. . .

انتشاریافته درخواست کپیست رمان تباهی | مهدیه (m.r)

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر ویرایش

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1523
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
85
نوشته‌ها
391
راه‌حل‌ها
4
پسندها
746
امتیازها
158

  • #1
نویسنده @Mahdieh ♡
ویراستار @Ar.Am×
رصد کننده @Dayan-H
 
راه‌حل
درود
کپیستش رو بنده انجام دادم، خدمت شما

نام اثر: تباهی

نویسنده: مهدیه (M.R)

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - رمان تباهی | مهدیه( M.R)

ژانر: عاشقانه، اجتماعی، تراژدی

سطح: نقره ای

تعداد صفحات: صد و هشتاد و پنج

خلاصه:
در مورد زندگی دختری به نام آترا هست که پدرش فوت کرده و همراه مادر و برادرش زندگی می‌کنه.
آترا، دختری هست که در برابر کارهای برادرش، مقاومت کرده و سعی می‌کنه با مادرش یک زندگی آروم رو داشته باشه؛ اما متأسفانه کارهای برادرش همچین اجازه‌ای رو بهش نمیده و... . تباهی یعنی چیزهای بزرگی که حالمون رو خوب نمی‌کنن و چیزهای کوچکی که حالمون رو خراب می‌کنن!

برشی از اثر:
"گذشته"
"آترا"
با محدثه از در مدرسه بیرون اومدیم. محدثه با دیدن ماشین باباش، لبخندی زد و گفت:
-...

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #2
نویسنده @Mahdieh ♡
ویراستار @Ar.Am×
رصد کننده @Dayan-H
سلام @پرنسس کوشولو🦋💫
مهلت 10 روز
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #3
درود
کپیستش رو بنده انجام دادم، خدمت شما

نام اثر: تباهی

نویسنده: مهدیه (M.R)

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - رمان تباهی | مهدیه( M.R)

ژانر: عاشقانه، اجتماعی، تراژدی

سطح: نقره ای

تعداد صفحات: صد و هشتاد و پنج

خلاصه:
در مورد زندگی دختری به نام آترا هست که پدرش فوت کرده و همراه مادر و برادرش زندگی می‌کنه.
آترا، دختری هست که در برابر کارهای برادرش، مقاومت کرده و سعی می‌کنه با مادرش یک زندگی آروم رو داشته باشه؛ اما متأسفانه کارهای برادرش همچین اجازه‌ای رو بهش نمیده و... . تباهی یعنی چیزهای بزرگی که حالمون رو خوب نمی‌کنن و چیزهای کوچکی که حالمون رو خراب می‌کنن!

برشی از اثر:
"گذشته"
"آترا"
با محدثه از در مدرسه بیرون اومدیم. محدثه با دیدن ماشین باباش، لبخندی زد و گفت:
- خب آترا جان، وقت خداحافظیه دیگه.
نگاهم رو به چشم‌های خیسش دوختم. دلم براش تنگ میشد!
دست‌هام رو باز کردم گفتم:
- با یه بغل چطوری؟
محدثه خودش رو توی بغلم انداخت و هم‌دیگه رو بغل کردیم.
لحظه‌های آخری، خیلی دردناک بود؛ دیگه نمی‌دیدمش!
من رو از خودش جدا کرد و گفت:
- دلم برات تنگ میشه!
قطره اشکی از گوشه‌ی چشمم روی گونم چکید.
- منم دلم تنگ میشه!
با صدای بابای محدثه، ازش فاصله گرفتم و با دستم، اشک‌هام رو پاک کردم.
- شرمنده دیگه! باید برم.
- دشمنت شرمنده، برو.
دستش رو دراز کرد؛ باهاش دست دادم و با صدای بغض‌آلودم لـ*ـب زدم:
- خداحافظ همدم تنهایی‌هام!
محدثه دوباره بغلم کرد و من رو از خودش جدا کرد.
- خداحافظ!
لبخندی زد و از من فاصله گرفت. دستم رو بلند کردم و دستی براش تکون دادم؛ سوار ماشین شد و ماشین به راه افتاد.

جلد اثر:


فایل PDF: تباهی

تاییده؟
@مدیر کپیست
@Mahdieh ♡
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل

Mahdieh ♡

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1169
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-08
آخرین بازدید
موضوعات
35
نوشته‌ها
493
راه‌حل‌ها
32
پسندها
2,725
امتیازها
213

  • #4
درود
کپیستش رو بنده انجام دادم، خدمت شما

نام اثر: تباهی

نویسنده: مهدیه (M.R)

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - رمان تباهی | مهدیه( M.R)

ژانر: عاشقانه، اجتماعی، تراژدی

سطح: نقره ای

تعداد صفحات: صد و هشتاد و پنج

خلاصه:
در مورد زندگی دختری به نام آترا هست که پدرش فوت کرده و همراه مادر و برادرش زندگی می‌کنه.
آترا، دختری هست که در برابر کارهای برادرش، مقاومت کرده و سعی می‌کنه با مادرش یک زندگی آروم رو داشته باشه؛ اما متأسفانه کارهای برادرش همچین اجازه‌ای رو بهش نمیده و... . تباهی یعنی چیزهای بزرگی که حالمون رو خوب نمی‌کنن و چیزهای کوچکی که حالمون رو خراب می‌کنن!

برشی از اثر:
"گذشته"
"آترا"
با محدثه از در مدرسه بیرون اومدیم. محدثه با دیدن ماشین باباش، لبخندی زد و گفت:
- خب آترا جان، وقت خداحافظیه دیگه.
نگاهم رو به چشم‌های خیسش دوختم. دلم براش تنگ میشد!
دست‌هام رو باز کردم گفتم:
- با یه بغل چطوری؟
محدثه خودش رو توی بغلم انداخت و هم‌دیگه رو بغل کردیم.
لحظه‌های آخری، خیلی دردناک بود؛ دیگه نمی‌دیدمش!
من رو از خودش جدا کرد و گفت:
- دلم برات تنگ میشه!
قطره اشکی از گوشه‌ی چشمم روی گونم چکید.
- منم دلم تنگ میشه!
با صدای بابای محدثه، ازش فاصله گرفتم و با دستم، اشک‌هام رو پاک کردم.
- شرمنده دیگه! باید برم.
- دشمنت شرمنده، برو.
دستش رو دراز کرد؛ باهاش دست دادم و با صدای بغض‌آلودم لـ*ـب زدم:
- خداحافظ همدم تنهایی‌هام!
محدثه دوباره بغلم کرد و من رو از خودش جدا کرد.
- خداحافظ!
لبخندی زد و از من فاصله گرفت. دستم رو بلند کردم و دستی براش تکون دادم؛ سوار ماشین شد و ماشین به راه افتاد.

جلد اثر:


فایل PDF: تباهی

تاییده؟
@مدیر کپیست
@Mahdieh ♡
آره ممنون.
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #5
درود
کپیستش رو بنده انجام دادم، خدمت شما

نام اثر: تباهی

نویسنده: مهدیه (M.R)

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - رمان تباهی | مهدیه( M.R)

ژانر: عاشقانه، اجتماعی، تراژدی

سطح: نقره ای

تعداد صفحات: صد و هشتاد و پنج

خلاصه:
در مورد زندگی دختری به نام آترا هست که پدرش فوت کرده و همراه مادر و برادرش زندگی می‌کنه.
آترا، دختری هست که در برابر کارهای برادرش، مقاومت کرده و سعی می‌کنه با مادرش یک زندگی آروم رو داشته باشه؛ اما متأسفانه کارهای برادرش همچین اجازه‌ای رو بهش نمیده و... . تباهی یعنی چیزهای بزرگی که حالمون رو خوب نمی‌کنن و چیزهای کوچکی که حالمون رو خراب می‌کنن!

برشی از اثر:
"گذشته"
"آترا"
با محدثه از در مدرسه بیرون اومدیم. محدثه با دیدن ماشین باباش، لبخندی زد و گفت:
- خب آترا جان، وقت خداحافظیه دیگه.
نگاهم رو به چشم‌های خیسش دوختم. دلم براش تنگ میشد!
دست‌هام رو باز کردم گفتم:
- با یه بغل چطوری؟
محدثه خودش رو توی بغلم انداخت و هم‌دیگه رو بغل کردیم.
لحظه‌های آخری، خیلی دردناک بود؛ دیگه نمی‌دیدمش!
من رو از خودش جدا کرد و گفت:
- دلم برات تنگ میشه!
قطره اشکی از گوشه‌ی چشمم روی گونم چکید.
- منم دلم تنگ میشه!
با صدای بابای محدثه، ازش فاصله گرفتم و با دستم، اشک‌هام رو پاک کردم.
- شرمنده دیگه! باید برم.
- دشمنت شرمنده، برو.
دستش رو دراز کرد؛ باهاش دست دادم و با صدای بغض‌آلودم لـ*ـب زدم:
- خداحافظ همدم تنهایی‌هام!
محدثه دوباره بغلم کرد و من رو از خودش جدا کرد.
- خداحافظ!
لبخندی زد و از من فاصله گرفت. دستم رو بلند کردم و دستی براش تکون دادم؛ سوار ماشین شد و ماشین به راه افتاد.

جلد اثر:


فایل PDF: تباهی

تاییده؟
@مدیر کپیست
@Mahdieh ♡
عزیزم توی دیالوگ ها فاصله بین- و دیالوگ حذف شده فایل ورد رو بهم بده اگر سختته اصلاج کنم
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #6
عزیزم توی دیالوگ ها فاصله بین- و دیالوگ حذف شده فایل ورد رو بهم بده اگر سختته اصلاج کنم
اخ=-= فکر کنم گزینه اشتباهی رو برای پیست زدم
اصلاح میکنم تا عصر میدم خدمتت🌼
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #7

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #8

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #9
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #10
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
13
بازدیدها
256
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
160

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین