.O]

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند

اي سیل سرشک از عقب نامه روان باش

شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است

 

[at♧er]

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند

اي سیل سرشک از عقب نامه روان باش

شـ×ر×ا×ب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تایک دم بیاسایم زدنیا و شر و شورش

 

[مدیر طراحی]

شب شد که شکوه ها زه دل تنگ بر کنيم / ناليم آنقدر که دلي را خبر کنيم

 

[Leviathan]

شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است

تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد / وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد

 

[at♧er]

تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد / وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد

دوش با من گفت پنهان کار دانی تیز هوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

 

[ARA.O.O]

شـ*ر*ا*ب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تایک دم بیاسایم زدنیا و شر و شورش

شبی یاد دارم که چشمم نخفت

شنیدم که پروانه با شمع گفت

 

[مدیر طراحی]

دوش با من گفت پنهان کار دانی تیز هوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

شوق شهرت رفت و ذوق آرزوها هم که مُرد
موي کم کم شد سپيد، از خواب بيدارم کنيد

 

[Leviathan]

شب شد که شکوه ها زه دل تنگ بر کنيم / ناليم آنقدر که دلي را خبر کنيم

مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود

 

[ARA.O.O]

دوش با من گفت پنهان کار دانی تیز هوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

شکوفه مو بدست و ابر دایه
صبا رامین و ویس دلستان گل

 

[ARA.O.O]

مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود

در دایره وجود موجود علیست

اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست