. . .

انتشاریافته درخواست کپیست داستان عشق بی طلوع | Mahsa83(M.M)

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر ویرایش

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1523
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
85
نوشته‌ها
391
راه‌حل‌ها
4
پسندها
746
امتیازها
158

  • #1

رصد کننده: @black fox
نویسنده: @mah5
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
نام اثر: عشق بی طلوع


نام نویسنده: @mah5


لینک تاپیک اثر در انجمن: در دست اقدام - داستان کوتاه عشق بی‌طلوع | Mahsa83(M.M)


ژانر: عاشقانه، تراژدی


سطح: نقره‌ای


تعداد صفحات: دوازده


خلاصه:

راجب دو عاشق که به اجبار پدربزرگِ شراره که از قضا کدخدای روستا هم هست؛ از هم جدا میشن و شراره قراره با پسر دوست پدربزرگش ازدواج کنه؛ اما...


مقدمه:
کلید قلب، زندگی و روح من... همه در دستان اوست. او مالک آن است فقط باید کلید را بچرخاند و بگذارد تا با تمامی شور و عشقم او را در بر گیرم.

برشی از اثر:
کنار شروین که رسید عصبی گفت:
- مگه من نگفتم دیگه نیا این ور؟ هان؟!
- من دوست دارم لعـ*ـنتی!
- اما من نمی‌خوامت بفهم! من دارم ازدواج می‌کنم.
- می‌دونم...

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #2
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,087
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #3
نام اثر: عشق بی طلوع


نام نویسنده: @mah5


لینک تاپیک اثر در انجمن: در دست اقدام - داستان کوتاه عشق بی‌طلوع | Mahsa83(M.M)


ژانر: عاشقانه، تراژدی


سطح: نقره‌ای


تعداد صفحات: دوازده


خلاصه:

راجب دو عاشق که به اجبار پدربزرگِ شراره که از قضا کدخدای روستا هم هست؛ از هم جدا میشن و شراره قراره با پسر دوست پدربزرگش ازدواج کنه؛ اما...


مقدمه:
کلید قلب، زندگی و روح من... همه در دستان اوست. او مالک آن است فقط باید کلید را بچرخاند و بگذارد تا با تمامی شور و عشقم او را در بر گیرم.

برشی از اثر:
کنار شروین که رسید عصبی گفت:
- مگه من نگفتم دیگه نیا این ور؟ هان؟!
- من دوست دارم لعـ*ـنتی!
- اما من نمی‌خوامت بفهم! من دارم ازدواج می‌کنم.
- می‌دونم اجباره! شراره مجبور نیستی تن به این ازدواج بدی.
- دیگه نبینمت شروین!
پس از اتمام جمله‌اش راهش را به سمت خانه‌یشان کج کرد و رفت.
بغض راه گلویش را سد کرده بود، قطره اشکی از چشمش جاری شد و بغض به وجود آمده را قورت داده تا راهی برای نفس کشیدنش باشد.
به چه کسی می‌گفت شروین را دوست دارد؟! به چه کسی می‌گفت بدون شروین نفس کشیدن برایش سخت است؟! چرا کسی درک نمی‌کرد حال و روز شراره را؟ خسته بود از همه چیز!

جلد اثر:



لینک فایل اثر:
کلیک کنید

@mah5 تاییده؟
 
راه‌حل

Mahi83M

مدیر رمانیکی‌خوان
پرسنل مدیریت
مدیر
ویراستار
گوینده
رمانیکی‌خوان
نام هنری
Mahsa83(M.M)
آزمایشی
گوینده+ویراستار
مدیر
رمانیکی‌خوان
شناسه کاربر
7282
تاریخ ثبت‌نام
2022-05-28
آخرین بازدید
موضوعات
157
نوشته‌ها
599
راه‌حل‌ها
16
پسندها
1,485
امتیازها
388
محل سکونت
کره‌ی ماه🌙

  • #4
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,087
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #5
اثر در صف ارسال بر روی سایت قرار گرفت
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,087
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #6
اثر روی سایت ارسال شد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
89

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین