انتشاریافته درخواست کپیست رمان کیارا جلد اول | آلباتروس

[Paradox]

تمام شده - درخواست ویراستاری رمان کیارا|آلباتروس کاربر رمانیک

درخواست ویراستاری رمان کیارا...آلباتروس کاربر انجمن رمانیک

romanik.ir

سلام درخواست کپیست برای این رمان رو دارم.
رمان کامل نیست فکر کنم در چند جلد باشه!
@N.G
@آلباتروس

 

[آلباتروس]

تمام شده - درخواست ویراستاری رمان کیارا|آلباتروس کاربر رمانیک

درخواست ویراستاری رمان کیارا...آلباتروس کاربر انجمن رمانیک

romanik.ir

سلام درخواست کپیست برای این رمان رو دارم.
رمان کامل نیست فکر کنم در چند جلد باشه!
@N.G
@آلباتروس

سلام بله
رمان خفاش خوناشام جلد دوم این رمانم هست

 

[N.G]

سلام کپیست مرحله اول: @Mystical Dimples
مهلت: سه روز

جانم با فونت بی نازنین چهارده بولد فایل رو بزن!
بعد خصوصی من ارسال کن!

کپیست مرحله دوم خودم هستم.

 

[N.G]

کپیست مرحله اول پاسخگو نبودند
کپیست جایگزین: @ansel

جانم با فونت بی نازنین چهارده بولد فایل رو بزن!
بعد خصوصی من ارسال کن!

 

[ansel]

سلام
بفرمایید
رمان کیارا (کلیک کنید)
@G O-O N
@آلباتروس

 

[N.G]

سلام
بفرمایید
رمان کیارا (کلیک کنید)
@G O-O N
@آلباتروس

مرحله اول تاییده مرحله دوم مهلت سه روز
کپیست اینجانب هستم!

 

[N.G]

نام اثر: رمان کیارا | آلباتروس

نام نویسنده: @آلباتروس

لینک تاپیک اثر در انجمن: رمان کیارا | آلباتروس

ژانر: عاشقانه، تخیلی، ماجراجویی

سطح: _____

تعداد صفحات: صد و شانزده

خلاصه:
رمان درمورد دختری دورگه به اسم کیاراست. دورگه‌ی آدم و خوناشام که خودش خبر نداره؛ اما بعد ربودن پدر و مادربزرگش مجبور می‌شه بره دنبال‌شون و طی اتفاقاتی، متوجه‌ دورگه بودن خودش و خیلی از مسائل هیجانی دیگه می‌شه.

برشی از اثر:
تک‌خندی زد و گفت:
- مگه می‌شه رفیقم رو نشناسم؟
- آخه بابا درمورد شما حرفی نزده بود، واسه همین جا خوردم.
آهی کشید و گفت:
- می‌فهممت دخترم.
- شما از پدرم خبری ندارید؟
عمیق نگاهم کرد. غم‌زده با لبخندی تلخ گفت:
- بهتره اول با هم‌ آشنا بشیم، هوم؟
سرم رو به تایید حرف‌هاش تکون دادم و اون به حرف اومد:
- من آراز هستم. آراز شایان و رهبر گروه.
متعجب شدم! گروه؟ اما حرفی نزدم و منتظر نگاهش کردم به پسر کنار خودش اشاره کرد، پسری حدوداً بیست‌ و نه _ سی ساله.
- رادمان سهرابی، دست راست من.
رادمان سرش رو به نشونه‌ی آشنایی تکون داد که متقابلاً من هم همون کار رو کردم. کنار رادمان پسری نشسته بود، حدود بیست و شش _ هفت ساله.

جلد:



فایل PDF: فایل رمان



تاییده نویسنده جان؟ @آلباتروس

 

[آلباتروس]

نام اثر: رمان کیارا | آلباتروس

نام نویسنده: @آلباتروس

لینک تاپیک اثر در انجمن: رمان کیارا | آلباتروس

ژانر: عاشقانه، تخیلی، ماجراجویی

سطح: _____

تعداد صفحات: صد و شانزده

خلاصه:
رمان درمورد دختری دورگه به اسم کیاراست. دورگه‌ی آدم و خوناشام که خودش خبر نداره؛ اما بعد ربودن پدر و مادربزرگش مجبور می‌شه بره دنبال‌شون و طی اتفاقاتی، متوجه‌ دورگه بودن خودش و خیلی از مسائل هیجانی دیگه می‌شه.

برشی از اثر:
تک‌خندی زد و گفت:
- مگه می‌شه رفیقم رو نشناسم؟
- آخه بابا درمورد شما حرفی نزده بود، واسه همین جا خوردم.
آهی کشید و گفت:
- می‌فهممت دخترم.
- شما از پدرم خبری ندارید؟
عمیق نگاهم کرد. غم‌زده با لبخندی تلخ گفت:
- بهتره اول با هم‌ آشنا بشیم، هوم؟
سرم رو به تایید حرف‌هاش تکون دادم و اون به حرف اومد:
- من آراز هستم. آراز شایان و رهبر گروه.
متعجب شدم! گروه؟ اما حرفی نزدم و منتظر نگاهش کردم به پسر کنار خودش اشاره کرد، پسری حدوداً بیست‌ و نه _ سی ساله.
- رادمان سهرابی، دست راست من.
رادمان سرش رو به نشونه‌ی آشنایی تکون داد که متقابلاً من هم همون کار رو کردم. کنار رادمان پسری نشسته بود، حدود بیست و شش _ هفت ساله.

جلد:



فایل PDF: فایل رمان



تاییده نویسنده جان؟ @آلباتروس

عالی تشکر دارم عزیز جان

 

[آلباتروس]

@هدیه زندگی
رمان کیارام پی‌دی‌افش آماده شد

 

[N.G]

خوب خداروشکر *-* فایل جدید هم رونمایی شد D