. . .

انتشاریافته دلنوشته‌ دختری تنیده در وهم | مهرانه بلوچ

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. تخیلی
سطح اثر ادبی
برنزی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
1b5f3645902a4da0c_fn3e.jpg





نام دلنوشته: دختری تنیده در وهم

دلنویس: مهرانه بلوچ

ژانر: تخیلی، عاشقانه

مقدمه:
مجنونِ گلایل!
می‌شود مرا به آن سرزمین ببری؟
می‌شود به آن‌ها بگویی مجنون فقط نام مردها نباشد؟
اصلاً می‌شود برایم النگوی شیشه‌ای بخری؟
می‌دانی مجنون جان!
من قلبم را در همان اتاقی که شانه را روی موهای بلندم کشیدی، جا گذاشته‌ام.
می‌شود قبل از رفتن، سر راه، قلبم را برداریم؟
آخر من بدون قلبم چگونه دوباره عاشقت شوم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

مهرانه بلوچ

رمانیکی حامی
رمانیکی‌نویس
شناسه کاربر
1304
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-05
آخرین بازدید
موضوعات
39
نوشته‌ها
426
پسندها
2,643
امتیازها
373
محل سکونت
سرزمین یاس و عشق

  • #11
عصرها با دوچرخه به ساحل می‌روم. روی صخره‌ها می‌نشینم و پاهایم را در خنکی آب رها می‌کنم. آن‌قدر به زلالی موج‌ها زل می‌زنم که گوسفندها یکی یکی از آب بیرون می‌پرند. بعد قوچ‌ها و بعد نوبت گاوها می‌رسد.
چرا این‌گونه نگاهم می‌کنی؟
من هم باور نمی‌کردم عموها بتوانند پرواز کنند.
حتی باور نمی‌کردم مادران بتوانند از درون جوی‌های خون برای دختران‌شان دست تکان بدهند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قلب شکسته
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 7 users

مهرانه بلوچ

رمانیکی حامی
رمانیکی‌نویس
شناسه کاربر
1304
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-05
آخرین بازدید
موضوعات
39
نوشته‌ها
426
پسندها
2,643
امتیازها
373
محل سکونت
سرزمین یاس و عشق

  • #12
دیشب به نرمی بالشت پناه برده بودم که حلزونی پشت پلک‌هایم لغزید. صبح که بیدار شدم زده بود به سرم.
می‌خواستم یک دنیا کتاب بنویسم. یک عالم دفتر، خط‌خطی کنم؛ اما می‌بینی فرزندی که هنوز درون شکم مادرش نیست، می‌تواند بمیرد.
مثل گربه‌های درون قاب عکس که هیچ وقت قسمت نمی‌شود روی دیوار ببینمشان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 7 users

مهرانه بلوچ

رمانیکی حامی
رمانیکی‌نویس
شناسه کاربر
1304
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-05
آخرین بازدید
موضوعات
39
نوشته‌ها
426
پسندها
2,643
امتیازها
373
محل سکونت
سرزمین یاس و عشق

  • #13
مجنونِ من!
می‌آیی با هم برویم گل فروشی؟
می‌خواهم کاکتوس بخرم.
شنیده‌ام در آن سرزمین کاکتوس ندارند.
اصلاً می‌شود مجنونِ کاکتوس شوی؟
می‌خواهم اسمم را عوض کنم.
کاکتوس زیباتر است. تازه هیچ کس سراغش را نمی‌گیرد.
تا همیشه برای خودت می‌مانم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

مهرانه بلوچ

رمانیکی حامی
رمانیکی‌نویس
شناسه کاربر
1304
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-05
آخرین بازدید
موضوعات
39
نوشته‌ها
426
پسندها
2,643
امتیازها
373
محل سکونت
سرزمین یاس و عشق

  • #14
تو که باز داری عجیب و غریب نگاهم می‌کنی.
نکند در چابهار کاکتوس پیدا نمی‌شود؟
شاید هم تو گلایل را بیشتر دوست داری؟
نه! به گمانم دارم پرت و پلا می‌گویم... آخر مگر می‌شود باران ببارد و آدم آیسپک را به شیرچای ترجیح دهد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

مهرانه بلوچ

رمانیکی حامی
رمانیکی‌نویس
شناسه کاربر
1304
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-05
آخرین بازدید
موضوعات
39
نوشته‌ها
426
پسندها
2,643
امتیازها
373
محل سکونت
سرزمین یاس و عشق

  • #15
راستی من بدون خانواده‌ام به آن سرزمین نمی‌آیم.
رفیق نیمه‌راه خطابم نکن مجنونم.
صبح برایم نامه‌ای رسید که آدرس فرستنده نداشت. ترس برم داشت که نکند با باز کردنش توی صورتم منفجر شود.
باز که داری می‌خندی!
اجازه بده جمله‌هایم تمام شود بعد هر چه خواستی بخند.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

مهرانه بلوچ

رمانیکی حامی
رمانیکی‌نویس
شناسه کاربر
1304
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-05
آخرین بازدید
موضوعات
39
نوشته‌ها
426
پسندها
2,643
امتیازها
373
محل سکونت
سرزمین یاس و عشق

  • #16
اصلاً با هم می‌خندیم. آن‌قدر می‌خندیم که از چشم‌هایمان موسیقی بزند بیرون و من همه چیز را به باد فراموشی بسپارم.
مثل آخرین شامی که با هم خوردیم و شبیه تمام حرف‌هایت که با عشق برایم می‌نوشتی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

مهرانه بلوچ

رمانیکی حامی
رمانیکی‌نویس
شناسه کاربر
1304
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-05
آخرین بازدید
موضوعات
39
نوشته‌ها
426
پسندها
2,643
امتیازها
373
محل سکونت
سرزمین یاس و عشق

  • #17
راستی برایت گفته بودم آرزو دارم با هم برویم دَرَک؟
همیشه دلم می‌خواست وقتی به تک نخل آن‌جا تکیه می‌دهم، دست‌هایت مال من باشد.
بعد یک دل سیر نگاهت کنم. یک چشمم به دریا باشد و چشم دیگرم به تو.
یک چشم خون و یک چشم اشک را که حتماً شنیده‌ای؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

مهرانه بلوچ

رمانیکی حامی
رمانیکی‌نویس
شناسه کاربر
1304
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-05
آخرین بازدید
موضوعات
39
نوشته‌ها
426
پسندها
2,643
امتیازها
373
محل سکونت
سرزمین یاس و عشق

  • #18
نمی‌دانم جیرجیرک‌ها شعرهایم را برایت می‌خوانند یا باید دست به دامن کلاغ‌ها شوم.
شاید هم یک روز یادم برود چه‌قدر دوستت دارم.
می‌دانی مجنونِ گلایل!
من خیلی چیزها را فراموش می‌کنم.
مثل تو که فراموشت می‌شود مرا به آن سرزمین ببری.
فراموشت می‌شود گلایل صدایم کنی یا بگویی مجنونت می‌مانم مهرا جان.
این‌جا تمام قلب‌ها دیوانه خطابم می‌کنند؛ اما تو به من بگو عاقل‌ترین دختر این دیار تویی!
اجازه نده گلایل بودن را فراموش کنم.
من هم لبخند می‌زنم و قول می‌دهم انگشت‌هایم را لای در جا نگذارم؛ اما به من بگو تا کی زنده بمانم که آدرس پنجره‌ی اتاقم را از خورشید بگیری؟

پایان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

بخشدار کتاب

رمانیکی فعال
رمانیکی
بخشدار
- کتابدونی
شناسه کاربر
1518
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
0
نوشته‌ها
209
پسندها
574
امتیازها
113

  • #19


عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!

|مدیریت کتابدونی|
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین