بحث و گفتگو مشاعره

[Paradox]

تمام خاطراتت را به یاد می‌آورم در تنهایی

در این احساس بی پایان در این انشای تنهایی

هنوز اما امیدی هست در این تالاب تنهایی

که بازآیی و رها بخشی‌م از این ژرفای تنهایی

یار شو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره ی بیچارگان
قافله شد بی کسی ما ببین
ای کس ما بی کسب ما ببین

 

[آرشام سرمست]

یار شو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره ی بیچارگان
قافله شد بی کسی ما ببین
ای کس ما بی کسب ما ببین

نداشتیم جز عشق و وفاداری رنگ دیگری

اما شدیم باز مایه‌ی صفا، تنهایی بهتر

از رفیقان نیمه راهی و دغل خسته‌ام

های دنیا، قبول کن این استعفا، تنهایی بهتر

 

[Paradox]

نداشتیم جز عشق و وفاداری رنگ دیگری

اما شدیم باز مایه‌ی صفا، تنهایی بهتر

از رفیقان نیمه راهی و دغل خسته‌ام

های دنیا، قبول کن این استعفا، تنهایی بهتر

روزگارست که گه عزت دهد گه خاردارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

 

[آرشام سرمست]

روزگارست که گه عزت دهد گه خاردارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت

 

[Paradox]

درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت

تا می صافست و وصل یار و کنج میکده
بی نیاز از خانقاه و کعبه و بتخانه ایم

 

[آرشام سرمست]

تا می صافست و وصل یار و کنج میکده
بی نیاز از خانقاه و کعبه و بتخانه ایم

من به دنبال کس‍ی بودم که “دلسوزی” کند

همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است

من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد

سر نوشت “رازداری”، دار باشد بهتر است!

 

[Paradox]

من به دنبال کس‍ی بودم که “دلسوزی” کند

همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است

من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد

سر نوشت “رازداری”، دار باشد بهتر است!

تا توانی دلی به دست آر
دل شکستن هنر نمی‌باشد!

 

[آرشام سرمست]

تا توانی دلی به دست آر
دل شکستن هنر نمی‌باشد!

دوباره نقش تو امد میان قلب حیاط
دوباره عکس تو افتاد روی ماهی محتاط

 

[Paradox]

دوباره نقش تو امد میان قلب حیاط
دوباره عکس تو افتاد روی ماهی محتاط

طره ی شاهد دنی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند

 

[آرشام سرمست]

طره ی شاهد دنی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند

درست خاطر من نیست کی گذشتی از این دل

زمان شمار کهنه هم که خسته از حساب شد

صدای ساعت دیوار باز پر شتاب شد

پل رسیدنم به تو به ناگهان خراب شد