. . .

انتشاریافته درخواست کپیست داستان دین دروغین| آرمیتا حسینی

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر ویرایش

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1523
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
85
نوشته‌ها
391
راه‌حل‌ها
4
پسندها
746
امتیازها
158

  • #1
سلام
ویراستار: @Mahdieh ♡
نویسنده: @نویسنده♛غیرعادیـღ♛✐
 

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #2
سلام
ویراستار: @Mahdieh ♡
نویسنده: @نویسنده♛غیرعادیـღ♛✐
سلام @seon-ho
مهلت یک هفته
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Mohammad MZ

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مؤسس | مدیرکل
بلاگر
تیم تبلیغات
کپیست
تدوینگر
نام هنری
رمانیکی
انتشاریافته‌ها
2
شناسه کاربر
1
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
آخرین بازدید
موضوعات
47
نوشته‌ها
687
راه‌حل‌ها
46
پسندها
9,297
امتیازها
398
سن
26
محل سکونت
بالای ابرها
وب سایت
romanik.ir

  • #3
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Mohammad MZ

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مؤسس | مدیرکل
بلاگر
تیم تبلیغات
کپیست
تدوینگر
نام هنری
رمانیکی
انتشاریافته‌ها
2
شناسه کاربر
1
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
آخرین بازدید
موضوعات
47
نوشته‌ها
687
راه‌حل‌ها
46
پسندها
9,297
امتیازها
398
سن
26
محل سکونت
بالای ابرها
وب سایت
romanik.ir

  • #4
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #5
درود
-قالب نهایی-

نام اثر: دین دروغین

نویسنده: آرمیتا حسینی

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - داستان کوتاه دین دروغین | آرمیتا حسینی

ژانر: اجتماعی، تراژدی

سطح: برنزی

تعداد صفحات: چهل و یک

خلاصه:
داستان، زندگی تاریک خانواده افغانستانی‌ای را روایت می‌کند، زندگی‌ای که پنجه‌های شیطانی رویش خط می‌اندازد. این‌جا شیطان خود را خدا معرفی کرده و قدرت‌های سیاه را در اختیار می‌گیرد.
پسر افغانستانیِ ماجرا برای نجات خانواده از گرفتاری، کارهایی می‌کند؛ اما در آخر به نجات می‌رسد یا مرگ؟

مقدمه:
سخنان خدا به نفع شیطان تعبیر می‌شوند. انسانیت زیر پا له می‌شود و قلب‌ها توپ بازیچه برای ملت شده. صدای قهقهه شیطان به پا است و فرشتگان اشک می‌ریزند.
ما مسلمانیم! این سخنی است که انسان‌های شیطانی می‌گویند و میلیون‌ها انسان بی گناه را قتل عام می‌کنند.
ما مسلمانیم! آزادی را از انسان‌ها گرفته و آن‌ها را درون قفس می‌اندازند.
ما مسلمانیم! به حریم شخصی انسان‌ها ورود کرده و هیچ ارزشی برای کسی قائل نمی‌شوند.
و این چه مسلمان بودنی است؟ و اگر جای خدا بودم، ظهور می‌کردم و نسلی را که سخنانم را به اشتباه تعبیر می‌کردند، یک به یک نابود می‌ساختم.
و اما خدا... صبور است!
و اما عواقب بازی کردن با اسلام و دین، سخت دشوار است!

برشی از اثر:
صدای اشک و فریاد بلند شد . دخترک وقتی جنازه پدر و مادرش را دید، با ترس و وحشت فرار کرد. با پاهایی بـر*ه*ن*ه، کوچه را طی می‌کرد و موهای خونی‌اش، روی سر و صورتش می‌پاشید.
- دختر بی‌حیا وایستا!
کوچه‌ها را یک به یک طی کرد و در آخر به بن بست رسید؛ دیگر کوچه‌ای نبود. پاهای خونی‌اش را روی خاک کشید و عقب رفت. با صدایی که خراشیده شده بود گفت:
- چی از کشورمون می‌خواین؟ چی از ما می‌خواین؟ مسلمونین که پدر و مادر بی‌گناهم رو کشتین؟ مسلمونین که به جون منی افتادین که فقط دوازده سالمه؟ مسلمونین که کشورمون رو با خاک یکسان کردین؟ کدوم مومنی این‌قدر وحشی میشه؟ کدوم صفات خدا رو به ارث بردین؟ کدوم خدایی وحشی و بی‌رحمه؟
- بگیرین زبونش رو ببرین، دختره‌ی نامسلمون!
دو دست دخترک گرفته شد و او را کشان کشان سمت مردی بردند که شکم بزرگی داشت و سبیلش نصف صورتش را گرفته بود.
- نامسلمون تویی و امسال تو! شماهایی که ننگ حضرت محمدین.
- حرف‌هات رو پس می‌گیری یا نه؟
- نه، نه، نه! لـعـ*ـنت خدا به شما! الهی توی آتیش جهنم بسوزین. با لباس گوسفند شاید گرگ رو گول بزنی؛ اما گوسفند رو نه! تو از جنس مومنین نیستی.
مرد، زبان دختر را در دست گرفت و با چاقو در یک لحظه زبان او را جدا کرد.
***

