. . .

متروکه دلنوشته دختری از دیار عشق-یگانه سپهرمنش(هیلدا)

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
مجموعه دلنوشته دختری از دیار عشق
نویسنده:یگانه سپهرمنش(هیلدا)
ژانر: عاشقانه
مقدمه: از زمان دیدن دو مرداب سیاهت به دیار عشق تبعید گشتم، آنقدر از عشق تو خواهم گفت که همه را عاشق کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
870
پسندها
7,355
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
screenshot-1266_eff3.png

به نام خداوند دل‌های پاک​

سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!​

متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.​
خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!​

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته]

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.​

پس از اتمام رصد برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!​

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |​
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

Ygn._.smnsh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3943
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-15
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
15
پسندها
128
امتیازها
43

  • #3
راستش، دلم برات تنگ شده.
از تو چه پنهون دلم برای صدای خندهاتم تنگ شده، برای شیطنت‌هات.
و میدونی بیشتر دلتنگ چی شدم؟
حس امنیتی که کنارت داشتم...
انگار کوه پشتمه، دلم قرصه که هست.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Ygn._.smnsh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3943
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-15
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
15
پسندها
128
امتیازها
43

  • #4
ناگهان برای همیشه دچارت شدم، ناگهان تو شدی تمامِ من، تو شدی همانی که نیازست برای ادامه حیاتم.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Ygn._.smnsh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3943
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-15
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
15
پسندها
128
امتیازها
43

  • #5
من می‌نویسم تو نخونش...
تو نبینش...
تو مثل همیشه نادیده بگیرش خب؟
نمیدونم کی همه زندگیم شدی، ولی شدی!
کسی که حالش لبخندش، صدا خندهاش، شیطنتش به دنیا می ارزید...
شدی شب و روزم، کسی که بیدار میشدم با فکر اون و می‌خوابیدم با رویای اون...
اره نه من کاملم نه تو، حقیقت همینه...
اما واقعا می‌خواستمت حتی کنارت شکستن رو هم می‌خواستم...
کنارت از زیر صفر ساختن رو می‌خواستم...
همه چیزو می‌خواستم...
بد اخلاقیات رو می‌خواستم...
سرد شدن‌هات رو می‌خواستم...
هرچند دلیلش من نباشم ولی می‌خواستمت با تموم وجودم انگار ک کسی جز من و تو نیست اینجا.
فقط تویی، و منی که با تموم وجودم میپرستمت.
بیشتر از چیزی ک بتونی تصور کنی دوست دارم.
الکی نیست که سیو بودی:«باوانم»
تو شدی نیمی از وجودم که حاضرم براش هرکار بکنم.
از دستت دادم،اما هنوزم دیوانه وار عاشقتم...
اشتباهی برگشت ناپذیر...
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Ygn._.smnsh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3943
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-15
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
15
پسندها
128
امتیازها
43

  • #6
نمیدونم کجا، کدوم صفحه...
ولی وقتی به خودم اومدم، نبود!
قلبمو میگم ...
فکر کنم تو کنج لبخندت تو یکی ازاین صفحه های کتاب زندگیم جاش گذاشتم
میشه مراقبش باشی؟
اخه، بیشتر از چیزی ک فکرشو بکنی و بتونی باورش کنی دوست داره!
خودمم نمیدونم چیشد، که این شد، ولی شد...
میفهمی؟
اوم یه حس عجیبیه، انگار نیمی از وجودمو پیش تو جا گذاشتم...
که نگرانش میشم، نگران حالش، خوراکش، اینکه سردش نشه!
می‌گفت:«دست من نیست تو عزیزجونمی»
و راست می‌گفت‌ها، دست من نیست تو عزیزجونمی
حالا نمیدونم،نمیدونم درسته، غلطه...
می‌خوای، نمی‌خوای.
ولی من نمیتونم از دستت بدم، نمیتونم خبرتو نگیرم...
من، بین روزمرگی ها...
حال خوبم، بدم!
فقط در به در دنبال یه بهونه برای حرف زدن با توام...
قشنگ و دردناکه حسی که به کسی داری که خودش خبر نداره...
سخته گفتنش، واکنشت سخت ترش میکنه...
خلاصه خواستم بگم،‌ دلمو کنج لبخندت جا گذاشتم.
مواظبش باش...
همین!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Ygn._.smnsh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3943
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-15
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
15
پسندها
128
امتیازها
43

  • #7
آمد!
درست همان شب بارانی، در میان باران آمد.
همان پالتویی که من برایش خریده بودم تنش بود...
انگار برای اولین بار بود که میدیدمش، محو تماشایش شده بودم، که با شنیدن اسمم به خودم آمدم، اسمم چقدر زیبا شده بود..‌.
با حالت تعجب گفتم: یکبار دیگه تکرارش کن!
خندید و من محو خندهایش شدم
از کی انقدر عزیز شده بود؟
نمیدانم، اما انگار خیلی وقت بود ک دردلم خانه داشت، مستجری نیامده بود، صاحبِ خانه بود...
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Ygn._.smnsh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3943
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-15
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
15
پسندها
128
امتیازها
43

  • #8
بیا و یه‌ کاری کن
بیا، نجاتم بده، از بین این همه سردی‌ها
بیا منو از جنگل تاریک وجودم نجات بده
بیا، بیا دوباره درستش کنیم خب؟
میگن رفتی، میگن نمیای دروغه، مگه نه؟
تو میای، قول دادی که بیای...
یادته؟ همون شبی که مثل دیوونه‌ها زیر بارون می‌دویدیم رو یادته؟
من خوب یادمه صدای خندهامون‌ رو،از شدت دویدن نفس نفس زدن هامون‌ رو، یادمه موهای خیس چسبیده به پیشونیت‌ رو
یادمه...
سرد شد صبر کن الان چاییت رو برات عوض می‌کنم نشستم به حرف زدن باهات حواست پرت شد سرد شده دیگ...
یه آن انگار ک از خواب پریدم، خونه تاریک و سوت و کور بود داشتم برای کی حرف میزدم.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Ygn._.smnsh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3943
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-15
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
15
پسندها
128
امتیازها
43

  • #9
نمیدونم چطوری بگم، اصلا نمیدونم چطوری شروعش کنم. از کجا، کدوم خط، شایدم کدوم صفحه. حتی دقیق یادم نیست، ثانیه اول دیدنت بود یا دوم؟ ولی به خودم که اومدم دیدم دلم رو کنج لبخندت جا گذاشتم دیدم یه حس عجیبی هست، که تا الان نبوده یه چیزی فراتر از دوست داشتن انگار که تو خود منی، حاضرم به جای تو مریض بشم، حالم بد باشه اما تو چیزیت نشه. میفهمی؟
سخته گفتنش، چون اولین باره و احتمالا اخرین بار، حس قشنگیه انگار نیمه دیگ من یه جایی دور تر من داره زندگی میکنه
دورترین نزدیک به من نزدیک تر از تموم کسایی ک کنارم هستن شاید با از دست دادن هیچکدومشون چیزیم نشه ولی با نبود تو...
اصلا نمیخوام بهش فکر کنم. خلاصش کنم نمیدونم کدوم صفحه بود ک دلمو پیشت جا گذاشتم.
مواظبش باش.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Ygn._.smnsh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
3943
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-15
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
15
پسندها
128
امتیازها
43

  • #10
چرا نمیگین بهش؟
چرا نمیگین بهش چقدر امروز خوشگل شده؟چقدر وقتی میخنده خواستنی تر میشه؟ چقدر فلان لباسش بهش میاد؟ از چی میترسین؟ ازینکه پرو بشه؟ خودشو بگیره؟ بزاره بره؟
رفیق، دنیامون داره رنگ سیاه‌ای به خودش میگیره، داره کم کم رنگ بی‌حسی به خودش میگیره. زندگی هامون، خیلی کوتاه‌تر از چیزی هست که فکرش‌ رو میکنی. میگی فردا؟ میگم اصلا مطمئنی که فردایی وجود داشته باشه‌؟ اگه نداشت چی، بعد با خودت نمیگی ای کاش دیروز بهش میگفتم؟
حسرت داشتن قشنگ نیست... یه سری چیزها فقط تو یه تایم خاصی قشنگن فقط تو یه تایم خاصی به دل میشینن، بعد اون میشن مثل چایی‌ای که سرد شده...
لطفا تا دیر نشده بهش بگو.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین