. . .

انتشاریافته درخواست کپیست رمان گمشده (جلد اول)|زهرا وحیدی نکو

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر ویرایش

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1523
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
85
نوشته‌ها
391
راه‌حل‌ها
4
پسندها
746
امتیازها
158

  • #1
سلام
نویسنده: @Zahra.v.n
ویراستاران: کادر ویرایش رمانیک
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
راه‌حل
سلام وقتتون بخیر *-*

نام اثر: گمشده (جلد اول)

نویسنده: زهرا وحیدی نکو

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - رمان گمشده(جلد اول) |زهرا وحیدی نکو

ژانر: ماجراجویی

سطح: طلایی

تعداد صفحات: 212

خالصه: همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد.
یک شب با یک عابر مرموز آشنا می شوی و فردا اسلحه به دست می گیری !
وارد جنگی می شوی که مرگ را در آن درک می کنی؛ اما شاید چیزی فراتر از درک کردن ... .
مرگ را با جان و دل لمس می کنی!

مقدمه: گمشده بود و حتی خودش هم این را نمیدانست!
قرار نبود زندگیاش این طور شود؛ اما عاقبت تقدیر او را به جایگاه واقعی اش برگرداند، جایگاهی که
هرگز آن را نمی خواست؛ ولی در آخر تسلیم سرنوشت بی ثباتش شد.

برشی از اثر:
فصل یک: عابر خوشتیپ
هوا بسیار سرد شده بود و دانههای برف مانند خرده شیشه به پوست نفوذ می کردند.
آوا خودش را بیشتر...

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #2
سلام.

@S O-O M
هفت روز

موفق باشی.
 
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #3
سلام وقتتون بخیر *-*

نام اثر: گمشده (جلد اول)

نویسنده: زهرا وحیدی نکو

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - رمان گمشده(جلد اول) |زهرا وحیدی نکو

ژانر: ماجراجویی

سطح: طلایی

تعداد صفحات: 212

خالصه: همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد.
یک شب با یک عابر مرموز آشنا می شوی و فردا اسلحه به دست می گیری !
وارد جنگی می شوی که مرگ را در آن درک می کنی؛ اما شاید چیزی فراتر از درک کردن ... .
مرگ را با جان و دل لمس می کنی!

مقدمه: گمشده بود و حتی خودش هم این را نمیدانست!
قرار نبود زندگیاش این طور شود؛ اما عاقبت تقدیر او را به جایگاه واقعی اش برگرداند، جایگاهی که
هرگز آن را نمی خواست؛ ولی در آخر تسلیم سرنوشت بی ثباتش شد.

برشی از اثر:
فصل یک: عابر خوشتیپ
هوا بسیار سرد شده بود و دانههای برف مانند خرده شیشه به پوست نفوذ می کردند.
آوا خودش را بیشتر در شال پشمیاش پوشاند و گردن کشید تا بلکه ماشین شان را ببیند؛ اما دیگر رفت
و آمدی دیده نمی شد و تک و توک ماشینی می گذشت.
دندانهایش از سرما به هم می خوردند و دست هایش بیحس شده بودند. گوشه ای نشست و به باغ
خانواده اسکات نگاهی انداخت که حاال تمام چراغ هایش خاموش شده و تمام مهمانها هم رفته بودند.
به ساعتش نگاهی انداخت، ساعت ده و سی و دو دقیقه را نشان می داد. قرار بود ساعت ده این جا باشند،
پس چرا آن قدر دیر کرده بودند؟ آوا خودش را بغل کرد و به بخار نفس هایش که به سمت باال
می رفتند نگاه کرد . دلش آشوب بود؛ اما دلیلش را نمیدانست.
ناگهان صدایی درست از پشت سرش گفت :
- هوا خیلی سرد شده، مگه نه؟

جلد:
negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B0%DB%B6_%DB%B1%DB%B7%DB%B1%DB%B2%DB%B5%DB%B5_pe0a_ad3f.png


فایل PDF: گمشده (جلد اول)

تاییده؟ -*
@Zahra.v.n
@مدیر کپیست
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل

Like crazy<3

مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
- رصد
شناسه کاربر
1249
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-25
آخرین بازدید
موضوعات
449
نوشته‌ها
1,867
راه‌حل‌ها
22
پسندها
20,710
امتیازها
613

  • #4
سلام وقتتون بخیر *-*

نام اثر: گمشده (جلد اول)

نویسنده: زهرا وحیدی نکو

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - رمان گمشده(جلد اول) |زهرا وحیدی نکو

ژانر: ماجراجویی

سطح: طلایی

تعداد صفحات: 212

خالصه: همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد.
یک شب با یک عابر مرموز آشنا می شوی و فردا اسلحه به دست می گیری !
وارد جنگی می شوی که مرگ را در آن درک می کنی؛ اما شاید چیزی فراتر از درک کردن ... .
مرگ را با جان و دل لمس می کنی!

مقدمه: گمشده بود و حتی خودش هم این را نمیدانست!
قرار نبود زندگیاش این طور شود؛ اما عاقبت تقدیر او را به جایگاه واقعی اش برگرداند، جایگاهی که
هرگز آن را نمی خواست؛ ولی در آخر تسلیم سرنوشت بی ثباتش شد.

برشی از اثر:
فصل یک: عابر خوشتیپ
هوا بسیار سرد شده بود و دانههای برف مانند خرده شیشه به پوست نفوذ می کردند.
آوا خودش را بیشتر در شال پشمیاش پوشاند و گردن کشید تا بلکه ماشین شان را ببیند؛ اما دیگر رفت
و آمدی دیده نمی شد و تک و توک ماشینی می گذشت.
دندانهایش از سرما به هم می خوردند و دست هایش بیحس شده بودند. گوشه ای نشست و به باغ
خانواده اسکات نگاهی انداخت که حاال تمام چراغ هایش خاموش شده و تمام مهمانها هم رفته بودند.
به ساعتش نگاهی انداخت، ساعت ده و سی و دو دقیقه را نشان می داد. قرار بود ساعت ده این جا باشند،
پس چرا آن قدر دیر کرده بودند؟ آوا خودش را بغل کرد و به بخار نفس هایش که به سمت باال
می رفتند نگاه کرد . دلش آشوب بود؛ اما دلیلش را نمیدانست.
ناگهان صدایی درست از پشت سرش گفت :
- هوا خیلی سرد شده، مگه نه؟

جلد:
negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B0%DB%B6_%DB%B1%DB%B7%DB%B1%DB%B2%DB%B5%DB%B5_pe0a_ad3f.png


فایل PDF: گمشده (جلد اول)

تاییده؟ -*
@Zahra.v.n
@مدیر کپیست
مرسی نخسته🌹
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #5
درود
اثر روی سایت اصلی انتشار یافت

 
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
13
بازدیدها
261
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
163

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین