. . .

انتشاریافته دلنوشته یکی نبود، یکی بود | نفس (nfs_nm) کاربر انجمن رمانیک

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. اجتماعی
سطح اثر ادبی
نقره‌ای
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
✅نام دلنوشته:یکی نبود، یکی بود

✅دل‌نویس: نفس(nfs_nm)

✅ژانر: اجتماعی، عاشقانه

✅مقدمه:
به حکمت خدا اعتقاد داری؟
من که دارم، خیلی هم دارم
حکمت داشتن کارهایش را دیده‌ام به چشم!
دیده‌ام که اگر دری را بست،
برایت در دیگری باز می‌کند،
دری از جنس رحمت بی‌پایانش.
دیدم که وقتی وصله‌ی جانم را در زندگی‌ام کرد "آنی که نبود"
دیگری در زندگی‌ام "آنی که بود" شد،
کسی شاید حتی بهتر از اویی که رفت.
و این کس آمد که برود
یا قرار است بماند و تا همیشه "بود" شود؟‌

✅سخن نویسنده: این دلنوشته بر اساس واقعیت نوشته شده و ژانر عاشقانه در واقع به عشق بین دو تا رفیق اشاره میکنه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرین.

✅تقدیم‌نامه: تقدیم به هدیه، رفیق روز سختم، که اگه نبود دنیام همیشه جای خالیش رو حس می‌کرد... ممنون که بودی و هستی آجی!✨
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • جذاب
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
868
پسندها
7,352
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
screenshot-1266_eff3.png

به نام خداوند دل‌های پاک​

سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!​

متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.​
خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!​

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته]

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]

پس از اعلام اتمام نگارش برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!​

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |​
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 7 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #2
به رسم همه‌ی داستان‌ها اول می‌گویم:
-یکی بود، یکی نبود!
و داستان من از همین جمله شروع می‌شود.
از همان "یکی نبودش"‌
یک روز یکی رفت! یک روز یکی دیگر با من نماند‌.
یک روز مهربان‌ترین آدم روزهایم، نگاه شب رنگش را به روی مهربانی‌های بی‌چشم‌داشتم بست.
یک روز مرهم دردهایم، خنجر دست سرنوشت شد.
یک روز خوش قول‌ترین کسی که به عمرم دیده بودم، عهد و پیمانش را شکست.
یک روز، یک رفیق رفت. رفت و منی را که از پیله‌ی تنهایی بیرون کشیده بود، رها کرد.
بی آن‌که به این من تازه پروانه شده، بال زدن را بیاموزد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #3
دل کوچکِ بی قرارم، شد امن‌ترین جای عزاداری!
رخت سیاه به تن زد و
اعلامیه‌های ترحیم، به دست چشم نازک نارنجی‌ام رسید.
نگذاشتم چشمم عزاداری کند!
بغض سنگین و تلخم را به دفترکار دلم ارجاع دادم تا در مراسم خاکسپاری یاد آن کسی که رفت، باران شود و ببارد روی سر تک‌تک خاطراتی که عزادارهای آن مجلس ختم بودند.
خواستم یادش را بکشم، ضربه‌ام خطا رفت و دلم مُرد!
خود را هم کشتم تا حداقل جلوی دیگران باز هم شاد و پر از زندگی بمانم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • قلب شکسته
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #4
روزهایم بی او سخت بود؛ ولی می‌گذراندم.
کبکی شده بودم و سر را به زور زیر برف می‌بردم،
به خیالم که این‌جور از تمام مشکلات می‌گریختم!
سرم رو زیر برف برده بودم و
قلبم در میان سینه‌ام، جایی حوالی بالای برف‌ها جا مانده بود.
و این قلب، هر روز پُرتر از قبل میشد.
و این قلب، دیگر از همه چیز بریده بود... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قلب شکسته
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #5
جنگ تن به تن داشتم با سپاه اشک که بغض، فرماندهیشان را می‌کرد!
ذره‌ای رحم و عطوفت نداشتند!
چند صدتایی جلو می‌آمدند و من فقط یک نفر بودم.
می‌جنگیدم و آخرین تکه پاره‌های قلبم را سلاح می‌کردم و این سپاه را عقب می‌راندم.
سخت بود و در این کارزار خون راه نیفتد خیلی‌ست!
 
  • گل رز
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #6
آخر یک روز، برنده‌ی نهایی میدان جنگ معلوم شد
و بغض، چشم‌هایم را برای غنیمتی برد.
آخر یک روز، ابر خفته‌ی در چشمم، با ب×و×س×ه‌ی شاهزاده‌ی دلتنگی، از خواب بیدار شد.
آخر یک روز حریر اشکم دریده شد و
مروایدهایش به جبران تمام تنهایی‌هایم، به گونه‌ی سرخم ب×و×س×ه زدند و همدمم شدند.
 
  • قلب شکسته
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #7
کم نیاوردم و باز هم جنگیدم!
هنوز هم می‌خواستم ابر چشمانم را بخوابانم،
باز هم خواستم قوی بمانم،
تا این‌که یکی رسید! گفت جلوی اشک‌های لطیفت را نگیر.
ضعیف‌تر و شکننده‌تر از آنی بودم که لجبازی کنم!
حرف‌شنوی به نفعم بود و من تسلیم سربازهای سرسخت اشک شدم که بر روی صورتم جشن پیروزی می‌گرفتند.
بالاخره تسلیم شدم.
باریدم،
باریدم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • قلب شکسته
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #8
در اوج تنهایی و بی‌کسی‌ام یکی رسید.
کسی که وقتی رسید، فهمیدم عشقْ خواندنش وقت شوخی‌هایمان چندان هم بی‌راه نبوده‌،
آخر مردانگی‌های وجودش نافرم دوست داشتنی بود!
و من مانده بودم که این حجم از مهربانی و مردانگی کجای جثه‌اش جا میشد؟!
اندازه‌ی جثه‌اش را نمی‌دانم، دوست دارد مبهم بماند؛
ولی حجم مهرش، حتی فراتر از جثه‌ی آرنولد مرحوم است!
 
  • گل رز
  • قلب شکسته
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #9
وقت گریه و تنهاییم یکی رسید.
یکی که گرچه به مسخره و شوخی؛ اما "کربن" نامیدم.
او می‌دانست که کربن اگر روزی نباشد زندگی همه‌ی آدم‌های این سیاره لنگ می‌ماند؟
و منی که بود و نبودم را برای هیچ کس فرقی نیست چه به کربن بودن؟!
حتی اگر به شوخی، من "نفس" که هیچ، حتی کربن هم نبودم؛
اما بین خودمان بماند،
"کربنی" گفتن‌هایش برایم لذت داشت!
عجیب گوشت می‌شد و به تنم می‌چسبید!
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • جذاب
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

DELVIS♧

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
444
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-07
موضوعات
129
نوشته‌ها
1,656
راه‌حل‌ها
27
پسندها
7,485
امتیازها
478

  • #10
چیزی در دلم آواز سر داد،
که خوش به حال خواهرکش!
خوش به حال خواهری که او در تمام دردهایش بود و آرامش می‌کرد.
بودن این مرد، خیلی شیرین است،
چیزی در مایه‌های چای زعفرانی و کیک دارچینی مادربزرگ‌ که بعد از یک برف‌بازی، به دلت می‌چسبد و جانت را گرم می‌کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • جذاب
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین