. . .

انتشاریافته دلنوشته یکی نبود، یکی بود | نفس (nfs_nm) کاربر انجمن رمانیک

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. اجتماعی
سطح اثر ادبی
نقره‌ای
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
✅نام دلنوشته:یکی نبود، یکی بود

✅دل‌نویس: نفس(nfs_nm)

✅ژانر: اجتماعی، عاشقانه

✅مقدمه:
به حکمت خدا اعتقاد داری؟
من که دارم، خیلی هم دارم
حکمت داشتن کارهایش را دیده‌ام به چشم!
دیده‌ام که اگر دری را بست،
برایت در دیگری باز می‌کند،
دری از جنس رحمت بی‌پایانش.
دیدم که وقتی وصله‌ی جانم را در زندگی‌ام کرد "آنی که نبود"
دیگری در زندگی‌ام "آنی که بود" شد،
کسی شاید حتی بهتر از اویی که رفت.
و این کس آمد که برود
یا قرار است بماند و تا همیشه "بود" شود؟‌

✅سخن نویسنده: این دلنوشته بر اساس واقعیت نوشته شده و ژانر عاشقانه در واقع به عشق بین دو تا رفیق اشاره میکنه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرین.

✅تقدیم‌نامه: تقدیم به هدیه، رفیق روز سختم، که اگه نبود دنیام همیشه جای خالیش رو حس می‌کرد... ممنون که بودی و هستی آجی!✨
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • جذاب
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,498
امتیازها
478

  • #11
گوش شنوای داستان پر دردش شدم!
جگرم برای دردی که داشت،
برای چیزهایی که به چشم دیده بود، خون شد و دلم عجیب هوس به آغوش کشیدن این مرد قوی را داشت که در آغوشم، چند ضربه به کمرش بزنم و بگویم دمت گرم!
دمت گرم که این‌قدر استواری!
گرم که نه، دمش از گرم هم گذشته بود،
دمت آتشفشان اصلاً!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • غمگین
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,498
امتیازها
478

  • #12
موقع هم‌آغوشی اشک‌ها و چشمانم یکی رسید،
یکی که داستان پر از دردِ دلم را شنید.
شنید و برعکس آن بی‌معرفت که حتی بدخلقی‌هایش هم شیرین بود، من را مقصر ندانست.
من بی‌گناه‌ترین آدم این قصه بودم!
دستور پخت گناه من شاید فقط مهربانی بود و اشک‌هایی که برای بی‌لیاقتی‌اش ریختم و بخشش به مقدار زیاد!
من بریده بودم و یکی رسید!
یکی رسید و مرهمی از جنس مهربانی بر زخم‌های عمیق دلم گذاشت.
و که گفته بود که مهربانی به این مرد نمی‌آید و این مهربانی و این اخلاقش لوس است؟!
غلط کرد هر که گفت اخلاق مردهای بداخلاق و مغرور جذاب‌تر است!
این مهربانی او بود که جذابش می‌کرد و پیچک‌وار دور قلب من هم پیچیده بود.
 
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,498
امتیازها
478

  • #13
یکی آمد و آبی شد بر آتش بی سامان دلم.
یکی که با آمدنش، از برگشت آنی که رفته بود، پشیمان شدم.
یکی که مردانگی و مهربانی خرجم کرد و من برای جبران چه داشتم به جز یک تسبیح و چند صلوات و اندکی دعای خیر برای بدرقه‌ی راهش؟!
یکی که طراح ماهری بود و میان تمام شلوغی‌هایش، بر لب‌هایم نقش لبخند طراحی کرد.
یکی که در روزی که از همیشه بی‌کس‌تر بودم، برایم همه کس شده بود.
یکی که نمی‌دانست؛ اما آن‌قدر عمیق و محکم به دلم نشسته بود که من تک‌تک جملاتش را هم یادم می‌ماند.
و من واقعاً هستی و نمک خانه‌ی بابا بودم؟!
 
  • گل رز
  • لایک
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,498
امتیازها
478

  • #14
فقط مرد همان روز سخت نبود.
رفیق نیمه راه نشد،
او اهل ماندن بود،
ماند و من را خنداند،
ماند و از زمین و زمان برای هم حرف زدیم،
ماند و یک طراحی شد طلبم از او!
ماند و آرزوی از نزدیک دیدنش در دلم شکوفه زد.
ماند و چشم‌های رنگین کمانی‌اش، حاصل رنگ‌آمیزی دقیق و پرکار خدا بود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,498
امتیازها
478

  • #15
این داستانِ من را باید یک دور دیگر از اولِ اول نوشت.
خدا خفه‌ام کند که همه‌جا سر ناسازگاری دارم!
داستان همه "یکی بود، یکی نبود" است؛
اما انگاری داستان مرا باید جور دیگر نوشت.
مثلاً اندکی وارونه! مثلاً اولش نبودن را گذاشت و بعد بودن‌های شیرین تازه‌واردِ قلبم.
شاید باید نوشت:
یکی نبود، یکی بود...
یکی بود که خیلی مرد بود... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • غمگین
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,498
امتیازها
478

  • #16
غریبه‌ای آمد و بذر اعتماد را در سرزمین دلم کاشت.
باران محبت روی بذرش بارید،
خورشید هم‌دردی را به آن تابانید،
کود آرامش را به پای آن ریخت،
تا این‌که اعتمادش نهال شد در دلم!
نهالش را وقتی درخت کرد که گوش شنوای دردهایم شد.
غریبه‌ای آمد و همدم شد.
آمد؛ ولی می‌ماند؟!
این همانی‌ست که جوابش را هیچ رقمه نمی‌دانم.
همانی که داستانم را گفتم تا به آن برسم.
غریبه‌ام می‌ماند؟ برایم رفیق می‌شود؟
حالا که قدم به زندگی پر ماجرایم گذاشته، می‌گذارد در ادامه‌ی راهم هم دلم به بودنش گرم شود؟
ای کاش بماند،
دل من با بودنش آرام است!

*پایان*
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #18


عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!

|مدیریت کتابدونی|
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین