نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
به نام خدایی که تنهایی را آفرید!
نام دلنوشته: ت مثل تنهایی
نام نویسنده: M.E
ژانر: غمگین
مقدمه:
تنها بودن بعضی وقتها هم بد نیست! خوبه؛ حداقل برای من که خوبه!
تنهایی یعنی
وقتهایی هست،
میبینی خودتی و خودت؛
رفیق داری؛ همدرد نداری!
خانواده داری؛ حمایت نداری!
عشق داری؛ تکیهگاه نداری!
یکی رو دوست داری؛
حضورش رو نداری!
مثل همیشه،
همه چی داری و
هیچی نداری!
آره،
ت مثل تنهایی!
تنهایی یعنی
شبهایی که از ترس کابوس، چشمهات روی هم نرفته باشه.
شبهایی که تا خود صبح، سرت روی بالشتت بوده و بالشتت خیس از اشک.
یعنی شبهایی که میخواستی صداش رو بشنوی تا آرومت کنه؛ اما اون به همون اندازه که تو میخواستی، نمیخواسته!
آره،
ت مثل تنهایی!
تنها بودن سخت است؛
تنهایی یعنی کلی حرف نگفته در سینه داشته باشی اما،
به هیچکس اعتماد نداشته باشی.
میترسی بگویی؛
از ترس هایت،
از دلهره هایت،
از بیقراری هایت.
میترسی بگویی!
هعی.
آری،
ت مثل تنهایی!
تنهایی
همیشه به معنای تنها بودن نیست!
گاهی تو بیهیچ دلیلی احساس تنهایی میکنی؛
اینکه دیگر کسی نیست؛
هست! ولی تو احساس میکنی آن فرد تمام فکر و ذهنش پی تو نیست.
تو گاهی کودک میشوی؛
به دنبال کسی میگردی که مانند کودکیات وقتی زمین خوردی بلندت کند و بگوید:
نگران نباش؛ من هستم!
آری،
ت مثل تنهایی!