تمام شده دلنوشته نهان شیدای من | (M.E) کاربر انجمن رمانیک

به نام خدا
دلنوشته: نهان شیدای من
نویسنده: (M.E)
مقدمه:
آه...نهان شیدای من...چی میشه رد بشوی از صفحه ام؟
می‌نویسم برایت این ها را...اما تو می‌خوانی؟
فکر نمی‌کنم نهان شیدا جان!​

 

[im tomoon]

نهان شیدا جانم...
تو دست نیافتنی ترین دلبر این دنیایی!
تو خاص ترین نهان شیدای منی!​

 

[im tomoon]

چی می‌شود از صفحه‌ام رد بشوی؟
تا کی باید علامت دنبال کردن را لمس کنم و هی لغو بزنم که شاید تو بیایی و به من بگویی:
ممنون بابت دنبال!​

 

[im tomoon]

می‌شود گذری کنی از صفحه‌ام؟
وضعیت‌هایم را لایک کنی و بروی؟
می‌شود حداقل در بازدید کنندگانم باشی؟​

 

[im tomoon]

همه می‌پرسند که نهان شیدای تو کیست؟
اما من نمی‌توانم هویت تو را فاش کنم نهان شیدا جان...
ترجیح می‌دهم پنهان باشی.​

 

[im tomoon]

نهان شیدا جانم...
غصه نخور!
من مرده‌ام اما تو همیشه نهان شیدای من هستی!​

 

[im tomoon]

نهان جان می‌شود متن های عاشقانه نزاری؟
خوب تو نهان شیدای من هستی!
حسودم دیگر.​

 

[im tomoon]

دلم می‌لرزد وقتی کنارِ علامت زنگ یک می‌آید...
بازش که می‌نمایم لایکی از طرف توست!
چه زیبا...​

 

[im tomoon]

هیچوقت جرات نکرد‌ه‌ام که راز دلم را به هرکسی بگویم.
چون ترسیدم که از دستش بدهم.
میدانم این دوست داشتن های یواشکی بالاخره کار دستم میدهد
اما
چه کنم که دلم فقط به یک نهان شیدا بند است.​

 

[im tomoon]

در سیستم ما دختر ها انگار نوشته شده است: که اگر آنی را که می‌خواهیم به ما محل دهد،
خودمان را زشت ترین دختر روی کره زمین تصور می‌کنیم...
چه بسا که اینجا مجازی است و عشق ها و علاقه ها مجازی تر...!
برای همین است من زیبا ترین پروفایل ها را انتخاب می‌نمایم که شاید از دیدِ او زیبا باشد...
اما شما ها به آن می‌گویید: سندرم پروفایلِ بی‌قرار!​