. . .

در دست اقدام مجموعه دلنوشته رنگین کمان دلنوشته ها | مهرداد معتمدالسادات

تالار دلنوشته کاربران
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
  3. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. طنز
do.php

عنوان دلنوشته: رنگین کمان دلنوشته ها
نویسنده: مهرداد معتمدالسادات
ژانر: چند گونه (هزارچهره)
مقدمه:
در دنیایی که هر لحظه با رنگ‌های تازه‌ای از تجربیات انسانی نقاشی می‌شود، رنگین کمان دلنوشته‌ها مجموعه‌ای است که هر رنگش بیانگر داستانی است، داستان‌هایی که از عمق جان یک نویسنده برخاسته و به دست قلمی صادق نوشته شده‌اند. این اثر، حاصل همکاری و همدلی نویسنده این مجموعه با تعدادی از اعضای محترم انجمن ادبی رمانیک شامل طراح جلدکتاب، منتقد، ویراستار و همه‌ی کسانی است که در پرورش و شکوفایی این باغ ادبی نقش داشته‌اند.
هر بخش از این مجموعه، مانند پری در رقصی رنگارنگ، داستانی را به تصویر می‌کشد؛ از سنجابی که دوستی را معنا می‌بخشد تا لحظه‌هایی که تنها در خلوت دل قابل لمس‌اند. «رنگین کمان دلنوشته‌ها» دعوت‌نامه‌ای است به جشنی از احساسات، که در آن هر خواننده می‌تواند در کنار نویسنده، سهیم در سود و شیرینی این سفر ادبی باشد.
این مجموعه، نه تنها یک اثر ادبی است، بلکه نمادی از یک انقلاب فرهنگی است، انقلابی که در آن هر فرد، با هر میزان سرمایه‌گذاری و تلاش، در موفقیت و دستاوردهای آن سهیم است. رنگین کمان دلنوشته‌ها، پلی است بین دنیای واقعی و دنیایی که در آن هر صدایی شنیده می‌شود و هر داستانی ارزشمند است.

در میان صفحات این کتاب،
رنگین کمانی از احساسات را می‌یابید؛
هر رنگ، بیانگر داستانی است که از عمق جان سرچشمه گرفته است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مهرداد معتمدالسادات

رمانیکی خلاق
رمانیکی
نام هنری
راوی روشندل
شناسه کاربر
7844
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
108
پسندها
526
امتیازها
178
سن
52
محل سکونت
استان گیلان - شهرستان رودسر - کلاچای
وب سایت
www.aparat.com

  • #61
جنگل، با همه ‌ی مرگ و نابودی‌اش، شاهد این سفربود، شاهد قدم‌هایی که به سمت فردایی مرموزبرداشته می‌شد.

سرتاسروجودم، مملوبود ازچندگانگی‌های متضاد که نقش فرشته‌های عذاب روحم را درآتش جهنم درونم بازی می‌کردند.

آیا باید تابع ندای غم واندوه می‌شدم وبا ترس ادامه می‌دادم؟

یا به امید ملاقات روح سبزجنگل وشنیدن صدای آرام ودلنوازش درجستجوی نوربودم؟

نوری که پرندگان را به خواندن سرودهای امید فرا می‌خواند!

نه… من به این راحتی‌ها تسلیم نخواهم شد پس، درمیان رطوبت وگرمای فراوان، با قدم‌هایی خسته اما استوار،

درجستجوی روشنایی ادامه خواهم داد.
 

مهرداد معتمدالسادات

رمانیکی خلاق
رمانیکی
نام هنری
راوی روشندل
شناسه کاربر
7844
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
108
پسندها
526
امتیازها
178
سن
52
محل سکونت
استان گیلان - شهرستان رودسر - کلاچای
وب سایت
www.aparat.com

  • #62
دراین میان،لاشخورجادوگر،سایه‌ای تیره ومرگباربراین سرزمین افکنده ونورامید، دردل‌های بسیاری خاموش شده بود.

ولی بودند دل‌هایی که درطلب پرتوخورشید وقطره‌های باران، این نوررا دروجود خود روشن نگه داشته بودند

وباهرقطره باران،باهرپرتوخورشید،

تلاش می‌کردند تاوسعت سایه‌ ی تاریک لاشخورجادوگرراکم ‌رنگ وسطحی جلوه دهند.
 

مهرداد معتمدالسادات

رمانیکی خلاق
رمانیکی
نام هنری
راوی روشندل
شناسه کاربر
7844
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
108
پسندها
526
امتیازها
178
سن
52
محل سکونت
استان گیلان - شهرستان رودسر - کلاچای
وب سایت
www.aparat.com

  • #63
لاشخورجادوگراین باوررا درتمامی اذهان موجودات جنگل جاری وساری کرده بود که هیچ روشنایی‌ای جاودان نیست

وباید راه خود را به سمت آینده‌ای ادامه دهند که درآن، هرکسی ، گرفتارسرنوشت تاریک خویش است

اما نورامید باعث شده بود تا من درآرزوی دیدن نقاشی سپیده دمی که خورشید با شکوه خود،

نوررا چون رنگ‌های زنده بربوم زمین می‌پاشد و ماه را درپس پرده‌ای ازروشنایی، چون رازی پنهان، مخفی می‌کند،

ادامه دهم. من باوردارم که امید باعث خواهد شد که نم‌ نم باران، همچون نوازش مادرانه، روح زخمی و افسرده جنگل را

مرهمی باشد تا بازآن سبزی وطراوت خود را به دست آورد.

اگرچه درآن زمان هم پشه‌های خاکی لجوج همچون مزاحمانی هستند که وزوزکنان درانتظارفرصتی باشند

اما مطمئنم فردایی خواهد رسید که درآن، هرکسی خود، سازنده‌ی سرنوشت خویش باشد.
 

مهرداد معتمدالسادات

رمانیکی خلاق
رمانیکی
نام هنری
راوی روشندل
شناسه کاربر
7844
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
108
پسندها
526
امتیازها
178
سن
52
محل سکونت
استان گیلان - شهرستان رودسر - کلاچای
وب سایت
www.aparat.com

  • #64
عنوان دلنوشته : طاووس امید، رقص زندگی درجنگل پاییزی
نویسنده : مهرداد معتمدالسادات
ژانر: تمثیلی
دردل جنگلی که نسیم خنکی درآن می‌وزید ومه غلیظی برفرازعلف‌های سبزبه آسمان بالا می‌رفت، طاووسی با شکوه،

با بال‌هایی که چون چتری برسرش سایه افکنده بود، توجه همگان را به خود جلب کرد.

پرهایش ازجنس نقره وبه رنگ‌های شکوفه‌های بهاری وگردی‌های طلایی آفتاب بودند

وتکه‌های زبرجد درمیان آن‌ها می‌درخشید. صدای قهقهه‌اش همچون نغمه‌ای شاد، فضای جنگل را پرکرد.

با وقاروزیبایی، دم خود را به این سو وآن سوچرخاند وسپس،

فرز و چابک به پروازدرآمد وبه سرعت به جلوحرکت کرد اما پس ازمدتی، ناگهان ایستاد.

خنده‌های شادش جای خود را به گریه وناله داد.

این تغییرناگهانی دررفتارطاووس ناشی ازاین بود که اوبه یاد همدمی افتاد که دیگردرکنارش نبود.
 
آخرین ویرایش:

مهرداد معتمدالسادات

رمانیکی خلاق
رمانیکی
نام هنری
راوی روشندل
شناسه کاربر
7844
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
108
پسندها
526
امتیازها
178
سن
52
محل سکونت
استان گیلان - شهرستان رودسر - کلاچای
وب سایت
www.aparat.com

  • #65
درآن لحظه، جنگل به سکوتی عمیق فرورفت.

طاووس با چشمانی اشک‌آلود، به آسمان نگریست وبا ناله‌ای دردناک، دلتنگی خودرابرای همدمی که دیگردرکنارش نبود،

ابراز داشت. اشک‌هایش مانند قطرات باران بربرگ‌های سبزفروریخت ودرخشش پرهایش کم‌رنگ شد.

با هرناله، صدای پاییزدرجنگل طنین‌اندازشد و برگ‌ها به آرامی به زمین افتادند.

طاووس، با دمی که دیگرشکوه گذشته را نداشت، به آرامی برگ‌های رنگارنگ پاییزی را با پاهایش زیرو روکرد.

نگاهش به دوردست‌ها دوخته شد، جایی که خورشید آرام آرام پایین می‌رفت و روز به شب می‌پیوست.

درآن غروب پاییزی، طاووس با قلبی شکسته ولی با امیدی تازه، به استقبال فردایی روشن‌ترنگریست.

اومی‌دانست که باهرشبی که می‌گذرد، روزی نومی‌آید و با هرپایانی، آغازی دوباره درپیش است.
 

مهرداد معتمدالسادات

رمانیکی خلاق
رمانیکی
نام هنری
راوی روشندل
شناسه کاربر
7844
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
108
پسندها
526
امتیازها
178
سن
52
محل سکونت
استان گیلان - شهرستان رودسر - کلاچای
وب سایت
www.aparat.com

  • #66
با طلوع خورشید و نسیم صبحگاهی که برگ‌های خیس شبانه را نوازش می‌داد، طاووس ازخواب بیدارشد.

اوبا چشمانی که هنوزدرخشش ستارگان شب را درخود داشتند، به استقبال روزجدید رفت.

پرهایش که حالا با قطرات شبنم آراسته شده بودند،

درنورصبح می‌درخشیدند و رنگ‌هایشان چون جواهراتی درمیان سبزه‌های جنگل می‌درخشید.

طاووس، با قدم‌هایی محکم وامیدوار، به سمت رودخانه‌ای که درنزدیکی جنگل جاری بود، حرکت کرد.

آب رودخانه، که ازمیان سنگ‌ها وصخره‌ها می‌گذشت، آوازی دلنشین سرداده بود.

طاووس، درکناررودخانه ایستاد و به تماشای آب‌های زلال نشست.

اوبا هرنگاه به جریان آب، احساس تازگی و زندگی می‌کرد.
 

مهرداد معتمدالسادات

رمانیکی خلاق
رمانیکی
نام هنری
راوی روشندل
شناسه کاربر
7844
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-28
آخرین بازدید
موضوعات
5
نوشته‌ها
108
پسندها
526
امتیازها
178
سن
52
محل سکونت
استان گیلان - شهرستان رودسر - کلاچای
وب سایت
www.aparat.com

  • #67
درآن روز، طاووس با دیگرحیوانات جنگل دیدارکرد.

آن‌ها باهم درکنار رودخانه بازی کردند و ازشادی‌های کوچک زندگی لذت بردند.

طاووس، که حالا دلتنگی‌های دیروزرا پشت سر گذاشته بود،

با شوروشادی به پروازدرآمد وبرفرازجنگل به پروازادامه داد.

اوبا هربال زدن،

احساس آزادی وشادابی می‌کرد وباهرپرواز، به یاد می‌آورد که زندگی همواره فرصت‌هایی برای شروعی دوباره دارد.
 
آخرین ویرایش:

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین