. . .

متروکه رمان میها | اهیر کیانی

تالار تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. اجتماعی
  3. تراژدی
  4. طنز
نام رمان: میها
نام نویسنده: اهیر کیانی
ژانر: عاشقانه، طنز، اجتماعی
ناظر: @𝙀𝙔𝙑𝙄𝙉-
خلاصه: میها وقتی پا به دنیا گذاشت،مهر فرزند طلاق روی پیشانیش گذاشته شد؛ مزّه بی مهری رو تا پنج سالگی چشیده است او در کنار یکی از فامیل های نه چندان نزدیک پدرش زندگی میکرد، به دلیل فوت مهدخت به ترکیه مهاجرت کردند؛و پدرش مجبور شد میها را به خانه ی خودش ببرد میها پس از مدت کوتاه به دلیل آزار اذیتش از آن خانه پدرش فرار می‌کند
و آواره کوچه پس کوچه های تهران شد
و با سر در آوردن در کشور غریب داستان ِ میها آغاز خواهد شد..
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
880
پسندها
7,378
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
Negar__f19057b2c9f2a505.png


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.
قوانین پرسش سوال ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
درخواست منتقد برای رمان

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد

بعد از اتمام رصد، میتوانید درخواست ویراستار دهید.
درخواست ویراستار

جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن رمان

و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان رمان

|کادر مدیریت رمانیک|
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

هاوار

رمانیکی
رمانیکی
شناسه کاربر
4386
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-02
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
4
پسندها
9
امتیازها
83

  • #3
پارت 1

آهسته_آهسته از پلّه ها پایین آمد موهایی که در صورتش ریخته بود را کنار زد ...
به سمت حیاط راه افتاد با خود فکر کرد آیا می توانم امروز تونی را ببیند
از در که گذشت نفس راحتی کشید
به سمت باغچه رفت تا تونی را بیابد
سوت زنان در باغچه قدم بر می‌داشت
تونی نبود کم مانده بود گریه اش بگیرد صدای حرف زدن چند مرد از آن ور حیاط می آمد بی خیال دیدن تونی شد خیلی دلش می‌خواست بداند پشت آن دیوار چیست تا یاد دارد به جز خانه و حیاط دنیای بیرون از آن را ندیده بود حالا کی به یک دختر لال اهمیت می‌دهد تا آن روز که پیش صنم خانم بودخوش خوشانش بود ولی بعد از آنکه عمه خانم به دیار باقی رفت.. بدبخت شد چرا چون صنم خانم و عمویش به ترکیه رفته بودند و او هم ..
با فال گوش وایسادن در دم آشپزخانه فهمیده بود امروز خانم شیتان فیتان می اید...تا خونش را در شیشه بکند نمی‌داند چه پدر کشتگی با او دارد

در حیاط که باز شد نا خدا لرز بدی در بدنش نشست
گردنش را بلند کرد ببیند کیست ولی قدش او را یاری نکرد سینه خیز به سمت گل های محمدی رفت چون آن جا دید بیشتری داشت
خب اگر پدرش بفهمد بیرون آمد دوتا سیلی نر ماده در گوشش میخاباند تا از این غلط ها نکند آخر مردک مگر پنج ، شش ساله می‌فهمید غلط چیست
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

هاوار

رمانیکی
رمانیکی
شناسه کاربر
4386
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-02
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
4
پسندها
9
امتیازها
83

  • #4
پارت 2

تمام سینه اش گلی شده بود بله کتک امروز را هم جور کرد ولی خب می ارزیداز روی زمین بلند شد خود را پشت درخت پنهان کرد سرش را بیرون آورد با ندیدن خانم شیتان فیتان کم مانده بود چشمانش مانند توپ تنیس بیرون بپرد
با دیدن زنی شیک پوش کلا دیگر چشمانش زده بود بیرون این دیگر کیست نکند همان لیلی باشد که زرتاج خانم می‌گفت همان دیو دو سر
ولی آخه مگه به این خانم شیک پوش می آمد شاید با تمام جانش به سمت عمارت دوید خود را در حمام اتاقش پنهان کرد بلد هم نبود خود را بشورد
ولی خب اگر با این لباس های کثیف بیرون می رفت امکان سالم بیرون آمدنش ده درصد بود
دوش را باز کرد دستش را زیر آب برد لعنت به این شانس آب یخ یخ بود ولی مجبور بود آرام خود را زیر آب‌کشید سرما چنان به بدنش رسوخ کرد کم مانده بود مانند تشّنجی‌ها شود گل ها را از روی خود پاک لباس هایش را با هر بدبختی فلاکتی بود شست آن هم چه شستنی
موهایش داغ دلش را تازه کردند با حرص آن ها را کشید از حمام بیرون آمد پا تند کرد از کمد یک بلوز زخیم آبی با شلوار ستش را برداشت و به تن کرد آه شلوارش بر عکس بود موهایش را با سشوار عظیم الجثه خشک کرد خشک که نمی‌شود اسمش را گذاشت

خب به قول زرتاج خانم چه چیتان فیتان هم کردم
کنار میله پله ها ایستاد با دیدن زن که روی پاهای پدرش است دماغش چین خورد زنیکه اندازه فیل وزن دارد را روی پایش گذاشته آن وقت منی که هم وزن بال پشه نمی‌شوم را نه
این اگه بی‌عدالتی نیست پس چیست
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

هاوار

رمانیکی
رمانیکی
شناسه کاربر
4386
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-02
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
4
پسندها
9
امتیازها
83

  • #5
پارت 3

گردنش را کمی کشید تا راحت تر ببیند
با پس کردنی محکمی که به پس گردنش خورد سرش با دیوار برخورد کرد اشک در چشمانش جمع شد به پشت سرش نگا کرد بله زرتاج خانم ملکه عذاب او

زرتاج: گیس بریده فال گوش وایسادی ها به آقا بگم پوستتو بکنه

میها پوفی کشید حالا جواب این عزرائیل را چه داد
لبخند ملیحی روی لبش نشاند گفت: زرتاج خانم این زنه کیه اومده

بله زرتاج خانم از همان فضول های دو جانبه بود
انگار داغ دلش را تازه کرده باشد شروع به حرف زدن کرد

زرتاج: والا نمیدوم از کدوم جهنم دره ای پیداش شده حالا اون وازلین خانم کم بود اینم اضافه شد امر نهی هاش واسه منه بدبخته الهی گل به قبرت بباره اشرف با این بچه هات

واقعیتش دلش اندازه نوک سوزنی سوخت
خب دقیقا درست زده بود به هدف اشرف خانم گل کاشته بود با این بچه هایش یکی از دیگری بدتر
با استین لباسش ‌اشک هایش را پاک کرد

روبه زرتاج خانم گفت : خب میشناسیش مگر قرار نبود ژالین بیاد


رزتاج اخمی کرد نیشگون محکمی از دست نحیف میها گرفت میها لبانش را جمع کرد که صدایش به گوش پدرش نرسد
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

اهید

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
4773
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-13
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #6
چرا ادامه نمیدی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
52
پاسخ‌ها
26
بازدیدها
398

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین