- شناسه کاربر
- 498
- تاریخ ثبتنام
- 2021-04-28
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 291
- نوشتهها
- 4,597
- راهحلها
- 61
- پسندها
- 13,943
- امتیازها
- 1,409
- سن
- 23
- محل سکونت
- آسمون هفتم
در زمان های قدیم، سرزمینی بود که در آن پیرمردی زندگی می کرد که تعداد خیلی زیادی گوسفند داشت. او در گردنش یک زنگوله طلایی هم داشت.
این چوپان پیر یک مشکل بزرگ داشت. آن هم این بود که هر کاری می کرد نمی توانست گوسفندهایش را بشمارد.
روزی چوپان کوچولویی به آن سرزمین آمد. چوپان کوچولو وقتی از مشکل چوپان پیر باخبر شد، پیش او آمد و گفت: «نگران نباشید، من می توانم این مشکل را حل کنم.
وقتی من همه گوسفندها را شمردم، شما زنگوله تان را تکان دهید. آن وقت همه آنها شمرده می شوند.»
بعد گوسفند ها را پشت سر هم ردیف کرد. آنها را به طرف رودخانه برد. روی رودخانه پل کوچکی بود. چوپان کوچولو گوسفند ها را یکی یکی از روی پل به آن طرف رودخانه فرستاد. در همان حال هم با صدای بلند آنها را شمرد. یک، دو، سه، چهار، پنج..
وقتی گوسفندها تمام شدند، چوپان پیر زنگوله اش را تکان داد. آن وقت فهمید که صد تا گوسفند دارد. از آن به بعد، چوپان پیر و چوپان کوچولو با هم زندگی کردند و از گوسفند ها نگهداری کردند.
از این داستان زیبا قصه چوپان کوچولو و چوپان پیر نتیجه می گیریم که با مشورت و همفکری دیگران میتوان کار ها را راحت تر پیش برد و از تجربه بقیه استفاده کرد.
این چوپان پیر یک مشکل بزرگ داشت. آن هم این بود که هر کاری می کرد نمی توانست گوسفندهایش را بشمارد.
روزی چوپان کوچولویی به آن سرزمین آمد. چوپان کوچولو وقتی از مشکل چوپان پیر باخبر شد، پیش او آمد و گفت: «نگران نباشید، من می توانم این مشکل را حل کنم.
وقتی من همه گوسفندها را شمردم، شما زنگوله تان را تکان دهید. آن وقت همه آنها شمرده می شوند.»
بعد گوسفند ها را پشت سر هم ردیف کرد. آنها را به طرف رودخانه برد. روی رودخانه پل کوچکی بود. چوپان کوچولو گوسفند ها را یکی یکی از روی پل به آن طرف رودخانه فرستاد. در همان حال هم با صدای بلند آنها را شمرد. یک، دو، سه، چهار، پنج..
وقتی گوسفندها تمام شدند، چوپان پیر زنگوله اش را تکان داد. آن وقت فهمید که صد تا گوسفند دارد. از آن به بعد، چوپان پیر و چوپان کوچولو با هم زندگی کردند و از گوسفند ها نگهداری کردند.
از این داستان زیبا قصه چوپان کوچولو و چوپان پیر نتیجه می گیریم که با مشورت و همفکری دیگران میتوان کار ها را راحت تر پیش برد و از تجربه بقیه استفاده کرد.
نام موضوع : قصه چوپان کوچولو و چوپان پیر
دسته : داستانهای کودکانه