جلد اثر:


فایل PDF: دین دروغین

تاییده؟
@مدیر کپیست
@*Skilled writer*
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #6
وقتتون بخیر
قسمت لینکها لینکهایی که قرار دادین زیر متون خط باید حذف بشه و رنگشون اصلاح بشه/ قسمت تیم اجرایی اسم ها باید داخل () قرار بگیرند/ فاصله بین - و دیالوگ ها هم از بین رفته اگر امکانش هست اصلاح کنید در غیر این صورت به پی ویم ارسال کنید فایل ورد رو اصلاح میکنم ممنون ازتون خسته نباشید
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #7

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #8
درود
-قالب نهایی-

نام اثر: دین دروغین

نویسنده: آرمیتا حسینی

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - داستان کوتاه دین دروغین | آرمیتا حسینی

ژانر: اجتماعی، تراژدی

سطح: برنزی

تعداد صفحات: چهل و یک

خلاصه:
داستان، زندگی تاریک خانواده افغانستانی‌ای را روایت می‌کند، زندگی‌ای که پنجه‌های شیطانی رویش خط می‌اندازد. این‌جا شیطان خود را خدا معرفی کرده و قدرت‌های سیاه را در اختیار می‌گیرد.
پسر افغانستانیِ ماجرا برای نجات خانواده از گرفتاری، کارهایی می‌کند؛ اما در آخر به نجات می‌رسد یا مرگ؟

مقدمه:
سخنان خدا به نفع شیطان تعبیر می‌شوند. انسانیت زیر پا له می‌شود و قلب‌ها توپ بازیچه برای ملت شده. صدای قهقهه شیطان به پا است و فرشتگان اشک می‌ریزند.
ما مسلمانیم! این سخنی است که انسان‌های شیطانی می‌گویند و میلیون‌ها انسان بی گناه را قتل عام می‌کنند.
ما مسلمانیم! آزادی را از انسان‌ها گرفته و آن‌ها را درون قفس می‌اندازند.
ما مسلمانیم! به حریم شخصی انسان‌ها ورود کرده و هیچ ارزشی برای کسی قائل نمی‌شوند.
و این چه مسلمان بودنی است؟ و اگر جای خدا بودم، ظهور می‌کردم و نسلی را که سخنانم را به اشتباه تعبیر می‌کردند، یک به یک نابود می‌ساختم.
و اما خدا... صبور است!
و اما عواقب بازی کردن با اسلام و دین، سخت دشوار است!

برشی از اثر:
صدای اشک و فریاد بلند شد . دخترک وقتی جنازه پدر و مادرش را دید، با ترس و وحشت فرار کرد. با پاهایی بـر*ه*ن*ه، کوچه را طی می‌کرد و موهای خونی‌اش، روی سر و صورتش می‌پاشید.
- دختر بی‌حیا وایستا!
کوچه‌ها را یک به یک طی کرد و در آخر به بن بست رسید؛ دیگر کوچه‌ای نبود. پاهای خونی‌اش را روی خاک کشید و عقب رفت. با صدایی که خراشیده شده بود گفت:
- چی از کشورمون می‌خواین؟ چی از ما می‌خواین؟ مسلمونین که پدر و مادر بی‌گناهم رو کشتین؟ مسلمونین که به جون منی افتادین که فقط دوازده سالمه؟ مسلمونین که کشورمون رو با خاک یکسان کردین؟ کدوم مومنی این‌قدر وحشی میشه؟ کدوم صفات خدا رو به ارث بردین؟ کدوم خدایی وحشی و بی‌رحمه؟
- بگیرین زبونش رو ببرین، دختره‌ی نامسلمون!
دو دست دخترک گرفته شد و او را کشان کشان سمت مردی بردند که شکم بزرگی داشت و سبیلش نصف صورتش را گرفته بود.
- نامسلمون تویی و امسال تو! شماهایی که ننگ حضرت محمدین.
- حرف‌هات رو پس می‌گیری یا نه؟
- نه، نه، نه! لـعـ*ـنت خدا به شما! الهی توی آتیش جهنم بسوزین. با لباس گوسفند شاید گرگ رو گول بزنی؛ اما گوسفند رو نه! تو از جنس مومنین نیستی.
مرد، زبان دختر را در دست گرفت و با چاقو در یک لحظه زبان او را جدا کرد.
***

جلد اثر:


فایل PDF: دین دروغین

تاییده؟
@مدیر کپیست
@*Skilled writer*
تاییده
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #9
اثر در صف انتشار روی سایت اصلی قرار گرفت
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #10
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
88

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین