. . .

قدرت گزین گویه | از کنفسیوس تا توییتر

تالار متفرقه آموزش نویسندگی

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,410
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,136
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #11
چطور این جملات جدا افتادهٔ کوچک که به جوک‌ها شبیه‌ترند تا تکیه‌کلام‌ها و شعارهای تبلیغاتی، به صورت عمیق روی نحوه نگرش ما به واقعیت تاثیر می‌گذارند؟

این جمله‌های کوچک چطور کار می‌کنند؟

سرنخ مهم این است که یک گزین‌گویه باید پیچ‌وتاب داشته باشد.

یک ماکسیم مانند «غرور پیش از این‌که به زیر فرو آید گمراه می‌کند.» دانش مفیدی است اما یک‌ گزین‌گویهٔ چالش‌ برانگیز نیست. هیچ پیچ‌و‌تابی ندارد، هیچ چیز غیرمنتظره‌ای در آن وجود ندارد. گزین‌گویه به وارون‌سازی یا عمومیت بیشتری نیاز دارد، تا ردپاهای مضاعفی از اندیشه را باز پی بگیرد.



اثر بستاری و گشایشی در گزین‌گویه‌ها

برخی معتقدند گزین‌گویه‌ها اگر تشریح شوند فریبندگی خود را از دست می‌دهند، مثل وقتی که سعی می‌کنید یک لطیفه را توضیح دهید، مانند نسیم طالب. برخی دیگر مانند نیچه گزین‌گویه‌ها را نیازمند تفسیر می‌دانند و خواننده‌های خود را برای این منظور تربیت می‌کنند.

به نظر می‌رسد این گونه اختلاف نظرهای ظاهری در باطن شامل یک معنی هستند و آن این‌که گزین‌گویهٔ خوب حیات خود را در ذهن خواننده ادامه می‌دهد. گزین‌گویه توسط خود نویسنده یا گوینده تفسیر و تشریح نمی‌شود، بلکه این بار را به دوش خواننده می‌نهد و وی را در ادامه این مسیر با خود شریک می‌کند.

بعضی از گزین‌گویه‌ها همچون کلام آخر، قطعی و خاتمه‌دهندهٔ بحث هستند و برخی دیگر مهمیز و نیشتری برای حرکت و عمل هستند، نیش‌گونی پیچ‌وتاب‌دار برای حرکت به جلو.

اثری که برخی از گزین‌گویه‌ها ایجاد می‌کنند هم‌چون اثر بال‌زدن پروانه‌ای در برزیل است که می‌تواند باعث ایجاد تندبادی در تگزاس شود.

در این سطح از آگاهی می‌توان گزین‌گویه‌ها را به دو دسته تقسیم کرد: گزین‌گویه‌هایی با اثرِ بستاری و گزین‌گویه‌هایی با اثرِ گشودگی.



گزین‌گویه‌های با اثر بستاری

این دسته از گزین‌گویه‌ها معمولا گزاره‌هایی هستند که به نظر می‌رسد جایی برای بحث و گفتگوی بیشتر باقی نمی‌گذارند. جیمز فنتون در مقالهٔ «هنر دشوار گزین‌گویگی» از سونتاگ نقل می‌کند که «این در طبیعتِ تفکرِ گزیده‌گویی است که همیشه در حالت استنتاج کردن و نتیجه‌گیری باشد، در همه فرازنویسان قدرتمند دعوتی برای رسیدن به یک فصل‌الخطاب، به صورت ذاتی وجود دارد.»

از منظر سونتاگ، گزین‌گویه‌ها مفهومی از بستار با خود دارند، بیشتر شبیه کلامی که نتیجه زنجیره‌ای از تفکرات را بیان می‌کنند.

متون گزین‌گویه‌ای که «همیشه در حالت نتیجه‌گیری» هستند اثر بستاری دارند.

«آفوریسم باید قطعی باشد چرا که یک تعریف است. یک گزین‌گویه چیزی است که مشخص می‌کند یا جدا می‌کند؛ این یک تعریف است. گزین‌گویه‌ها و تعاریف بیشتر نمایش‌گر هستند تا گفتگو کننده، بیشتر اظهار نظر می‌کنند تا این که ترغیب یا متقاعد کنند، وضعیت را توصیف می‌کنند به جای این که پیشنهادی بدهند.

از آن‌جا که گزین‌گویه‌ها باید به یک‌باره خود را فاش و ابراز کنند، اغلب شکل تعریف به خود می‌گیرند (X، Y است). جای هیچ کنکاش، بررسی یا گفتگو و مناظره‌ای نیست. هیچ مدرکی هم برای تصدیق آن وجود ندارد و ما باید معنی تحت‌الفظی آفرویسم را در نظر بگیریم. معمولا به اندازه کافی ساده است چرا که این کلمات بسیار شفاف هستند که ما را به عقیده راسخ خودشان وادار می‌کنند. گزیده‌گوها از بی‌گزندی دورند. آن‌ها دردسرسازند، آشوب‌گرند، بت‌شکن‌اند، متعصب و دُگم‌اندیشند.

آن‌ها طبق تعریف انقلاب‌گرانی هستند که حقایقی را باور دارند که بدیهی و خودپیدا هستند.»

Geary



اگر گزین‌گویه‌ها را به عنوان عبارات قطعی ببینیم شاید این‌طور تصور شود که گزین‌گویه‌ها سنگ‌نوشته‌هایی هستند که خواننده نمی‌تواند چیز بیشتری به آن بیفزاید و این کلام بن‌بستی در مدار ارتباطی است. استفاده از استعارهٔ بن‌بست (dead end) درباره‌ی اثر بستار و شوک ناشی از گزین‌گویه‌ها، مفهوم آشنای مرگ را به عنوان یک فرجام (زندگی) و کنایه‌ای از شوک هیجانی که مرگ در ما ایجاد می‌کند، به ذهن متبادر می‌کند.

هر یادگیری‌ جدیدی سزاوار نام‌گذاری به عنوان «قتل یک ایدهٔ قدیمی توسط یک ایدهٔ جدید» را دارد.

گزین‌گویه‌های پارادوکسیکال در زمرهٔ جلادان نیکوکارِ ایده‌های خیلی قدیمی قرار دارند و کارشان را به چند شیوه خاص انجام می‌دهند.

البته باید توجه داشت که اثر بستاری می‌تواند به سادگی با اثر شوکِ ناشی از بسیاری گزین‌گویه‌ها اشتباه گرفته شود، به‌خصوص در مورد گزین‌گویه‌های لاورشفوکو. ماکسیم‌های لاورشفوکو از نظر احساسی همچون سیلی بر صورت خواننده فرو می‌آید و ذهنیت او را فرو می‌پاشد.

ممکن است به این خاطر باشد که با خواندن گزین‌گویه‌ها که اساسا و بیشتر گزاره‌های قطعی هستند، فرد ممکن است وسوسه شود که فکر کند این متن سنگ‌نوشته‌ای است که خواننده دیگر چیزی ندارد تا به آن بیفزاید و یک بن‌بست در مدار ارتباطی است.

کاربرد استعارهٔ بن‌بست مدار ارتباطی ممکن است منجر به ابهام میان اثر بستاری و اثر شوک گزین‌گویه شود، ترکیب این مولفه‌ها از طریق مفهوم مرگ به عنوان یک نتیجه (از زندگی) و یک کنایه از شوک هیجانی که مرگ در ما تولید می‌کند، می‌تواند به درک بهتر موضوع کمک کند.

دریدا معتقد است که «گزین‌گویه‌ها حقیقت را به فرم قضاوت نهایی بیان می‌کنند و این حقیقت با خود مرگ به همراه دارد.» و E. P. Lewis ماکسیم‌ را «نتیجه‌گیری بدون مقدمه» می‌داند.

البته برخی مانند James Geary معتقدند که گزین‌گویه‌ها ذاتا قرار نیست در ما احساس خوبی به وجود بیاورند، بلکه نیشتری تیز و دردآور از حقایقی فراموش شده هستند.

«گزین‌گویه‌ها فرازهای گرم و نرمی نیستند که در کارت‌های تبریک پیدا می‌شوند. آن‌ها تندتر و زننده‌تر یا خشن‌تر هستند، درگیرکننده و آشوب‌گر هستند. شما با یک کتاب خوب از گزین‌گویه‌ها در خود مچاله نمی‌شوید، آن‌ها از این صفحه می‌پرند و خود را درون شما می‌گسترند.»
خلاصه این‌که دو مولفه متفاوت وجود دارد که می‌خواهم آن‌ها را متمایز کنم: ‌یک مفهوم نتیجه‌گیرانه و قطعی، و یک واکنش برانگیزاننده و احساسی.



گزین‌گویه‌های با اثر گشایشی

همه گزین‌گویه‌ها را نمی‌توان به عنوان متونی با اثر بستاری طبقه‌بندی کرد. گزین‌گویه‌های خاصی هم هستند که خواندنشان گویی یک لذت ثانوی بسیار متفاوتی از یک شوک تیز ایجاد می‌کنند.

«گزیده‌گویی حالتی از نوشتن است که جریان ایده‌ها را بیشتر به جلو سوق می‌دهد، البته نه با ارتباطات منطقی معمول یا حتی استنتاج منطقی، بلکه با ایجاز و نیش و کنایه. در عین حال لزومی هم ندارد به صورت کلی قابل ‌درک باشد یا آرا و جملاتی باشد که به‌سادگی به خاطر سپرده می‌شوند.»
ژوزف فروچتل


از سویی به نظر می‌رسد گزین‌گویه‌ها به سلسله‌ای از استدلال‌ها یا جریانی از ایده‌ها با تبدیل شدن به فصل‌الخطاب ـ پایان می‌دهند.

از سوی دیگر به نظر می‌رسد گزین‌گویه‌ها آغازگر یک حرکت هوشمندانه هستند. نیروی فعالی که سرآغازی برای بیشتر و عمیق‌تر اندیشیدن هستند.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,410
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,136
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #12
در خوانش اولیهٔ یک گزین‌گویه با اثر گشایشی، اغلب انتظار یک واکنش گیج‌کننده داریم، بعد حیرت کردن از بغرنجی و پیچیدگی آن و بعد شاید احساسی شبیه گشایش.



«آن‌هایی که دوران کودکی خود را به خاطر می‌آورند و آن‌هایی که فقط مدرسه را به یاد دارند.»
ژوربرت
به نظر می رسد این متن تقلا می‌کند تا کامل شود اما برای فهمیده شدن.

دستور زبان ناکامل آن ما را به یک شگفتی دعوت می‌کند: دربارهٔ چه کسانی صحبت می‌کند؟ آن‌ها شبیه چه هستند؟ آیا من به این دسته تعلق دارم؟

متن فقط به چیزی اشاره می‌کند. به موضوعی اشاره می‌کند، خبری می‌دهد، یک ویژگی از دو شخصیت فرضی را نشان می‌دهد. این شخصیت‌ها بدون این‌که در کنار هم قرار گرفته باشند به یکدیگر نور می‌تابانند و خصوصیت‌های احتمالی یکدیگر را پیشنهاد می‌کنند. با نگاهی دقیق‌تر می‌توان بهتر دید که هیچ کامپلمان یا تکاملی در کار نیست.

هیچ چیز به وضوح ارتباط میان شخصیت‌های احتمالی را نشان نمی‌دهد. هر چند به نظر می‌رسد این خلأ به قدری دقیق است که ما را مجبور می‌کند هر احتمال ممکنی را که می‌تواند متن را کامل کند متصور شویم.

چنین خلأیی به اندازهٔ کافی وسوسه‌کننده هست که یک و بلکه چندین سوال برانگیزاند و به هیچ کدام از آن‌ها هم پاسخی ندهد.



«آه! چه می‌شد اگر پیش از این پشیمان می‌شدیم.»



«تو فکر می‌کنی که داری منو می‌کشی. من فکر می‌کنم که تو داری خودکشی می‌کنی.»



«اعتقادات دشمنان خطرناک‌تری برای حقیقت هستند تا دروغ‌ها.»



این جمله‌ها همگی به گونه‌ای راه‌های معمول ما برای دیدن را مختل می‌کنند. اولی با یک قید نابجا، دومی با یک فعل متعددی و پایان باز یک اقدام و آخری با درون‌واژگونی یک تقابل مرسوم میان حقیقت و دروغ.

اولین جمله ترتیب زمانی انتظارات ما را به هم می‌ریزد، دومی یک مورد از هویت انسانی را مطرح می‌کند و سومی به نوعی پیچیدگی مفهومی یک ایده عادی از حقیقت را بیان می‌کند.

با انجام کاری که کاملاً هم واضح نیست، هر گزین‌گویه می‌تواند ما را وادار کند که دوباره فکر کنیم یا دربارهٔ چیزی که ورای خود متن است شگفت‌زده شویم.

جملهٔ اول از خوزه ناروسکی، دومی از آنتونیو پورکیا و آخری از نیچه است.



«جایی که فرد نمی‌تواند سخن بگوید، کسی وجود دارد که باید ساکت بماند.»

نام نویسنده به شکل مهمی تفسیر ما را از متن تغییر می‌دهد. این جمله از ویتگنشتاین، روشن می‌کند که برای درک و تفسیر برخی متن‌ها نیاز به دانش تخصصی زمینه‌ای وجود دارد.

Ángel-Lara معتقد است که هر یک از این گزین‌گویه‌ها می‌توانند به روش‌های مختلفی اثر گشایشی تولید کنند. هر چند به نظر می‌رسد برخی متن‌ها طوری طراحی شده‌اند تا درون خودشان سرنخ‌های لازم را برای ارتباط با یک چارچوب فرهنگی وسیع‌تر از اطلاعات (غیرتخصصی) تأمین کنند، در حالی که برخی دیگر به یک بافت یا زمینه خاص از ارجاعات وابسته‌اند.

در مورد سه جمله اول یک پس زمینه مشترک فرهنگی وجود دارد. بنابراین این متون از مزیت ارتباط با مفاهیم مشترک زمان، انسانیت و حقیقت برخوردارند. اما جمله آخر نیاز به تخصص بیشتری دارد.

راه دیگر برای ترسیم این تمایز میان این گزین‌گویه‌ها فکر کردن درباره مقصود و منظور گوینده‌های ‌آن‌هاست. می‌توان فرض کرد که نویسنده‌های گزیده‌گوی تمام‌وقتی مانند پورکیا و نوروسکی و غالبا نیچه کمک می‌کنند که متن‌هایی تولید شود که می‌توانند مستقل و بدون نیاز به یک متن پیرامونی خوانده شود. این نوع متن‌ها با کمی نقد با عنوان خودشمول شناخته می‌شوند.

قانون‌های خاصی مانند این که «گزین‌گویه‌ها خودشمولند» و «گزین‌گویه‌ها فلسفی هستند» یا «گزین‌گویه‌ها هر چقدر هم که مبهم باشند باز هم معنا دارند».

قانون اول مهم است به خاطر این‌که تضمین می‌کند خواننده فقط با نگاه کردن به خودِ متن سرنخ‌های لازم برای تولید یک تفسیر پذیرفتنی و باور کردنی را تولید کند. یعنی خواننده سعی نخواهد کرد که این متن را درون متنی دیگر قرار دهد تا معنی دهد.

قانون بعدی یعنی این‌که گزین‌گویه باید خواننده را به یک حوزه محتمل از ارجاع به وابسته با بافت در متن هدایت کند.

قانون سوم تضمین می‌کند که خواننده به صورت فعالانه به دنبال معنا باشد، آن هم با اعتماد به متنی که طراحی شده تا آن را تولید کنند.

آخرین قانون انتظارات خواننده را به یک هدف شناخت‌شناسانه گره می‌زند: معنی داشتن گزین‌گویه.

با به تعویق انداختن تکمیل چنین انتظاری، نویسنده چارچوب ذهنی خواننده را بی‌ثبات می‌کند و می‌تواند از تکانهٔ آن برای یافتن یک تعادل جدید به منظور خلق تفسیرهای احتمالی از متن استفاده کند.

بنابراین خواننده به عنوان یک نقش فعال در تکمیل گزین‌گویه، تفسیرهایی را پیشنهاد می‌کند. حدس می‌زند و این حدس زدن پایه و اساس تفسیر و تاویل است.

این ممکن است راهی برای گفتن این باشد که این متن به صورت پایان بسته به او داده نشده بلکه پایانِ آن باز است.

می‌توانیم این چرخه را به این صورت طرح‌ریزی کنیم: به تعویق انداختن ثبات و پایداری (متن معنای واضح و صریحی ندارد)، خواننده کلنجار می‌رود تا این بی‌ثباتی را حل کند (جستجو برای تفسیر یا تاویل) و در آخر یک ثبات جدید یافت می‌شود (متن با توسل به ارجاع‌های از قبل به اشتراک گذاشته شده، معنی پیدا می‌کند).

Ángel-Lara انواع گزین‌گویه‌های با اثر گشایشی را این‌گونه معرفی می‌‌کند:

۱) گزین‌گویه‌هایی که عقل متعارف را به زحمت می‌اندازند.

۲) گزین‌گویه‌هایی که به یک شخصیت اشاره می‌کنند.

۳) گزین‌گویه‌های اعترافی

۴) گزین‌گویه‌های استعاره‌ای

۵) گزین‌گویه‌هایی که امور پیش‌پاافتاده‌ و معمول را دست می‌اندازند.

۶) گزین‌گویه‌هایی که به سوالات اشاره می‌کنند.

۷) گزین‌گویه‌هایی که مفروضات فرهنگی را زیر سوال می‌برند.



گزین‌گویه‌هایی که عقل متعارف را به زحمت می‌اندازند، از طریق ابهام، تناقض آشکار یا پارادوکس کار می‌کنند. تقاضاهایی هوشمندانه مطرح می‌کنند که بخشی از جذبه آن‌هاست. آن‌ها با ضربه زدن به منطق معمول یا یک ابهام که هم‌پوشانی تفاسیر مختلف را ممکن می‌کند یا ارائه یک تناقض که یک نیم‌نگاهی از پادارودکس یا تناقض‌نما با خود دارد.

«گاهی من به ابدیت باور دارم، اما فقط برای یک لحظه.»

در این جمله ایدهٔ متناقض ابدیتی که فقط برای یک لحظه دوام می‌آورد، تفسیری است که هنگامی به دست می‌آید که قسمت دوم متن را به عنوان یک بند ارجاعی به موضوع می‌خواند.



گزین‌گویه‌هایی که به یک شخصیت اشاره می‌کنند، متن‌هایی هستند که شخصیتی را معرفی می‌کنند و باید به اندازه کافی وسوسه‌کننده باشند تا خواننده را مجبور کنند یک کاراکتر را با پرسیدن سوال‌هایی دربارهٔ هویت آن شخص که در متن احتمالا به او شده ـ اعمال او یا انگیزه‌هایش ـ به تصویر بکشد.

«او با ترس عشقش را اعتراف کرد و همان ترس از او محافظت کرد.»

«او دشمنان ترسناکی اختراع کرد. بهترین چیز در زندگی‌اش دشمنانش بودند.»

همهٔ‌ این جملات تلاش می‌کنند تا به این سوال که چه کسی؟ و چرا؟ پاسخ دهند و باعث می‌شوند که خواننده از بازی کردن با پاسخ‌های ممکن مختلف احساس رهایی کند.



گزین‌گویه‌های اعترافی، متن‌هایی هستند که صمیمیت و جزئیات پنهان یک خصوصیت انسانی را با استفاده از ضمیر من یا ما نشان می‌دهد. این نوع از متن‌ها می توانند از به اشتراک‌گذاری یا آشنایی خواننده و شخصیت نویسنده یک معنی بسازد.

گزین‌گویه‌های اعترافی از طریق همدلی یا همانندسازی، دفاع خواننده را پایین می‌آورد؛ خودانگارهٔ آن‌ها را از طریق شناسایی جنبه‌های معیوب خود بی‌ثبات می‌کند. شاید هم یک تعادل جدید به خواننده پیشنهاد بدهد که آن نقص‌ها را به عنوان یک بخشی اساسی از تمامیت خود بپذیرد.

«بدبختی من بسیار کوچک است. من فکر می‌کنم به همین دلیل است که احساس می‌کنم خیلی بدبختم.»

«اگر من این‌قدر کوچک نبودم، بی‌پناه هم نبودم.»

همه این متن‌ها اعترافی به ترس، شکنندگی، شکست یا آگاهی پیدا کردن از یک نقطه ضعف یا شر است. تلاش نمی‌کند تا نقص‌های بشری را هدف طعنه و کنایه قرار دهد، بلکه از طریق یک نگرش فکاهی یا پذیرنده تلاش می‌کند تا این نقص‌ها را به‌عنوان آن‌چه باعث می‌شود که ما انسان باشیم بپذیریم.



گزین‌گویه‌های استعاری، متن‌هایی هستند که برای پیشنهاد سرنخ‌هایی برای یک تفسیر معنی‌دار به تصاویر متکی هستند. معنا با قطعیت در یک عبارت یا با یک نتیجه‌گیری واضح نشان داده نمی‌شود.

این تکنیک تلاش می‌کند که به خواننده اجازه دهد تا از طریق یک تصویر معنی را به چنگ بیاورد.

«کرکس به خاطر بال‌هایش نمی‌تواند از هزار تو خارج شود.»

«مرگ ما را در آغوش می‌کشد، اثر انگشتانش در چین و چروک‌های ما دیده می‌شود.»

«هیچ گلی از دو بهار جان سالم به در نمی‌برد.»

این نوع در شعرها بسیار کاربرد دارد.



گزین‌گویه‌هایی که عقل متعارف را به زحمت می‌اندازند، متن‌هایی هستند که از طریق بازی کردن با عقاید یا استریوتایپ‌های مسلم و معتبر اثر می‌گذارند.



گزین‌گویه‌هایی که به پرسش‌ها اشاره می‌کنند، متن‌هایی هستند که عموما به عنوان عبارت‌های خودنما و رسواکننده ظاهر می‌شوند و به نظر نمی‌رسد که معنی داشته باشند و خواننده را وادار می‌کنند تا به دنبال مرجعی برای تفسیر متن بگردد. معمولا چنین مرجعی در پاسخ به این پرسش‌ها پیدا می‌شود که چرا؟ کدام؟ چه کسی؟ برای چه؟ و چرا؟

«یکی از ظریف‌ترین تهذیب‌های جهنم این است که بهشت را به روح یادآوری می‌کند.»

ضرب‌المثل فارسی

«تنها جهنم اثبات وجود روح است.»

«به قلب‌ها بنگر: برخی از آن‌ها هنر نامرئی شفا دادن را می‌دانند.»

«چیزهای کوچکی وجود دارد که حاضریم برای آن‌ها بمیریم، اگر فقط به اندازه کافی آزاده بودیم که در آن سطح زندگی کنیم.»

گرچه جمله ۳ ما را به پرسیدن چه کسی می‌خواند بیشتر به روابط انسانی اشاره دارد تا یک شخصیت. جمله ۱ و ۲ و ۴ بیشتر پرسش چرا را فرا می‌خوانند. متن ۵ به پرسش کدام یک می‌پردازد و همچنین می‌تواند در دسته گزین‌گویه‌های اعترافی جای بگیرد.



توییتر؛ بازگشت قدرتمند گزین‌گویه

«هیچ کس هرگز نگفته است که غزل کوتاه یا هایکو، مدرکی بر گسترهٔ توجه کوتاه است.»
چارلز باکستر
در دورانی که گسترهٔ‌ توجه‌ هر روز کوتاه‌تر می‌شود، توییت‌‌ها، کپشن‌ها و انواع کوتاه‌نوشت‌ها بیشتر مورد اقبال قرار می‌گیرند.

گزین‌گویه مقاوم‌ترین میکروفرم میان این کوته‌نوشت‌هاست. انتخاب فرم گزیده‌گویی برای حضور همه‌جایی و همه‌وقتی به‌عنوان یک رسانهٔ ارتباطی و به‌عنوان متدی برای تفکر انتخاب هوشمندانه‌ای است.

نیازی به یادآوری نیست که ما در جهانی دیجیتالی مملو از کلیک‌های پیاپی و لایک‌ها زندگی می‌کنیم. فرم‌های کوتاهی که ما امروزه با آن‌ها مواجه هستیم بیشتر از طریق نور صفحه‌های نمایش به ما می‌رسند تا از میان صفحات یک کتاب: توییت‌ها، مم‌ها، گیف‌ها.

به نظر می‌رسد گزین‌گویه‌ها با این‌که وصله‌ٔ ناجور این اقلیم فرهنگی با دامنهٔ کوتاهِ توجه هستند.

توجه داشته باشید که این ژانر به خاطر حضور نافذ و فراگیرش، از بحران کاهش توجه جان به‌ در برده‌ است.

گزین‌گویه‌ها سریع خوانده می‌شوند. البته این به خاطر چگالی هرمنوتیک آن‌ها است. هم‌چنین گزین‌گویه‌ها تقاضای ما برای رضایت فوری را به تعویق می اندازند.

سخت نیست که توییتر را به عنوان نسل جدید دیجیتالی گزین‌گویه‌های آنالوگ ببینیم اما اکوسیستم توییتر پذیرای بیش از این هاست:

توییتر ابزاری برای روزنامه‌نگارها، صنعت تبلیغات، تعاملات سازمانی، توسعه فردی، کمپین‌های سیاسی، شعر تجربی، داستان‌های خیلی کوتاه، آثار مشترک و بازنویسی آثار کلاسیک است.

توییت‌ها، پیش و پس و رو در رویِ محتوای با فرم بلند هستند.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
77
پاسخ‌ها
15
بازدیدها
273

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین