متروکه فی البداهه ابدویک روز| محمد امین سیاهپوشان

نام‌ اثر: مجموعه فی البداهه ابد و یک روز
نویسنده: محمدامین سیاهپوشان (سردار کاسپین)
ژانر: عاشقانه، تراژدی

در این جا همه چیز هست کمی از عشق، کمی از نفرت، کمی از فراق و دلتنگی، کمی از همه چیز. تا معجونی بسازد برای درمان دلی بیمار و افسرده یا دلی عاشق و دلتنگ. همه عشق‌ها برای ابد و یک روز نیستند ولی حس‌شان و پوسته خالی‌شان برای ابد و یک روز گوشه قلب‌مان در کنار در ورودی قلب‌مان باقی می‌ماند و گاهی که در گنجه خاک خورده قلب‌مان را باز میکنیم با دیدنش شاد می‌شویم یا اشک چشمان‌مان را غرق به خود میکند.

 

[شاهزاده آبی مرداد]

آه که چه سنگین است روزهایم درپناه بی عشقی !

مرهم دردهای این روزهایم سیم های گیتاریست که هرچه بیشتر می زنم ،نواهایش غمگین تر می شود و غمگین تر می نوازد .

نمی دانم چرا؛ولی احساس می کنم گیتارهم خون گریه می کند از برای نبودن تو!

 

[شاهزاده آبی مرداد]

بعضی وقت ها حتی باغ گل سرخ هم که باشی نگاه معشوق به تک گل رز سفید کنار باغچه می افتد و به سمت او می رودو تو راتنها می گذارد،آن جاست که باخودت میگویی ای کاش من هم به جای قرمز رنگ دیگه ای بودم .
اینجاست که حسرت نبودش تا ابد توی دلت می مونه ، تا ابد دهر!

 

[شاهزاده آبی مرداد]

همه می گویند گذرزمان همه چیزرا درست و راست و ریس می کند.
همه گفتند تورفتی و بعد رفتنت ،چندوقتی که بگذردتوهم به دفترخاطرات کهنه و خاک نشسته گوشه کتابخانه ام خواهی پیوست ؛ولی توهرگزاز خاطرم وجلوی چشمم نرفتی خاطرات لحظه به لحظه بودنت هم چون دستی مخفی چنگ برگلویم می انداخت. پس کو آن گذر زمان ؟

 

[شاهزاده آبی مرداد]

غرق شدن تایتانیک ،برای خرچنگ های زنده ای که خودشون روبرای پخت شدن ورفتن توی بشقاب آماده کردن بودن مثل یک معجزه بود.یک معجزه تقریباًغیرممکن !

حال برگشتن کسایی که یک روزی،یک جایی رهات کردن ورفتن وهرچی بهشون التماس کردی برای چندروزبرمی گشتن و دوباره میرن ،موندنشون باهات غیرممکنه !غیرممکن تراز نجات خرچنگ های تایتانیک.

 

[شاهزاده آبی مرداد]

بی تو حتی روزهای گرم وآفتابی مردادماه هم برایم سردوبورانی است و زیر تابش مستقیم خورشید می لرزم .
ای کاش قبل از رفتنت برای آخرین بار برای ماندنت تلاش می کردم تا برای ابدیت در حسرت نمانم .

 

[شاهزاده آبی مرداد]

برایم سخت ودردناک وباورناپذیر است.
کسانی که روزی لاف می‌زنند که نفس هایم به نفس هایت بند است ! اگر نباشی نفس نمی کشم ؛ولی دراولین دوربرگردان باز می گردند و تورا با تمام واقعیت های تلخ دنیایی تلخ تنها می گذارند، هه چه عالی بازی می کنند عروسک های پوشالی و به دروغ عاشق شده .

 

[شاهزاده آبی مرداد]

شاعری می گفت :

"يوسف گمگشته باز آیدبه کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور"

پس من چه کنم که يوسف عاشق و دیوانه زلیخا بودم ؛ ولی زلیخاییم دل در گرو دربان قصر شاهی داشت .

 

[شاهزاده آبی مرداد]

یه روزی باخودم می گفتم اگر برود لحظه‌ای دوام نخواهم آوردو جانم از بدنم بیرون خواهد رفت؛ولی اورفت و من زنده ام و نفس می کشم.
روزهایم همچون اهنگ های مهراب خسته صدا هرروز خون و خون بازی نیست ،نه هرگز.
روزهایم همچون یک نوار خالیست که شاید روزی کسی آمدو آن را پراز ترانه دلدادگی کرد.

 

[شاهزاده آبی مرداد]

گفت کسی را داری که همه چیزت باشد ؟

گفتم : بود ، اصلا منی نبود وقتی او بود ؛ولی رفت آن کس که روزی همه چیزم بود .

رفت اویی که تعهد داده بود بماند تا به ابد ولی نمی دانم چه زود ابدرسید و یک روز بعدش و منی که با دل شکسته ماندم چشم به راه .

 

[شاهزاده آبی مرداد]

عشق اگر گناه من باشد .می خواهم تا ابد گناه کار باشم یک گناه کار نفرین شده و مطرود !
گناهکاری اعدامی ، گناهکاری مانده در بیابانی ناامن در وصال معشوق