. . .

در دست اقدام دلنوشته مسافر کوچولو| مهدیه شهیدی

تالار دلنوشته کاربران
رده سنی
  1. جوانان
  2. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. تراژدی
عنوان دلنوشته: مسافرکوچولو
نام نویسنده: مهدیه سادات شهیدی
ژانر: تراژدی
مقدمه:
بعضی اتفاقات
زخم ایجاد میکنند
زخمی درون قلب
بسیارعمیق
زخمی جانسوز
غیر قابل بهبود
گذر زمان
فقط مسکن است
نه فراتر از آن.
 
آخرین ویرایش:

مهدیه شهیدی

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
8227
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-05
موضوعات
6
نوشته‌ها
107
پسندها
305
امتیازها
153

  • #2
بهترین حال جهان را داشتم
دیگر غصه معنایی نداشت
چیزی مثل عطر بهشت
لمس ابریشم
درخشش مهتاب
نسیم خنک
صدای دریا
بوی نم خاک
قطرات باران
آری همه اینها حس خوشبختی بود
 

مهدیه شهیدی

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
8227
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-05
موضوعات
6
نوشته‌ها
107
پسندها
305
امتیازها
153

  • #3
به قدری خرسند بودم
که زبان از بیانش قاصر است
ورد زبانم شکر خدا بود
به انتظار نشسته بودم
انتظاری به شیرینی عسل
‌قشنگترین روزهای عمرم بود
حتی دردهایش هم رنگ و بویی دگر داشت
عشقش آنقدری بود
که تحمل همه چیز را آسان میکرد
دردی دوست داشتنی
 

مهدیه شهیدی

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
8227
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-05
موضوعات
6
نوشته‌ها
107
پسندها
305
امتیازها
153

  • #4
صدای ضربان قلبش بود
زیباترین موسیقی جهان
براستی موجودی زنده بود
باورم نمیشد
درشوک بودم
لحظه شماری برای حرکتش آغاز شد
روی زمین بند نبودم
رویا بافی شروع شد
هرشب با هزاران امید و آرزو
شب را صبح می‌کردم
 

مهدیه شهیدی

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
8227
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-05
موضوعات
6
نوشته‌ها
107
پسندها
305
امتیازها
153

  • #5
هفته های آخر
انتظار را سخت تر کرده بود
دل نگرانی ها شدت گرفته بود
نبرد سختی بود
قدرت فکرهای مزاحم
دربرابر امیدها
باید صبر پیشه کرد
زمان همه چیز را حل خواهد کرد
محکوم به صبربودم
صبری جانکاه
 

مهدیه شهیدی

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
8227
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-05
موضوعات
6
نوشته‌ها
107
پسندها
305
امتیازها
153

  • #6
بالاخره به پایان رسید
باتمام سختیهایش
دردهایش
چشم انتظاری‌هایش
سبک‌بال تر از همیشه بودم
ماموریتم را به پایان رسیده بودم
تجربه حسی جدید
حسی ناب
حسی مادرانه
آری، مادرانه!
 

مهدیه شهیدی

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
8227
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-05
موضوعات
6
نوشته‌ها
107
پسندها
305
امتیازها
153

  • #7
اولین نگاه
اولین آغوش
اولین ب×و×س×ه
فراموش نشدنیست
حتی اگر قرارباشد
بارها تجربه اش کنی
اما اولین بار
چیز دیگری ست!
سراسر شور و شعف هستی
گویی وارد دنیایی دگر شده ای
 

مهدیه شهیدی

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
8227
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-05
موضوعات
6
نوشته‌ها
107
پسندها
305
امتیازها
153

  • #8
گرمای تنش
هرم نفس هایش
نرمی پوستش
بوی شیرینش
ظرافت اندامش
نگاه گیرایش
سفیدی صورتش
سیاهی چشمانش
دستان کوچکش
همه نشان عظمت خالقش بود
 

مهدیه شهیدی

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
8227
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-05
موضوعات
6
نوشته‌ها
107
پسندها
305
امتیازها
153

  • #9
حس عجیب و غریبی
میهمان قلبم شد
حس مادرانه
پر از مهر و عطوفت شدم
لبریز از عشق
عشقی عمیق و واقعی
حس تملک به او
آتش عشقم را فوران میکرد
او برای خودم بود
متعلق به من (مادرش)
 

مهدیه شهیدی

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
8227
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-05
موضوعات
6
نوشته‌ها
107
پسندها
305
امتیازها
153

  • #10
چشم می‌کشیدم
خانواده ام را
دوست داشتم شریکم شوند
در این لحظات خاص
شریک بهترین روز عمرم
حجم خوشبختی
آنقدر زیادبود
که در دل‌من نمیگنجید
گویا دل‌های بیشتری
نیاز بود
برای سهیم شدن در آن
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 8)

بالا پایین